چطور یک کارمند معمولی نباشیم؟
آیا واقعا یک کارمند، میتواند کارآفرین هم باشد؟ تجربیات ما نشان میدهد که بله میشود؛ فقط طبیعتا به کمی همت بیشتر و البته دقت نیاز دارد.
روزنامه جامجم: از مزایا و معایب کارمندی همیشه گفتهاند و شنیدهایم؛ از شیرینی گرفتن حقوق در سر ماه تا پیشبینی آیندهای که فکر میکنیم جایی برای پیشرفت ندارد. اما اینبار داستان فرق میکند؛ ما میخواهیم حرف دیگری بزنیم و شیرینیها و تلخیهای کارمندی و کارآفرینی را با هم ترکیب کنیم.
موضوعی که خیلیها به سبب کارمند بودن، «ای بابا» یی میگویند و آن را رد میکنند، اما واقعیت این است که ما درباره کاری شدنی صحبت میکنیم. البته منظورمان از کارآفرینی، اضافهکار بیشتر برای حقوق بیشتر یا شاغل شدن (یا همان کارمند بودن) در کاری دیگر، اما پس از ساعات اداری نیست؛ منظورمان کاری است که خودمان آن را بهدست گرفتهایم و کم و زیاد درآمدش، دست خودمان است.
اما آیا واقعا یک کارمند، میتواند کارآفرین هم باشد؟ تجربیات ما نشان میدهد که بله میشود؛ فقط طبیعتا به کمی همت بیشتر و البته دقت نیاز دارد. در روزهایی که خیلیها از بدیهای کارمندی میگویند و همه را به کارآفرینی تشویق میکنند، ما چند پیشنهاد بهتر برای یک کارمند کارآفرین بودن داریم؛ پیشنهادهایی که شاید توانستید روی یکی از آنها بیشتر فکر کنید، آن را با شرایطتان بسنجید و عملیاش کنید.
در محیط کارتان خوب دقت کنید
اداره، شرکت یا سازمانی که شما در آن مشغول هستید، قطعا بخشهای مختلفی دارد که شما تا به حال با دقت به آن توجه نکردهاید. وسایل اداری، اربابرجوعها، خدماترسانی به کارمندان، بخشهای رفاهی و... همه آن اتفاقاتی است که با دقت کردن به آنها و عمیق شدن، تعداد زیادی نکته در خودشان دارند. در همه این دقتها و توجه کردنها، احتمالا چیزهایی میبینید که میتوانند بهتر از چیزی باشند که هستند، اما نیستند؛ چیزهایی که حتی بهعنوان کمبود یا نقص هم دیده نمیشوند و کارمندهای دیگر اداره شما، بهطور خیلی عادی از آن میگذرند، اما شما عادی نباشید.
مثلا تبدیل سیستم کاغذی به سیستم الکترونیکی یا چیزی شبیه به این. در واقع ببینید برای کجای کار میتوانید پیشنهاد بهتری ارائه بدهید؛ پیشنهادی که در این مرحله قرار نیست صرفا برای آن اداره به کار برود و فقط نوعی ایده برای کارآفرین شدن شماست. ماجرا این است که یک کارآفرین تنها، شاید امکان حضور چند ساعته در یک محیط ثابت را نداشته باشد و خیلی چیزها را نبیند و آن ایدههایی که به ذهن شما میرسد، هیچوقت به ذهنش خطور نکند. پس از کارمند بودنتان استفاده کنید و از محیطی که در آن هستید، برای ایدهسازیهایتان کمک بگیرید.
خیرخواه ادارهتان باشید
این کار با پیشنهاد قبلی متفاوت است. در واقع با دقت کردن در محیط میتوانستید صرفا ایدهای بگیرید که از آن برای کاری جدید استفاده کنید، اما حالا میتوانید ایدههایتان را برای بهتر کردن محل کارتان و بهدست آوردن دل مدیرتان به کار ببرید. میتوانید خود محیط کاریتان را جایی برای کارآفرینی قرار بدهید. حالا که در شغلتان جا افتادهاید و جای پایتان را سفت کردهاید و احتمالا کارتان را هم دوست دارید، حتما میتوانید پیشنهادهایی در ذهنتان داشته باشید که میتواند خروجی یا نام و اعتبار شرکت و سازمانتان را بهتر از چیزی که هست، معرفی کنید؛ آنوقت هم کارآفرینی خودتان را دارید و هم در محیط کاری بهتر از قبل مشغول به کار هستید.
دیگر خودتان ببینید که با یک تیر، چند نشان زدهاید؛ یعنی هم یک کارمند نمونه بودهاید، هم ایدهتان مدیرانتان را بهوجد آورده و هم با موفقیت شرکت فعلیتان، کارآفرینی خودتان پا گرفته است؛ البته میدانیم شروع چنین کاری فقط به حرف نیست و با هزاران، اما و اگر قانونی و بعد از آن هم نیاز به همراهی و همدلی مدیرانتان دارد، اما شما این کار را انجام دهید؛ امتحانش ضرر ندارد که اگر بشود چه میشود.
وقت اضافه را بچسب
چیزی که همه ما و شما میدانیم این است که در بسیاری از ادارات، وقتهای اضافه زیادی بین کارمندان وجود دارد که اکثرا با مسائل معمولی از بین میرود؛ وقتهایی که قرار نیست هیچ ضرری به بازده کاری شما بزنند، اما میتوانند روند کاری شخصیتان را دگرگون کنند. اگر میخواهید تا همیشه یک کارمند معمولی نمانید و کمی در حقوق آخر ماهتان تغییر ایجاد کنید و البته بهجز حس کارمندی، حس رهبری و مدیریت را هم تجربه کنید، بهتر است در آن وقتهای اضافه، کارهای مهمی انجام دهید.
منظورمان این است که با توجیه اینکه ما کارمندیم و از صبح تا شب سر کاریم، نمیتوانید از زیر قدمهای بزرگتر در بروید، چون خودتان هم میدانید که واقعا اینطور نیست و اگر بخواهید، میتوانید وظایف کارمندیتان را به موازات بخش کوچکی از کارآفرینی پیش ببرید.
حالا چطور ممکن است؟ اول هر چیز باید شرایط خودتان را با خودتان مقایسه کنید و ببینید این زمانهای اضافه، چقدر و با چه کیفیتی است؛ بعد فکر کنید که در این زمان چهکاری میشود کرد؟ مثلا شاید سادهترین حالتش این است که میتوانید از طریق راهاندازی صفحهای در فضای مجازی (وبلاگ، سایت و استفاده از شبکههای مجازی)، تولید محتوایی در راستای فعالیتهای کاریتان در همین شرکت یا اداره داشته باشید و آن را به سمتی که دلتان میخواهد هدایت کرده و گسترش بدهید.
دنبال مشکل باشید
پای صحبتهای همکارانتان بنشینید و غرهایشان را بشنوید. غرهایی که مربوط به محیط کار است و از یکچیزی و یک اتفاقی و حتی یک رفتاری ناراحت هستند. همین غرها و گلهها و شکایتها گاهی راه را به سمتی میبرد که جرقه رفع آن در ذهنتان زده میشود و خب شاید هرکسی موقعیت دیدن و شنیدن این مشکلات را نداشته باشد تا برای رفع آن دست به کار شود.
بعد از آن فکر کنید که علت آن مشکل و ناراحتی از چه است و آیا ممکن است شما راه چارهای برایش داشته باشید؟ گاهی همین راه چارههای ساده و پیشپا افتاده، جایی برای کارآفرینی و یا در حالت کوچکتر، برای کسب درآمد شما است. در واقع همه کارآفرینیها از یک نیاز و یک مشکل شروع شده است. پس در اتاقهای محیط کارتان، بین آدمها و لای همه وسایل اداری، به دنبال یک مشکل، یک کمبود و یک ایراد باشید؛ بعد خودتان آن را دست بگیرید و برایش راهحل ایجاد کنید.
بهدنبال چرا باشید
انگار باید کمی شعاری حرف بزنیم و بگوییم که بابت اتفاقهایی که در طول روز و در برخورد با مشتریها و اربابرجوعهایتان دارید، بهدنبال چرا بگردید، اما خب واقعیت است. جواب هر چرایی در برخورد با فردی خاص، یک علت خاصی دارد که همان علت میتواند سبب کارآفرین شدنتان شود.
در واقع حرفمان این است که از برخورد با این همه آدم متفاوتی که در طول روز با آنها معاشرت میکنید به سادگی نگذرید. به حرفهای اربابرجوعهایتان با دقت گوش بدهید؛ در لا به لای حرفهای آنها احتمالا چیزی را پیدا خواهید کرد که بتوانید بیشتر از همیشه روی آن فکر کنید.
در واقع کارمند بودن شما یعنی اینکه شما این شانس را دارید که با آدمهای متفاوت و مختلفی معاشرت کنید و از آنها چیزهای زیادی بفهمید که هرکدام از آنها در موقعیت خاصی ممکن است به شما کمک زیادی بکند. خیلی از کارآفرینها بهتنهایی در کاری فعال هستند و فقط سرشان با کار خودشان گرم است و کسی را نمیبینند و چیزی نمیدانند، اما محیطهای اداری چنین فرصتی برای شما فراهم میکند که با آدمهای متفاوتی با طرز فکرها و موقعیتهای متفاوت آشنا شوید؛ پس از کارمند بودنتان نهایت استفاده را بکنید.
استراحت کمتر، کار بیشتر
آدم به آدم متفاوت است؛ یکی ترجیح میدهد بعد از ساعات کارمندیاش، به خانه برود، استراحت کند و به خانوادهاش بپردازد، اما یکی دیگر ترجیح میدهد یکی دو ساعت از زمان استراحت بعد از کارش را به تولید چیز دیگری فکر کند و به موازات کارمندیاش، کارآفرین باشد.
پس هیچکدام خوب و بد مطلق نیستند، فقط با هم متفاوت هستند. اگر شما هم راه دوم را انتخاب میکنید، پیشنهاد ما این است که به فکر یک کسب و کار خلاصه و مفید بروید که بتوانید با مثلا دو ساعت وقت، آن را به یک جایی برسانید.
طبیعتا کارآفرین شدن در بعضی از شاخهها نیاز به زمانی با آرامش بیشتر دارد که نمیشود وقتهای بین کاری را برایش کنار گذاشت (که البته اگر بتوانید خیلی بهتر است)، اما هشت تا ده ساعت کار کارمندی، یکی دو ساعت وقت برای کارآفرین بودن به شما خواهد داد که بتوانید به کسب و کارهایی کوچک، نیاز به رسیدگی کمتر و درآمدی شاید جزئی اضافه بر حقوقتان فکر کنید.
نظر کاربران
چقدر چرتتتت بود. اصن سر و تهش چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این مقاله واسه کشور ما معنایی نداره چون کارمندان 007 یعنی کسانی که کمتر ولی بیشتر دوربر مدیران هستن پیشرفت مادی و معنوی می کنند.
خواهشا یه مطلب بذارید: چگونه اختلاس کنیم! مفیدتر خواهد افتاد
این مطالب برای ادارات اینجا مصداق نداره .مدیران اینجا دنبال کارمند خلاق و نوآور نیستند بلکه دنبال نیروی پاچه خوار و خودشیرین می گردن اصلن براشون کار معنی نداره ،نیرو در خدمتشون باشه وهمین وبس ......