طنز؛ «شفت» هستند از پارک ارم!
سوار تاب شهربازی «کیو» خرمآباد شدم. تابی بود که دور خودش میچرخید. اول آرام شروع میکرد به چرخیدن، بعد تند میشد. طوری تند که از حالت عمودی به حالت تقریبا افقی تغییر وضعیت پیدا میکردیم.
در همان حالت هم کاری جز جیغ کشیدن نداشتیم. آنقدر جیغ کشیدیم که صدایمان گرفت و ساکت شدیم. خلاصه بعد از یک ربع ناگهان تاب خاموش شد و ما را از یک طرف و دلورودهمان را از طرف دیگر بردند روی برانکارد گذاشتند. از آن روز به بعد هرگز سوار هیچ وسیله بازی نشدهام. یعنی با این سبیلهای کلفتم مثل سگ از وسایل شهربازی میترسم. از بانجی جامپینگ میترسم. از طیاره میترسم. واقعا آدم چرا زندگیاش را بدهد دست «شفت»! شفتی که آسیب دیده است. یعنی پراید و اسکانیا و طیاره و موتور کم بود که شفت هم به آنها اضافه بشود؟ واقعا چرا باید شفت دستگاه بازی بشکند و باعث شکسته شدن گردن سه دختر جوان بشود! لابد دوستان میگویند شفت است دیگر، میشکند، گردن است دیگر، میشکند، وسیله بازی است دیگر، میشکند، در همه جای دنیا هم میشکند، ناگهان هم میشکند، خودش میشکند، خودجوش میشکند، ما هم دوست نداریم بشکند...
رضا ساکی
نظر کاربران
:|
این طنز بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باورکنیدترس ازغیرایمنی بودن وسایل بازی باعث شده من فرزندم روبه شهربازی نبرم.حاضرنیستم باجهن بچه ام بازی کنم.
دمت گرم آقا رضا خیلی خوب گفتی ایرانه دیگه
پاسخ ها
تو عشق نظر دادن داریا نه؟خخخخخخخخخخ