هشدار؛ مراقب اعتیاد آور بودن کارتان باشید!
اینجا میشود تن به آسمان سایید ...
هر چقدر دیدن تصاویر و مناظر پاراگلایدرهایی که در آسمان پراکنده شده و به آهستگی این سو و آن سو میروند، برایمان جالب است، پیوستن به ایشان هم میتوان جالب و جذاب باشد.
با پیمودن خیابان های منتهی به کوه های شمال تهران، اگر مسیرتان را از دربند و درکه به سمت کوههای شمال غرب یا شمال شرق کج کنید، آسمانی خواهید یافت که در آن برخی در اوج شادی و ذوق هستند؛ آنهایی که تن به آسمان میسایند و هر روز عصر، به ویژه در روزهای تعطیل شمارشان اینقدر زیاد میشود که از دید هیچ کسی مخفی نمیمانند.
از جمله نقاطی در تهران که در آن چتر بازی انجام میشود، جایی نزدیک پارک کوهسار در منطقه شهران است. میگوییم چتربازی چون بسیاری از مردم اینقدر شناختشان از این فعالیت کم است که اگر بگوییم پاراگلایدر، ممکن است نشناسند و برایشان قابل درک نباشد که چرا علاقمندان این رشته به چتر کمانی خود «بال» میگویند و خود را «خلبان» مینامند.
هر چقدر دیدن تصاویر و مناظر پاراگلایدرهایی که در آسمان پراکنده شده و به آهستگی این سو و آن سو میروند، برایمان جالب است، پیوستن به ایشان هم میتوان جالب و جذاب باشد. پروسهای ساده که اگر ترس از ارتفاع نداشته باشید و گرانی پرواز را هم به تجربه کردنش ببخشید، با سوار پاترول شدن آغاز میشود و یک ساعت تمام نشده، به آخر میرسد اما تمام نمیشود چون تازه دنیای جدیدی مقابل چشمانمان باز میکند که علاقمندان به این رشته از آن با «اعتیاد آور بودن پرواز» یاد میکنند.
تقریبا جای تخفیف کمی در نرخ ها میتوان یافت که آن هم در روزهای آخر هفته به هیچ میرسد؛ ۱۵۰ هزارتومان برای پرواز، بیست هزار تومان برای کرایه مسیر و بیست هزار تومان برای دوربین فیلمبرداری که این آخری را میشود از آن صرف نظر کرد ولی کسی بیخیالش نمیشود!
علی که سالهاست هر روز و هر روز، بارها پریدن با یک همراه را در اینجا تجربه میکند و نان از این راه میخورد، درباره پرواز در این منطقه این گونه توضیح میدهد: هر روز مسافران زیادی برای پریدن به اینجا میآیند و بعد از آنکه ثبت نام کردند و مقدمات کار انجام شد، با هم سوار ماشین شده، بالا میرویم و میپریم. برای خیلی هایشان تجربه بی نظیری است و ذوق زده میشوند.
او در پاسخ به این سوال که آیا آموزشی برای این کار لازم است؟، میگوید: خیر. برای ما وزن مسافر و سلامت بدنی اش مهم است چون در انتخاب نوع چتر و در نهایت پریدن و فرود اهمیت دارد. باید وزن مجموع ما و مسافرمان از حدی کمتر یا از سقفی بیشتر نباشد و علاوه بر آن چون مسافر می بایست در ابتدای پرواز بدود و در انتهای مسیر به فرود کمک کند، لازم است توان بدنی داشته باشد. همین نکات در کنار شرایط مساعد جوی کافی است و آموزش خاصی برای پراندن مسافر ها وجود ندارد.
البته اگر بخواهید خودتان تکی بپرید، لازم است یکی دو میلیون تومان برای پانزده جلسه آموزش بپردازید و بعد که مجوز پرواز از فدراسیون گرفتید، هشت تا پانزده میلیون تومان صف خرید بال کنید. جدای اینها تهیه لباس و تجهیزات هم جزو هزینه هایتان خواهد بود و دست آخر میبایست روی پرداخت مبالغ جانبی مثل کرایه حمل و نقلتان تا بالای کوه هم تن دهید؛ در یک کلام گران است و برای کمتر کسی مناسب به نظر میرسد.
اما همه اینها را که پشت سر بگذاریم، وقتی از ارتفاع بالای دو هزار متری پریده و به آسمان نزدیک شویم، تنها چیزی که برایمان اهمیت خواهد داشت، لذتی بی نظیر است که مشابهش را سراغ نداریم. اینقدر بی نظیر که میتوان مدعی شد خلبانان هم مشابهش را تجربه نکردهاند. شهر زیر پایمان کوچک میشود و ارتفاع چند صد متری مان از زمین، بی شباهت به نگاه کردن به ته چاهی عمیق نیست.
اگر از آن پایین پاراگلایدرها و سرنشینانشان نقطه دیده میشوند، از آن بالا شهر به ماکتی کوچک تبدیل شده که آلودگی آسمانش را فرا گرفته، بی قوارگی هایش توی ذوق میزند، کمتر نشان سرسبزی در سطح گسترده آن میتوان یافت و حتی برخی مشکلاتش را میتوان ریشه یابی کرد؛ اینکه چرا مردم چنین شهر زهوار در رفتهای شاد نیستند، غرق مشکلاتند و... .
البته عمر پرواز خیلی کوتاه تر از این حرف هاست که بتوان در چنین مواردی دقیق شد؛ طی کردن اختلاف هفتصد متری محل پریدن تا مکان فرود، ده تا پانزده دقیقه طول میکشد و لذت فراوان این تجربه و صندلی راحتی که روی آن نشستهاید، مشکلات را از یاد میبرد. به ویژه اگر خلبان پروازتان فرد واردی باشد و حرکات آکروباتیکی برایتان به اجرا در آورد که به رغم سالها تکرارش، هنوز برای خودش هم هیجان آور است، چه برسد به کسی که نخستین پرواز را تجربه میکند.
شاید اگر همین آدرنالین ترشح کردن هایی است که پرواز را با هیجان گره میزند، نبود، نه کسی از اعتیاد آور بودن این ورزش سخن میگفت، نه چنین ورزشی به ایران میآمد و نه از گسترش آن در شهرهای مختلف میشنیدیم؛ گسترشی که اگر گرانی ها مانعش نبود، حالا کوه های چسبیه به خیلی از شهرها مکانی شده بود برای تن به آسمان ساییدن و تفریح کردن به قلیان کشیدن، دور دور کردن در خیابان، فست فود گردی، کافه نشینی، قهوه خانه رفتن و امثال آن محدود نمیشد.
ارسال نظر