میدان مشق؛ میدان شگفتیها و اولینها
شاید بارها از کنار میدان مشق عبور کرده باشید، بدون اینکه بدانید بسیاری از اولین اتفاقات مهم تهران قدیم، اینجا افتاده است.
روزنامه همشهری - محسن رستگار: بعضی از میدانها هستند که اصلا همینجوری برای خودشان حرف میزنند. کافی است بگذارید خودشان بگویند چه تاریخچهای دارند. ازجمله این میدانها، همین میدان مشق خودمان است یا همان باغ ملیای که میشناسیم؛ جایی که میشود یک نصف روز وقت بگذارید و در ابتدای خیابان امامخمینی (ره) به دیدارش بروید. اصلا تاریخچهای دارد برای خودش؛ یک میدان مملو از تاریخ سیاسی و نظامی و فرهنگی و اجتماعی و هنری است.
این میدان، زمانی ۴۰۰ متر طول و عرض داشته؛ یعنی ۱۶۰ هزار مترمربع مساحت یا همان ۱۶ هکتار خودمان. زمان فتحعلیشاه هم بود که درستش کردند و البته ناصرالدین شاه هم که دید کمی درب و داغان شده، همت به تجدید بنا و نیز توسعه آن نهاد. ممکن است بارها از جلوی این بنا گذشته باشید، اما ندانید بخشی از اولینهای ایران، در این میدان شکل گرفته است.
در واقع اگر بنویسیم میدان اولینها، بیراهه نرفته ایم. بخشی از این اولینها را، با هم مرور میکنیم تا دفعه بعد که سوار اتوبوس، تاکسی و ماشین شخصی، از مقابلش عبور کردید، سرتان را برگردانید و یک نیمنگاهی هم به آن بیندازید؛ منباب توجه به تاریخچه قدیمی پایتختی که حالا، میزبان شماست.
اولین بازی فوتبال
کسی را میشناسید که فوتبال دوست نداشته باشد؟ یا دستکم، زمانی در عمرش، دغدغه فوتبال نداشته باشد؟ فوتبال، ریاضیات، موسیقی و سینما را زبانهای بینالمللی امروز جهان دانستهاند. اما نخستین بار، فوتبال کی وارد ایران شد و کجا و چطوری؟ کلا همه چیز به انگلیسها برمیگردد. یعنی طی چندصدسال گذشته، امکان ندارد شما امر مهمی را دنبال کنید و به انگلیسیها نرسید.
مثل معروف «کار کار انگلیسها» هم به همین اتفاق برمیگردد. پای فوتبال را هم، همین انگلیسیها به تهران و ایران باز کردند. کجا؟ همین میدان مشق خودمان. کارکنان سفارت انگلستان که حال و حوصلهشان سر میرفت، همراه با دیگر هموطنان ساکن تهران خود، شال و کلاه کردند و برای نخستین بار، در میدان مشق، فوتبال بازی کردند؛ به همین راحتی. وقتی هم که محمدعلیشاه، شاه شد، البته جلوپلاسشان را جمع کرده و راهی جای دیگری شدند.
اولین فرود هواپیما در ایران
درست ۱۰ سال بعد از نخستین پرواز هواپیما در جهان، نوبت کشور ما هم شد. یک خلبان روسی، عزمش را جزم کرد تا هواپیمای مدل «بلریو»ی خودش را به تهران بیاورد و مدتی این حوالی باشد و نمایشهایی هم بدهد. در یکی از روزهای آخر سال ۱۲۹۲ شمسی بود که مردم تهران، همین که صدای عجیبی شنیدند و سرشان را بالا آوردند، دیدند که بله، این آقای روس دارد مانور میدهد.
این طیاره، در ارتفاع پایین حرکت میکرد و مانور میداد و وقتی که میخواست فرود بیاید، جایی را پیدا نکرد. این آقای خلبان روس، حسابی چشم گرداند و دید که میدان مشق خالی است. فرود آمدن همانا و آسیب دیدن طیاره محترم هم همانا؛ چرا که لوله توپی در میدان مشق قرار داشت و خلبان حواسش نبود و طیاره آسیب دید. این هواپیما، چند وقتی آنجا بود و مردم، به تماشایش میآمدند.
اولین میدان تیر ایران
اسمش چیست؟ میدان مشق؛ یعنی که در آن، مشق میکردهاند. اما مشق چه؟ مشق نظام. بهخاطر همین هم اسمش را گذاشتهاند میدان مشق. در زمان فتحعلیشاهقاجار، که ایران شکستهای افتضاحی از روسها خورد، ایرانیان دچار حقارت عجیبی شده بودند. آنها نمیتوانستند روسهای صاحب ارتش مدرن را شکست بدهند. چرا؟ چون که ارتش ایرانیان، خیلی عقبمانده بود.
شاهان و متولیان حکومت هم، ترسو بودند و سریع عقبنشینی میکردند. این شد که تصمیم بر این گرفته شد تا ارتش ایران، نوسازی شود. فرانسویها، که به نوعی رقیب روسها بودند، ژنرال گاردان را فرستادند تا ارتش ایران را طبق متدهای روز جهان آموزش نظامی دهد. در کجا؟ در همین میدان مشق خودمان؛ که آن زمان، زمین بزرگی بیرون از باروی آن موقع تهران بود.
اولین تیم و مسابقات فوتبال
شاید بتوان ۱۲۹۹ شمسی را سال تشکیل نخستین تیم فوتبال ایران به نام تیم کلوب تهران دانست؛ یعنی اگر حساب و کتاب کنید، میرسد به دوره احمدشاه. خلاصه اینکه بازیکنانی هم شناسایی و آموزش داده شده و عضو این تیم شدند و بعدها، مسابقاتی به نام هفتلشگر هم تشکیل شد. کجا؟ کجا بهتر از همین میدان مشق خودمان، البته در آن روزها. حالا یک چیزی هم بگوییم که چشمانتان گرد شود؛ در همان مسابقات اول، یک تیم انگلیسی هم شرکت کرده بود.
ببینید سطح مسابقات چقدر بالا بوده! تشکیل تیمهای فوتبال بعد از این، خیلی تندتر و سریعتر پیشرفت و تیمهای اسپرت ارامنه، طوفان و باشگاههای اجتماعیون و شعاع هم تشکیل شدند. حالا فکرش را بکنید که در نخستین دور مسابقات، تیم کلوب تهران با تیمهای اسپرت ارامنه و طوفان رقابت کرده و پیروز شد.
اولین دوچرخهها و دوچرخهسواری
باز هم کار، کار انگلیسهاست؛ البته مزاح میکنیم، زیاد جدی نگیرید. در همین میدان مشق بود که پایتختنشینان، چشمشان به جمال دوچرخه روشن شد و چشم از این دستگاه محیرالعقول برنداشتند. ماجرا هم از این قرار بود که ۲ نوجوان ۱۵ و ۱۶ ساله با شلوارکهایی به پا، روی دستگاهی که دوچرخ داشت، سوار میشدند و عجیب این بود که زمین هم نمیافتادند! واقعاً چرا زمین نمیافتادند؟ عوام آن موقع، متوجه نمیشدند که چرا. بهخاطر همین، هم خیلی ترسیدند، هم خیلی تعجب کردند.
آن موقع به این دوچرخهها میگفتند مرکب شیطان. البته عامه مردم این اسم را گذاشته بودند؛ از این بابت که نمیدانستند تعادل این دستگاه، از کجا تأمین میشود. کمکم که قبح این دستگاه متعادل راه رونده شکست، افراد متمول تهرانی، برای بچههاشان از این دستگاهها خریدند تا حسابی سرگرم شوند. کمکم تهرانیها به این دستگاه خو کردند و بخشی از زندگیشان شد؛ مخصوصاً وقتهایی که مثل امروز، خیابانها پر از ماشین نبود و هوا پاکیزه بود و نیازی به طی مسیرهای طولانی، احساس نمیشد. در ضمن، برای این همه دوچرخه، دوچرخهسازی هم درست کردند. کجا؟ در همین ناصرخسروی خودمان؛ دوچرخهسازی حسینآقاشیخ. بعد از او هم ادیک ارمنی در خیابان منوچهری دومین دوچرخهسازی را راه انداخت.
بالنی که سرنگون شد
اولین بالن را، در همین میدان مشق خودمان هوا کردند. داستانش را، به قلم جعفر شهری، از کتاب طهران قدیم، میخوانیم: «پیش از طیاره حرف بالن آمده بود که بعدها خود آن را هم به ایران میآورند به این صورت که وقتی چند تن خارجی از اتباع فرانسه در تهران ادعا میکنند که چیزی اختراع کردهاند که میتوانند با آن به هوا پرواز کنند و قرار نمایش آن را برای روزی در میدان مشق میگذارند... هنگام عمل میرسد.
فرنگیها چادر برزنتی بسیار بزرگی را بر سر حفرهای که قبلاً دستور حفر آن را با میخها و طنابهای مخصوص به زمین محکم کرده در کاهها آتش افکنده و، چون دود زیر چادر جمع میشود کم کم بالا آمده بزرگ و بزرگتر گردیده سر پا میشود و آنگاه دهانهاش را به هم آورده سبدی به زیرش بسته، یک نفر در آن میرود و در یک لحظه طنابهای آن را بریده رهایش میکنند و بالن در مقابل دیدگان حیرتزده مردم، مسافر را برداشته به هوا میبرد، اما هنوز چند دقیقه از صعود آن نمیگذرد که ترکیده سرنگون شده سرنشین آن پخش زمین میشود.» و البته مردم هم، کلی از این اتفاق خوشحال شده و شعرهایی هم برای این واقعه میسازند.
سردر باغ ملی
سردر باغ ملی طی سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۴ شمسی، بهعنوان دروازه ورود به میدان مشق، که محوطهای نظامی و در اختیار قشون بود، ساخته شد. مدتی پس از ساخت دروازه، فکر ایجاد نخستین باغ عمومی شهر تهران به نام باغ ملی در اراضی داخل میدان مشق، مطرح و طرح آن تهیه شد و به اجرا درآمد و نام دروازه میدان مشق به سردر باغ ملی تغییر یافت. باغ ملی چند سالی بیشتر به جا نماند و در محوطه آن وزارت امور خارجه، کتابخانه ملی و موزه ایران باستان را ساختند. اما نام این باغ بر سردر میدان مشق باقیماند و مردم سردر باغ ملی را بهعنوان نماد تاریخ معاصر تهران و معماری خاص تهران قدیم شناخته و هنوز هم میشناسند.
میدان مشق فقط یک میدان قدیمی نیست، اطراف آن چندین ساختمان تاریخی و زیبا وجود دارد که حالا هر یک از آنها برای خودشان کاربری خاصی پیدا کردهاند. اگر وقت بگذارید میتوانید از آنها هم بازدید کنید.
موزه پست، دست راست سردر باغملی
موزه پست و ارتباطات، در ضلع شرقی سردر باغملی قد علم کرده است؛ درست همان جایی که مجسمه پسرکی، نامهای آهنین را به درون صندوق پست میاندازد. ساختمانش متعلق به اداره کل پست تهران است که کار ساخت آن در سال۱۳۰۷ شروع شده و در سال۱۳۱۳ به اتمام رسیده بود. در این موزه آثار و اشیای قدیمی مربوط به مبادلههای پستی به نمایش گذاشته میشود. از انواع وسایل توزین کالاها گرفته تا صندوق امانات، صندوقهای پستی، مهرها و تمبرها، وسایل تحریر سنتی، اسناد و مدارک پستی قدیم و....
موزهملی در غرب باغملی
موزهملی همان موزه ایران باستان است و در ضلع غربی محوطه باغملی و خیابان سیتیر جا خوشکرده است. ساخت این موزه از سال۱۳۱۳ آغاز شد و ۳ سالی ادامه داشت تا اینکه این موزه را به یکی از بزرگترین موزههای جهان از نظر حجم، کیفیت و تنوع آثار تبدیل کند. معماری بنای این موزه هم با الهام از معماری طاق کسری در تیسفون شکل گرفت و خود از مجموعههای دیدنی شهر است. موزه ملی از ۲ بخش مجزا، یکی مربوط به آثار متعلق به ایران باستان و دیگری آثار دوره اسلامی تشکیل شده است. قدیمیترین اشیای این موزه تیغههای سنگی مربوط به عصر حجر است.
موزه و کتابخانه ملک
برای رفتن به موزه و کتابخانه ملک، باید از سد درهای فولادین سردر باغملی عبور کنید. «حاج حسین ملک» که بهدنبال ساختمان جدید و بزرگتری برای موزه ملک بود، ملکی را در محوطه باغملی تملک و وقف کرد. عمرش به برپایی موزه در این مکان قدنداد و بالاخره آستانقدسرضوی در سال۱۳۶۴ کلنگ ساخت موزه و کتابخانه را در این مکان بر زمین زد. کتابخانه ملی ملک، یکی از ۶ گنجینه بزرگ نسخ خطی ایرانی است. موزه ملک هم جایی برای نگهداری از آثار هنری هنرمندان بنام کشور در زمینههای نقاشی و صنایعدستی و فرشهای نفیس است.
عمارت قزاقخانه، هسته اولیه میدان مشق
عمارت نظامیای بود که به واسطه تعلیم نظامیها در میدانگاه روبهروی آن، به میدانگاه، نام میدان مشق را نسبت دادند. زمان فتحعلیشاه، این مکان بهعنوان نقطه شمالی شهر شناخته شده بود و نام پادگان نظامی آن، بعدها به «عمارت قزاقخانه» مشهور شد. عمارت قزاقخانه، در حقیقت هسته اولیه میدان مشق است که چندین بار در آن تغییرات ایجاد شد. در محوطه میدان مشق هم، بهتدریج و در طول زمان ساخت و تأسیس بناهای زیادی صورت گرفت. ازجمله این بناها ساختمانهای کاخ شهربانی و کاخ وزارت امورخارجه، عمارت پست و... است.
ساختمانهای دیگر محوطه میدان مشق
از باغملی، امروز تنها نامی مانده و سردری با معماری زیبا. آنچه در محوطه میدان مشق بیش از هر چیز دیگری به چشم میخورد، ساختمانهایی است که بالای درهای ورودی آن نوشته شده «ساختمان وزارت امور خارجه». از جمله این ساختمانها «کاخ شهربانی» است که امروز به ساختمان اصلی وزارت امور خارجه تبدیل شده. سرستونهای این بنا از روی معماری دوران هخامنشیان الگوبرداری شده و پلههای آن کاخ آپادانا را یادآور میشود. دیگر ساختمانهای وزارت امورخارجه هم در اطراف محوطه میدان مشق پراکنده است.
نظر کاربران
باز بگید روسیه خوبه. دقیقا چه کار مفیدی برامون تو تاریخ انجام داده که باید بهش اعتماد کنیم؟ همین غربی ها که همه ازشون می ترسن اقدامات مفیدتری برامون انجام دادن. هرچند که به هیچ کس نباید چشم بسته اعتماد کرد. با مطالعه تاریخ و مقایسه می شه به خیلی چیزا پی برد