دزدهای بانمک
گزارشی از خندهدار ترین سرقتهای تاریخ!
سارقان فرصت طلب همیشه در کمین طعمه هستند و روز و شب شان را صرف طراحی نقشه هایی می کنند که بتوانند بیشترین پول را به جیب بزنند. با اینحال نقشه هایی که آنها تصور می کنند مو لای درزش نمی رود، گاهی آنقدر خنده دار است که آنها را به سادگی به دام می اندازد.
همشهری سرنخ: سارقان فرصت طلب همیشه در کمین طعمه های چرب و چیل هستند و روز و شب شان را صرف طراحی نقشه هایی می کنند که بتوانند در کمترین زمان ممکن، بیشترین پول را به جیب بزنند. با اینحال نقشه هایی که آنها تصور می کنند مو لای درزش نمی رود، گاهی آنقدر خنده دار و ساده لوحانه است که آنها را به سادگی به دام می اندازد و عاقبت آنها مجبور می شوند سال های طولانی را پشت میله های زندان بگذرانند.
ورق زدن پرونده های سرقت گرچه تاسف برانگیز است اما برخی از این پرونده ها به فیلم های طنز سینمایی شباهت زیادی دارد. باور کنید که بعضی از این سرقت ها آنقدر خنده دار هستند که مرور چگونگی انجام آنها از تماشای یک کلیپ طنز پر و پیمان هم بیشتر ما را به خنده وا می دارد. این گزارش شرح برخی از خنده دارترین پرونده های سرقت است که طی ماه های اخیر در ادارات پلیس تشکیل شده است.
سره سره بازی آقایان دزد!
خیلی از دزدها تحت تاثیر فیلم های سینمایی قرار می گیرند. فیلم های پرهیجانی که نقش اولش یک دزد موفق است که مثل آب خوردن، پول های میلیونی به جیب می زند. در این میان، سکانس های دزدی از فروشگاه هم تا دلتان بخواهد زیاد است، سرقت از فروشگاه راحت ترین روش پول درآوردن دزدان است؛ البته در فیلم ها، نه در دنیای واقعی.
شاید به همین دلیل است که بعضی از دزدها که این فیلم ها را جدی می گیرند، با خیال خام خودشان وارد معرکه می شوند و به فروشگاه های بزرگ می زنند تا جیب شان را پر از پول کنند و در این میان گاهی اتفاقاتی می افتد که سوژه گزارش این هفته ما می شود، مثل اتفاقی که خرداد ماه سال گذشته رخ داد.
آن روز، دو سارق مسلح با این خوش خیالی وارد فروشگاهی در شهر شیراز شدند. نقشه شان به خیال خودشان بد نبود. معلوم بود ساعت کاری فروشگاه و تعداد نگهبان ها را مدت هاست که زیر نظر گرفته اند. ساعتی که برای سرقت در نظر گرفته بودند ساعت 10 شب بود، یعنی زمانی که در فروشگاه داشت بسته می شد و خیابان و فروشگاه سوت و کور و خلوت بود.
آنها برای این کار، ماسک و لباس تهیه کرده بودند و اسلحه شان هم گرچه اسباب بازی بود اما به نمونه واقعی اش خیلی شباهت داشت. در زمانی که از قبل مشخص شده بود، آنها نقشه شان را به اجرا گذاشتند. تا یکی از نگهبانان آمد در فروشگاه را ببندد، دزدان وارد عمل شدند، به نگهبان یورش بردند، نقش زمینش کردند و وارد فروشگاه شدند اما ناگهان ترمزشان برید!
آنها فکر یک مسئله را نکرده بودند. اینکه آخر شب کارگران فروشگاه شروع به تمیزکاری می کنند و کف سرامیک آنجا را حسابی تی می کشند؛ طوری که کاملا لیز می شود و اینگونه بود که دزدان به محض یورش به فروشگاه و محاصره نگهبان، ۷-۶ متر روی سرامیک های لیز فروشگاه سر خوردند و رفتند در آغوش دو نگهبان دیگر فروشگاه که درست روبروی در، بر روی صندلی نشسته بودند. آنها خبر نداشتند شستشوی کف فروشگاه رأس ساعت ۱۰ توسط نظافتچی ها استارت می خورد.
مردان سارق نه تنها به کیسه های پر از پول نرسیدند بلکه وسط فروشگاه و مقابل نگهبان ها زمین خوردند و آن وقت بود که سلاح قلابی شان روی زمین افتاد و دستشان رو شد. آنها تنها چیزی که در این سرقت به دست آوردند، دستبند پلیس بود که به دستانشان گره خورد و پس از آن راهی زندان شدند.
زورگیرهای ساده لوح
برخی از سارقان تصور می کنند آخر جسارتند و در هنگام سرقت دست به کارهایی می زنند که به جای جسورانه بودن، احمقانه به نظر می رسند. پرونده خنده دار بعدی که قرار است برایتان شرح بدهیم ماجرای سه دزد جوان پایتخت است که می خواستند اخاذی کنند اما...
ساعت ۲ بعدازظهر ۱۳ آبان ۹۲ بود که دزدان این پرونده روز سرقت سوار خودروی پرایدشان شدند. می خواستند از طریق سرقت، پول دربیاورند و بعد از آن به یک مهمانی بروند. نقشه شان این بود که به عنوان مسافرکش، مسافری سوار کنند و بعد جیبش را به زور خالی کنند.
به نظرشان کار آسانی بود، با خودشان گفته بودند: چیزی که زیاد است مسافر. قرعه به نام جوان بخت برگشته ای افتاد. مرد جوان سوار ماشین شد و تصور می کرد دو نفر دیگری که روی صندلی جلو و عقب نشسته اند مسافرند. دزدان مغرور حتی صبر نکردند به یک مکان خلوت برسند و بعد نقشه شان را عملی کنند. آنقدر به خود و کارشان اطمینان داشتند که در همان لحظه و وسط شهر زورگیری شان را شروع کردند.
از بدشانسی سارقان، مسافر پول نقد نداشت و از ترس، کارت بانکی اش را تقدیم دزدان عصبانی کرد تا مبادا بلایی سرش بیاورند. دزدان هم با زور و تهدید چاقو، رمز را از طعمه بخت برگشته شان گرفتند و مبلغ ۲۰۰ هزار تومان از عابربانک برداشت کردند. البته سارقان از قبل، پلاک ماشین شان را محو کرده بودند و همچنین چهره شان را نیز پشت کلاه و عینک پنهان کردند.
اخاذی که تمام شد، مسافر را کف خیابان رها کردند و رفتند. با اینکه سارقان تصور می کردند ردی از خود به جا نگذاشته اند اما یک ساعت بعد در مهمانی توسط پلیس دستگیر شدند! هر سه تای شان انگشت به دهان شده بودند که چگونه پلیس توانسته ردشان را بزند. دزدان وقتی پایشان به اداره آگاهی رسید تازه فهمیدند که در اوج توهم چه اشتباهی مرتکب شده اند.
ماجرا از این قرار بود که سارقان قبل از اخاذی از مسافر، در مورد مهمانی با هم حرف زده بودند و حتی در تماسی با برگزار کننده مهمانی، آدرس محل و همینطور زمان مهمانی را پرسیده بودند، بدون آنکه فکر کنند طعمه شان هم حرف هایشان را می شنود و همین مسئله باعث شد که مالباخته پس از فرار دزدان، آدرس محل مهمانی را بدهد و همراه ماموران راهی آنجا شده و هر سه سارق را دستگیر کنند!
شیرجه زدن روی ماشین پلیس!
باخت در دقیقه ۹۰ خیلی سخت است چه در ورزش محبوب فوتبال باشد و چه برای سارقی که خودش را از آسمان در آغوش پلیس انداخت. این ماجرا برمی گردد به سارقی که نیمه شب برای سرقت از یک منزل رفته بود. خانه های سوت و کور و خالی، لقمه چرب و نرمی برای سارقان به حساب می آید که البته یکی از این لقمه های چرب هم نصیب دزد گزارش ما شد.
ساعت ۲ نیمه شب ۱۱ مهر ماه در ساری با بالا رفتن از دیوار، وارد خانه ای شد که مطمئن بود کسی داخل آن نیست. در نهایت خونسردی، اشیای قیمتی را در کیسه اش ریخت و بعد، برای خارج شدن از خانه از دیوار بالا رفت چرا که درها قفل بود. دیگر تنها مانعش دیوار حیاط خانه بود. او کمی دستپاچه شد و سعی کرد هر چه زودتر این مانع را از سر راهش بردارد. به روی دیوار که رسید، سریع روی کاپوت ماشینی پرید که آنجا پارک بود و همان لحظه نقش زمین شد. تا آمد خودش را جمع و جور کند و بلند شود، دو نفر زیر بال و پرش را گرفتنتد و او را از زمین بلند کردند.
سارق سرش را که بالا کرد با دو مامور پلیس روبرو شد. دزد جوان آنقدر شتابزده عمل کرده بود که یک راست روی کاپوت ماشین پلیس فرود آمده بود. کیسه پر از اشیای قیمتی، خانه بی صاحبخانه و از دیوار مردم بالا رفتن تنها یک معنی داشت که این آدم دزد است و به این ترتیب بود که این مرد از سوی پلیس دستگیر شد.
دزدی که به کاهدان زد
حفر تونل هم یکی از راهکارهای سرقت از مکان هایی است که نمی شود به آسانی وارد آن شد اما گاهی آنها به جای رسیدن به مقصدشان، از جای دیگری سر در می آورند. این بخش گزارشمان هم برمی گردد به ماجرای سارقی که تصمیم گرفت از روش حفاری برای رسیدن به مقصودش استفاده کند.
هدف سارقان، سرقت از یک فروشگاه الکتریکی در اصفهان بود که پر بود از قطعات کوچک اما با ارزش. کافی بود سارق پایش به داخل فروشگاه برسد، آن وقت بی هیچ مانعی، دستش به قطعه های با ارزش می رسید. لقمه خوبی بود اما در و پیکر فروشگاه قرص و محکم بود و یک نگهبان گوش به زنگ هم در اتاق نگهبانی کشیک می داد.
با توجه به این شرایط، سارق نقشه ای حرفه ای کشید. ۱۸ مرداد ماه سال ۹۲ بود که رفت خانه ای درست پشت فروشگاه لوازم الکتریکی را اجاره کرد، بعد هم دو ماه حفاری کرد تا اینکه به کف مغازه رسید.
او به سرعت موزاییک ها را از سر راه برداشت تا از تونل خارج شود و به مراد دلش برسد. ساعت ۳ نیمه شب بود اما وقتی سارق از تونل خارج شد، خبری از قفسه های پر از قطعه های الکتریکی نبود چرا که دزد احمق سر از اتاق نگهبانی فروشگاه درآورده بود و خب بقیه ماجرا را خودتان می توانید حدس بزنید، نگبهان فروشگاه، سارق را دستگیر کرد.
شاخ به شاخ شدن با مهمان صاحبخانه
این روزها تعداد خانه های ضد سرقت زیاد شده. خانه هایی با درهایی که فقط با ریموت مخصوص باز می شوند و دیوارهایی که بالا رفتن از آنها غیرممکن است اما به هر حال اشیای قیمتی که در این خانه ها جا خوش کرده است آنقدر ارزش دارد که سارقان فرصت طلب را وسوسه کند. سارقی که در این قسمت به او می پردازیم ۱۱ اردیبهشت ماه ۹۲ برای سرقت از یکی از خانه های پایتخت نقشه ای کشید و در پوشش یک مامور آب وارد خانه شد. صاحبخانه هم با خیال راحت در را باز کرد.
سارق قصد داشت در خانه بماند تا در یک فرصت مناسب وارد عمل شود. چند ساعتی در حیاط منتظر بود تا اینکه صاحبخانه از خانه خارج شد. دزد هم فرصت را غنیمت شمرد و تا می توانست کیسه اش را پر از اشیای قیمتی کرد. کیسه اش را به دوش کشید و به پشت در بسته حیاط رسید. دری که باز کردنش محال بود. به دیوارها نگاه کرد، عبور از آنها غیرممکن بود، تلاش های سارق برای خروج از خانه بی نتیجه بود.
با خودش گفت صبر می کنم تا صاحبخانه بیاید، وقتی در باز شد پا به فرار می گذارم. چند ساعت بعد، صاحبخانه آمد و در باز شد. سارق منتظر ماند تا ماشین صاحبخانه وارد حیاط شود و بعد پا به فرار بگذارد. اتومبیل وارد خانه شد و دزد بلافاصله از خانه بیرون زد اما آنقدر عجولانه عمل کرد که با ماشین دیگری که درست پشت سر اتومبیل صاحبخانه می خواست وارد خانه شود شاخ به شاخ شد. دزد ساده لوح اصلا فکر این را نمی کرد که شاید مهمانی به همراه صاحبخانه باشد!!!
احمقانه ترین سرقت مسلحانه از بانک
این بار سارقی که جزو بدشانس ترین سارقان به شمار می رود، پسر جوانی بود که احمقانه ترین سرقت مسلحانه از بانک را رقم زد. ساعت ۱۰ و نیم صبح ۲۱ اسفند ۹۱ بود که مرد جوانی به بانک ملی در قم مراجعه کرد. در صف انتظار ایستاد تا نوبتش برسد. اپراتور بانک شماره مشتریان را یکی پس از دیگری اعلام می کرد تا اینکه شمار ۱۴۱ را خواند. پسر جوان به سرعت به سمت باجه بانک رفت و پشت پیشخوان ایستاد و از صندوقدار خواست تا یک فیش واریزی را به وی تحویل بدهد.
بعد از پر کردن فیش، پسر جوان فیش را به صندوقدار نشان داد و با تهدید اسلحه از صندوقدار بانک خواست که فیش ۴ هزار میلیارد تومانی وی را بدون اینکه پولی به خودش بدهد به حسابش واریز کند! صندوقدار با دیدن تعداد صفرها، لبخندی زد و با حالت تمسخرآمیزی به پسر جوان گفت که این میزان پول در حساب جا نمی شود.
دزد ناشی وقتی این حرف ها را شنید، با عصبانیت به پشت باجه بانک پرید و اسلحه اش را مسلح کرد و با صدای بلندی فریاد زد که یک صفر آن را بردار و بقیه را به شماره حسابم واریز کن! کارمند بانک هم به خاطر اینکه مبادا تیراندازی صورت گیرد و به مشتریان آسیبی برسد واکنشی نشان نداد. آنها از زنگ خطری که زیر پایشان بود استفاده کردند و پلیس را باخبر کردند. بعد هم فورا به خواسته خنداه دار دزد جوان عمل کردند. جالب اینجاست که تنها ۴۰۰ میلیون تومان به حساب سیبای دزد واریز کردند اما دزد احمق با تصور اینکه ۴۰۰ میلیارد تومان به حسابش واریز شده است، با عجله بانک را ترک کرد. این در حالی بود که دوربین های امنیتی خارج از بانک، تصویر دزد جوان را شکار کرده بود.
دزد ناشی پس از واریز پول به حسابش با ترک بانک به شعبه دیگری از بانک ملی رفت تا مانده حسابش را استعلام کند؛ غافل از آن که کارمند بعد از خارج شدن سارق همانطور که حساب دزد را پر کرده بود، همانطور نیز خالی اش کرد.
ارسال نظر