با سندروم «شوهر بازنشسته» چه کنیم؟!
مردان با بازنشستگی، تماموقت در خانه هستند و این درحالی است که همسرشان چه در خانه و چه در بیرون از خانه پرمشغله است.
روزنامه خراسان - فاطمه قاسمی: «پیش از بازنشستگی قریبالوقوع شوهرم هیجان زده شدم. اینکه از این به بعد لذت کارهای مشارکتی خانه را خواهم چشید، من را به شوق میآورد و از طرفی خوشحال از این بودم که با داشتن اوقات فراغت بیشتر، فرصت سفر و وقتگذرانی دو نفره بیشتری که سالها از آن محروم بودیم، خواهیم داشت، اما این تصور خیلی زود شکل دیگری پیدا کرد.
این روزها شوهر بازنشستهام بدخلق و غرغرو شده و به کارهای روزمرهای که سالهاست انجامش میدهم، ایراد میگیرد. در مسائل شخصیام سرک میکشد و ...» احتمالا این بخشی از درددل بسیاری از زنانی است که ناگهان با دوره جدیدی از زندگی یعنی بازنشستگی همسرانشان غافلگیر میشوند.
فارغ شدن از زندگی کاری به خصوص در مردان به دنبال خود افسردگی، اضطراب، انتظارات بیجا، محدودیت مالی، ناامیدی و رفتارهای غیرقابل پیشبینی به همراه دارد که به راحتی بر روابط بینفردی تاثیرگذار است. مرد پس از چند دهه کارکردن و بیرون از خانه بودن، حالا قرار است تمام روز را در کنار همسرش باشد، در ظاهر همه چیز ایدهآل بهنظر میرسد غافل از اینکه بهمرور زمان زندگی مشترک را با چالشهای زیادی روبهرو خواهد کرد که نباید به سادگی از کنار آنها گذشت. در همین زمینه روانشناسان درباره سندرومی هشدار میدهند که همسران این افراد را درگیر میکند.
تئوری «سندروم شوهر بازنشسته» از کجا آمده؟
تئوری سندروم شوهر بازنشسته، ۳۰ سال پیش توسط دکتر «چارلز کلیفورد جوهانسون» ارائه شد که گفتگوهایی با زنان خانهداری داشت که همسرانشان بازنشسته شده و از در خانه بودن مردهایشان شاکی بودند. این زنان احساس بدی داشتند و دلشان میخواست فریاد بزنند، چون شوهرانشان مدام جلوی دست و پایشان بودند و آنها را دیوانه کرده بودند! این سندروم اغلب دامنگیر زنان میانسالی میشود که همسرانشان در حال بازنشستگی هستند و با نشانههایی مثل افسردگی، خستگی و بیخوابی همراه است.
احتمال اینکه زنان خانهدار دچار این نوع سندروم شوند بیشتر از زنان شاغل است. اغلب زنان، از احساس نامطلوب خود در این مرحله از زندگی صحبت نمیکنند چراکه فکر میکنند نوعی کملطفی به همسرشان است. مردان با بازنشستگی، تماموقت در خانه هستند و این درحالی است که همسرشان چه در خانه و چه در بیرون از خانه پرمشغله است.
این وسط کسی که مفید بهنظر نمیرسد، مرد خانواده است. مردی که پیش از این، کارکردنش نقش مهمی در هویت فردی و اجتماعیاش داشته، حالا با قرار گرفتن در شرایط جدید در برابر بیماریهای جسمی و روحی آسیبپذیر شده است. طبیعی است که احساس نگرانی و سردرگمی او به زن منتقل و رابطه زناشویی دچار ناآرامی شود. در این وضعیت نقش حیاتی زنان در درک و سادهسازی این دوران را نباید نادیده گرفت. با پایان کار بیرون همسر و فراغت هر دو از امور فرزندپروری، وقت آن رسیده که زن و شوهر، زندگی جدیدی را موازی با یک رابطه کاملا متفاوت برنامهریزی کنند. فراموش نکنید که بازنشستگی مرحلهای طبیعی از زندگی در افراد شاغل است که بی نیاز از برنامهریزی، مدیریت و منطق برای کنار آمدن با بحرانهای آن نیست.
زنان برای رهایی از این سندروم چه کنند؟
جلسات مشاوره و آگاهی یافتن از دوران بازنشستگی، نخستین و بهترین قدم برای رویارویی با شرایط جدید در خانه است. به این ترتیب یاد میگیرید که چطور با این تغییرات سازگار شوید، لذت ببرید و اختلافات را کاهش بدهید. با این حال، چند توصیه دیگر هم به شما داریم.
همه برنامههایی را که در سالهای ابتدایی زندگی مشترکتان بهدلیل کار زیاد همسر محقق نشدند دوباره فهرستبرداری و برای عملیشدن آنها بهاتفاق برنامهریزی کنید و آنهایی را بیشتر مدنظر داشته باشید که هر دو از انجامشان لذت میبرید.
حالا که قرار است زمان بیشتری را در کنار هم باشید، در خانه برای یکدیگر فضا و حریم شخصی درنظر بگیرید و زمانی هر چند کوتاه برای علاقهمندیهای فردیتان اختصاص بدهید.
بیش از پیش با هم مهربان باشید. بازنشستگی، صرفا یک تغییر است و هر تغییری با استرس و نگرانی همراه است. راههای ممکن برای حفظ آرامش و ارتباط بهتر را پیدا کنید و برای صحبت کردن دربارهشان با همسرتان راحت باشید.
اگر همسرتان با مرحله جدید زندگی نتوانسته کنار بیاید و با افسردگی دست و پنجه نرم میکند، گوش شنوای احساسات او باشید. احساس ناکارآمدی، بیکاری و شروع هر روز بیهیچ هدفی، دلیل اصلی مشکلات این افراد است. برای تجربه فعالیتهای جدید روزانه، کار سبک و پاره وقت و... راهنمای او باشید و به او ایده بدهید، با این که از جنبه مالی ارضاکننده نیستند، اما به آرامش روانی حاصل از آن میارزد.
فعالیتهای دو نفرهتان را زیاد کنید. با هم ورزش کنید، آشپزی و باغبانی کنید، به خرید و دیدار دوستان قدیمیتان بروید، در فعالیتهای خیرخواهانه شرکت کنید. داوطلب شدن در انجام کارهای خیریه یکی از بهترین و آرامش بخشترین گزینهها برای بازنشستگانی است که وقتشان آزاد است و از تنهایی و بیبرنامگی مینالند.
همسر بازنشسته شما تنبل نیست بلکه تصور او از بازنشستگی، هیچ کاری نکردن است. با صبر و حوصله با او حرف بزنید و او را از لحظهها و فرصتهایی که دیگر تکرار نمیشود آگاه کنید و از او بخواهید که زمانش را برای بیشتر با هم بودن برنامهریزی کند.
درباره جزئیات رفتاری همسرتان که چندان اهمیتی هم ندارد حساس نشوید. تذکرهای بیش از حد به این که چرا لباس و وسایلش را در جای خودش قرار نمیدهد، دایم در حال تماشای تلویزیون است، سرش توی تلفن همراه است و... رابطه شما را مخدوش میکند.
از تقویت اعتماد به نفس همسرتان غافل نشوید. احساس مفید بودن بهترین احساسی است که میتوانید به همسر بازنشسته خود هدیه کنید. در امور خانوادگی و تربیت فرزندان از وی بهعنوان شخص باتجربه مشورت بگیرید.
در صورتیکه با به کارگیری همه این راهکارها همچنان خود را در برابر این موقعیت، ضعیف میدانید برای درمان خود دست بهکار شوید. یک متخصص با تجویز داروهای متناسب با حالات روحیتان، این سندروم را کنترل و از بحرانی شدن وضعیت سلامت روان و جسمتان پیشگیری میکند.
نظر کاربران
سندرم نیست سرطانه
پاسخ ها
پدر من هم پیرمرد۶۲ساله ای هست که چندین سال هست که بازنشسته شده و اعصابمان را خورد میکنه عین زنها است ودر خانه میماندو در فضای مجازی است چند دفعه فهمیدم هر جا میرود میگوید۵۹ساله است و فکر کنم بزودی آلزایمر میگیرد و بیشتر وبالمان می شود
دقیقااااا
تو خود سرطانی
دقیقا
گل گفتی
منصف باشید بنده خدا چندین سال زحمت کشیده حالا می خواد استراحت کنه خواهر منم دچار استرسه چون شوهرش تا چند ماه دیگه بازنشسته میشه و از الان عزا گرفته بابا آقایون گناه دارن کمی انصاف داشته باشیم
خخخخخخخ
خجالت بکشید چقدددد بی انصافین
دقیقا منم همین مشکل رودارم
سلام
شکر خدا این سندروم در کشور ما تا حالا بروز
و ظهور نداشته . اینجا مسئولین که هیچوقت بازنشسته نمیشن . مردمم که باز نشسته میشن تازه پرکاریشون شروع میشه
یعنی بعد بازنشستگی بنده خدا شیفت صبح باید بره یه جا صندوقدار بشه، شیفت ظهر بره اسنپ، شیفت شبم بره نگهبانی
یعنی خانوادهاشون تو موقعه ای که شاغل بوده هر از گاهی می دیدنش اما بعد بازنشستگی عید به عیدم ،نمی بیننش
خلاصه متن اینه که مثل خونه سالمندان از شوهر پیر بازنشسته بیکارتون مراقبت کنین، سالمند آزاری نکنین
23ماهه که همسرم بازنشسته شده ، به هیچ عنوان نمی خوام شغل جدیدی داشته باشه ، باید از این مرحله ی زندگیش لذت ببره ، تا هر ساعتی که دوست داره بخوابه ، تفریح کنه ، بگرده ، خوش بگذرونه .... حقشه که بعد از یک عمر تلاش ، حالا کمی آرامش داشته باشه و خوش باشه
پاسخ ها
سلام رها آقا
عجب، من کاملا برعکس شما فکر میکنم حاضرم یه حقوقی به همسرم بدم به شرط انکه موقع بازنشستگی صب تا شب از خونه بیرون بره، با اگه خونه میمونه دور منو خیط بکشه و توقع هیچ کاری ازم نداشته باشه، و من بتونم با خیال تخت از اوقاتم استفاده بهینه کنم، در ضمن دو تا تلویزیون بخره، چون همیشه تلویزیون به او تعلق داره
مریم ،من هم شرایط تو رو دارم از دست شوهرم خسته شدم و پنج ساله بازنشسته شده خون منو تو شیشه کرده ،پیرمرد خونه نشین شده نزدیک پنجاه و پنج سالشه
رویا خانوم به شما میگن زن زندگی
رویا خانوم به شما میگن زن زندگی
رویا خانوم به شما میگن زن زندگی
والله زن من که آرزوی سر کار رفتن من بعد 30 سال خدمت به گور خواهد برد...انشالله.
همش میگه سر کار بودی .خسته شدی .
منکه همسرم بعد از باز نشستگی اصلا تو خونه نمیمونه
کلی برای خودش برنامه ریزی کرده
کیف میکنه از لحظات زندگیش
پاسخ ها
منکه از تمام روزای تعطیل و روزهایی که بنا به دلایلی همسرم سرکار نمی رود، تنفر و وحشت دارم، اصلا دلم نمیخاد یکساعت هم خونه باشه، چون کل وقتم هدر میره، وقتی او خونه باشه، از طرفی8/9 بار باید ظرف بشویم، پذیرایی کنم،نظافت کنم، تلویزیون که اختصاصی میشه، حق مکالمه ندارم،جرات اینکه کتاب بخونم، تمرین زبان انجام بدم، قران بخونم، از نت استفاده کنم، پیاده روی برم، یاداشتهای روزانه ام را بنویسم و،،،،،،،،، را ندارم، یعنی او دخالت و نظارت میکند و من دوست ندارم، اگر یک قطره اب روی زمین بریزه. اونو به این فعالیتهای شخصی من ربط میده، مثلا میگه، صب تا شب سرتو توی گوشی بردی، غذا نپختی یا فلان کار رو انحام ندادی،
راستی هست فکر کردین که زنها اصلا بازنشستگی ندارن؟ و زمانی بازنشسته می شوند که دیگر بیمار و زمین گیرنو نمیتونن به دنبال علاقمندی هایشان بروند
از همه بدتر بد اخلاقتر میشوند وجلوی داماد وعروس ملاحظه ای ندارند از بس ابروداری کردم خفقان گرفتم
من سه ساله که شوهرم بازنشسته شده دوست داشتم با هم بریم بیرون یا پیاده روی اما خودش برای خودش دوستای جدید باز نشسته پیدا کرده هر روز صبح میره پارک ظهر برمیگره هیچ توجهی به من نداره بعضی وقتا فکر میکنم من بازنشته شدم وقتی بهش میگم خونه بمون اصلا حوصله صحبت کردن با منا نداره من کاری از دستم بر نمییاد عادت کردم.