چه کنیم که آدم پررو و گستاخی به نظر نرسیم؟!
این مطلب برای کسانی است که به صورت کاذب در نزد دیگران پررو به نظر میآیند و متاسفانه به همین خاطر موقعیتهای خوب کاری یا فرصتهایی در زندگی را از دست میدهند.
وبسایت یک پزشک - علیرضا مجیدی: امروز صبح با خودم فکر کردم که زمان مناسبی است که به یک سوژه قدیمی برسم که در ذهن خودم مدتها انبار کرده بودم. این پست برای پرروهای ذاتی نیست، چون گستاخی و پررویی یا وقیح بودن به صورت ذاتی در آنها نهادینه شده و اصلا خودشان خیلی وقتها در جامعه دچار نزول اخلاقیات ما، از داشتن این صفت لذت میبرند.
این مطلب برای کسانی است که به صورت کاذب در نزد دیگران پررو به نظر میآیند و متاسفانه به همین خاطر موقعیتهای خوب کاری یا فرصتهایی در زندگی را از دست میدهند.
۱- مرحله به مرحله خودمانی شوید:
نمیدانم از کجا شروع شد. اما شاید در کلاسهای بازاریابی یا دورههای دیگری که این روزها مرتب آگهی هایشان رو میبینیم، به مردم آموزش داده میشود که بیش از حد خشک و رسمی و جدی نباشند و بهانهای برای نزدیک شدن و ایجاد یک رابطه عاطفی با مشتریهای خود پیدا کنند.
این توصیه چیز بدی نیست. اما مشکل اینجاست که خیلیها به جای بسنده کردن به یک small talk حسابشده و بعد ارزیابی واکنش طرف مقابل، به سرعت و بدون ملاحظه، نزدیک و خودمانی میشوند.
پس توصیه من به شما این است که اگر لازم است به یک همکار، شخص یا مشتری نزدیک شوید، این کار را به تدریج و مرحله به مرحله و بعد از ارزیابی ویژگیهای شخصیتی او انجام دهید. چون اگر طرف مقابل شما احساس کند که حریم شخصی یا احترام یا حتی انزوایی که دوستش دارد، در حال به خاطر افتادن است، ترجیح میدهد که دیگر با شما ملاقات نکند یا کارهای شما را انجام ندهد.
۲- مختصر و مفید صحبت کنید
یاد بازاریابهای شرکتهای هرمی میافتم. بیشتر آنها عادت داشتند که وراجی کنند و اجازه حتی گفتن یک جمله معترضه را در بین سخنرانیهای خود برای مشتریها ندهند. گاهی هم برای آدمهای بیحوصله در کافیشاپها و کافینتها، نیم ساعتی صحبت میکردند، طوری که آدم ترجیح میداد سر به تنشان نباشد!
پس حتی اگر به محصول و خدمات خود اطمینان دارید یا اصلا میخواهید برای یافتن یک شریک زندگی، سر صحبت را با کسی باز کنید، سعی کنید که حرفهایتان روال منطقی داشته باشد، با ضربآهنگ معقول صحبت کنید و به طرف مقابل فرصت بدهید که نظر خودش را بگوید یا فرصت داشته باشد که مکالمه را قطع کند و پی کار خود برود.
باور کنید که رعایت این کار مشتری بالقوه را از دست نمیدهید، بلکه حس احترام را برمیانگیزید.
۳- نگاه وقیح و جستجوگر نداشته باشید
به جایی دعوت میشوید و ده دقیقهای به شما وقت میدهند، آن وقت مثلا برای ارزیابی جزئیات همه اتاق طرف مقابل را اسکن چشمی میکنید و نگاهتان را به اندام و لباس و کفش و ساعت طرف میاندازید و کاری میکنید که طرف مقابل معذب شود.
مردم نادان نیستند و متوجه میشوند که مثلا شما در جستجوی این هستید که مثلا لباس برند پوشیده یا در حال دید زدن چاقی و لاغری و داشتن یا نداشتن تناسب اندام او هستید. خیلیها با این کار مضطرب میشوند و شما را آدم وقیج یا چشمچران یا با نگاه ناپاک میپندارند.
پس سعی کنید که تمرین کنید که نگاه جستجوگر نداشته باشید. در فرهنگ ما خیلی وقتها نگاه محترمانه به جلو یا حتی گاهی به پایین، نشانهای از اخلاقمداری محسوب میشود.
۴- مردم را ابله تصور نکنید
برای بازاریابی یا مثلا ساخت وبسایت نزد یک پزشک میروید و، چون آنها را در حوزه فناوری و کارهای فنی، بسیار مبتدی و بیدانش میدانید، اطلاعات اشتباه یا ادعاهای غیرواقعی میکنید یا قیمت فضایی به او میدهید.
حتی آدمهای غیروارد هم میتوانند خیلی وقتها متوجه استدلالی نبودن حرفهای شما و تجاوزتان از دایره منطق بشوند.
۵- تمرین زبان بدن، استفاده از پوشاک متناسب
پیش مدیر یک شرکت میروید و لباستان بیشتر مناسب پاساژگردی است؟! در همان جلسه اول مثل دوستهای دوران خوابگاه و دانشجویی با او دست میدهید و حتی به نشانه دوستی دست روی شانه او میگذارید؟! هر کسی باشد شما را پررو تصور میکند.
۶-چاپلوسی و غلو در ویژگیهای خوب طرف مقابل
خیلی از آدمها منطقی هستند و خودشان به نقاط ضعف خودشان واقف هستند. پس اگر پیش کسی بروید که اندامی عادی دارد و بعد برای تمجید به او بگویید که چقدر هیکل ورزشکاری دارد، او پیش خودش فکرهایی میکند. اگر به کسی که مدرک ندارد، بیدلیل دکتر یا مهندس بگویید، ممکن است یک آدم ضعیفالنفس از چاپلوسی شما خوشش بیاید. اما هدف شما از گفتگوهای کاری که جلب نظر آدمهای بیمقدار نیست، آنهایی که معتبرترند، معمولا از چاپلوسی بدشان میآید و بلافاصله یک خط قرمز ذهنی دور شما میکشند.
۷-از پیگیری و اصرار بیش از حد خودداری کنید
خیلی وقتها به خاطر سطح نازل پیشنهادات شما و یا هر دلیل دیگر، کسی اصلا تمایل ندارد که در وهله اول با شما همکاری کند. این صرفنظر طرف مقابل ممکن است چند ماه دیگر دستخوش دگرگونی شود و شما بتوانید به فهرست او برگردید. اما اگر شما مرتب بخواهید وقت طرف مقابل را بگیرید و برای او ایمیل و پیامک بفرستید، او به صورت دائم شما را حذف خواهد کرد.
۸- اصرار نکردن برای تماس حضوری گاهی باسخگو است
خیلیها پیشنهادات کتبی و پیامهای اینترنتی و ایمیلها را خوب مطالعه میکنند، اما، چون مشغله زیادی دارند و بیم دارند که وقتشان تلف شود، به سختی وقت ملاقات میدهند. شما با اصرار بیش از حد برای گرفتن شماره موبایل طرف مقابل و بعد زنگ زدن در بدترین وقت ممکن، یک آدم پررو و بیپرستیژ به نظر خواهید رسید.
۹-پرهیز از نصیحت و دخالت در امور خصوصی دیگران
چرا ازدواج نکردهای؟ کی شیرینیات را بخویم؟ هنوز هم توی همان شرکت هستی؟ مدرکت را چرا نگرفتی؟ چرا این همه وقت برای کلاس ورزش میگذاری؟ یعنی جدا این همه پول برای این مبل دادی؟
اینها همه مصداق بارز دخالت در کارهای خصوصی دیگران هستند. تنها در صورتی که کسی از شما مشاوره خواست یا سابقه چنین درخواستی داشت، آن هم به صورت محافظهکارانه و پله به پله، شروع به دادن نظرات خود کنید.
۱۰- رک بودن را با گستاخ بودن اشتباه نگیرید
در جمعی نشستهاید و در مورد نویسنده، هنرمند، خواننده یا هر فرد دیگری صحبت میکنید. همین شخص ممکن است جایگاه خاصی در ذهن یکی از افراد آن جمع داشته باشد. اما شما خیلی راحت، او را صرفا با چند صفت توصیف میکنید. مثلا میگویید که او نویسنده شیاد یا بیاخلاقی است یا فلان خواننده پوشش نامتناسبی دارد و مدام در پی خودنمایی است.
همه آدمها طیفی از ویژگیهای مثبت و منفی دارند. گرچه غلظت ویژگیهای خوب و بد در برخی افراد، به وضوح پایین یا بالاست، اما سعی کنید که از اظهار نظر خیلی رادیکال و صریح در مورد آدمها خودداری کنید.
۱۱- از کلمات و قیدهای شرطی و مودبانه استفاده کنید:
«اجازه دارم که ….»، «میتوانم شماره شما را داشته باشم؟»، «به نظر میرسد که الان زمان مناسبی برای …»
اینها را مثلا مقایسه کنید با:
«امروز آمدم که سفارش شما را قطعی کنم.»، «شماره موبایل خودتان را بگویید که تا در موبایلم ثبت کنم.»
نظر کاربران
من خودم بدم میاد کسی باهام رسمی صحبت کنههههه
سریع شخصیتتون رو لو ندین و از زندگی خصوصیتون صحبت نکنید