از شعرخوانی زنان برای شوهران تا ترساندن درخت
شب یلدا در میان مردم مازندران، بویژه آنهایی که در حاشیهی جنگل و کوه زندگی میکنند، شبی پرخاطره و مقدس است. آنها در این شب، دور هم جمع میشوند، غذاهای متنوع میپزند، رسوم مختلفی را اجرا میکنند و اعتقاد دارند که با صلهی رحم و احترام به والدین و بزرگترها، بخشی از خواستهشان برآورده میشود.
مراد علی نعمتی اظهار کرد: یکی از رسوم رایج در شب یلدا در مازندران این است که در یک یا چند روز قبل از شب یلدا، زنان مازندرانی با پوشش لباسهای محلی با هم برای تهیهی آرد برنج، گندم و کنجد به «دنگ سر» (محل آسیاب کردن) میروند. «دنگ سر» در گذشته مکانی بود که «دنگچی» در آنجا حضور داشت و کارش آسیاب کردن برنج، گندم، کنجد، ذرت و ارزن بود. «دنگ» هم چوبی به طول سه تا چهار متر است که زیر آن، ۱۵ تا ۲۰ میخ کاشتهاند و با نوک میخ، دانهها را خرد میکنند. این وسیله طوری تعبیه میشود که مانند الاکلنگ بالا و پایین شود و در نقطهی برخورد میخها با زمین، به اندازهی یک کاسهی آبگوشتخوری زمین را میکنند و برنج، کنجد، آرد و گندم را در آن میریزند و آسیاب میکنند.
او ادامه داد: اگر زنان مازندرانی شوهری داشته باشند که برای مراسم شب یلدا خرید نکرده باشد، هنگام آسیاب کردن این آردها این شعر را میخوانند: این دنگه سر/اون دنگه سر مَردی/مَردی نخریه خرجی/مه وَر مردی؛ یعنی کار من از اول تا آخر زندگیم (از این محله تا محلهی دیگر) تهیهی غذا شده است، ای شوهر چرا برایم خرید یلدا نکردی؟
نعمتی بیان کرد: زنان مازندرانی با آرد آسیابشده، غذای مخصوصی برای شب یلدا درست میکنند. به این شکل که آرد آسیابشده را با آب، کنجد، گردو و شکر مخلوط میکنند و بهصورت خمیر درمیآورند. این خوراکی به دو شکل تهیه میشود؛ ابتدا اینکه بهصورت خام خورده میشود که به آن «پیس گنده» میگویند و دیگر اینکه به خمیر، زردهی تخم مرغ اضافه و پخته میشود و به آن، «کنجی» یا «آغوزنون» میگویند.
وی توضیح داد: یکی دیگر ازخوراکیهای شب یلدا در مازندران «ولیک» است؛ ولیک میوهای محلی به اندازهی دانهی تسبیح شبیه به تمشک است و تخم دارد. یکی دیگر از میوههایی که در این شب خورده میشود «خرمنی» است؛ خرمنی میوهای وحشی شبیه خرمالو، ولی بسیار کوچکتر از آن است.
این پژوهشگر مردمشناس گفت: در مازندران در شب یلدا، هندوانه خورده میشود. قبل از بهوجود آمدن سردخانه، مازندرانیها برای نگه داشتن هندوانه از تابستان تا شب یلدا، برنامهی ویژهای داشتند. آنها در انباری یا پشت حیاط خانه، زمینی به عمق دو یا دوونیم متر حفر میکردند و در آن، کاه میریختند، سپس چند هندوانه در آنجا میگذاشتند و بعد دوباره روی آن کاه میریختند. تعدادی از هنداونههایی که در کاهها قرار میگرفتند سالم میماندند و در شب یلدا مصرف میشدند.
وی اظهار کرد: یکی دیگر از غذاهای لذیذ این شب «دشو» است؛ میزبان در یک کاسهی بزرگ مقداری دشو (شیرهی خرمالوی وحشی) میریزد و در کاسهی بزرگ دیگر، برف و آن را به مهمانان تعارف میکند. نحوهی صرف آن هم به این صورت است که مهمانان به ازای پنج قاشق برف باید دو قاشق هم «دشو» بردارند. این اعتقاد وجود دارد که خوردن برف و هندوانه آنها را از سرماخوردگی بیمه میکند.
او بیان کرد: از دیگر خوردنیهای این شب در مازندران میتوان به انار اشاره کرد؛ هفتهها قبل از شب یلدا، کسانی که باغهای درخت انار دارند، انارها را میچینند و در برنج یا گندم میخوابانند. انار مازندران پوست نازکی دارد. بنابراین ماندگاری کمتری دارد، ولی وقتی در گندم و برنج خوابانده میشود، تازه میماند. این میوه برای این شب نگهداری و در شب یلدا صرف میشود. یکی از محصولاتی که از مدتها قبل برای این شب تدارک دیده میشود آجیل است. به این ترتیب که دانههای کدو یا آفتابگردان برای شب یلدا نگهداری میشود.غذاهایی که مازندرانیها در شب یلدا میخورند نیز شامل آغوزخورشت (فسنجان)، ماهی شکمپر و انار تیمخرشت (تخم انار با غاز یا اردک بهصورت خورشت درمیآید) است.
مولف کتاب «اشک نیزهها» با بیان اینکه مازندرانیها در شب یلدا رسوم ویژهای دارند، دربارهی آنها توضیح داد: پدربزرگ یا بزرگتر خانواده با خواندن سورهای از قرآن و با سلام و صلوات به روح درگذشتگان، مراسم را آغاز میکند. مردم معتقدند که مردهها در این شب بیش از همیشه منتظرند که اعضای خانواده یادشان کنند. بعد از آن، اعضای خانواده حافظ میخوانند و فال میگیرند. در ادامهی این برنامه، پدربزرگ یا مادربزرگ از یکی از نوهها میخواهد که یک دوبیتی از مثنوی یا شعرهای محلی رایج در استان را بخواند. اگر نوه نخواند، وظیفه دارد که یکی از کارهای شب را مانند شستن ظرفها انجام دهد.
او ادامه داد: در روستای «گیله کلا» از توابع شهرستان قائمشهر، رسم جالبی وجود دارد، به این ترتیب که اگر دختر یا پسری، بختش خواب باشد در مراسمی، پدربزرگ یا مادربزرگ برایش دعا میکند که بختش باز شود. این دعا به این شکل خوانده میشود: خدایا چادر سفید به سر همهی دختران دم بخت بنداز، خدایا لباس دامادی بر سر عزیزان مردم که عزیزان ما هستند بپوشان. این اعتقاد وجود دارد که دعا برای مردم، دعای افراد برای خویشانشان را اجابت میکند. بعد از خوانده شدن این دعا، نوه باید اولین غذای آن شب را بخورد. وقتی نوه، اولین لقمهاش را خورد صدای هلهلهی خانواده بلند میشود.
نعمتی دربارهی دیگر رسمهای شب یلدا در مازندران، توضیح داد: معمولا در مزارع، درخت یا درختانی وجود دارند که میوه نمیدهند. برای بارور شدن این درختان، رسم ویژهای وجود دارد، به این ترتیب که صاحب باغ تبری به دوش میگیرد و به طرف درخت بیمیوه میرود. اعضای خانواده هم دور او جمع میشوند و میگویند کجا میروی؟ او میگوید «مه اناردار انارندنه خام ور بزنم» (یعنی درختم میوه نمیدهد میخواهم، بروم و آن را بزنم). او به سمت درخت میرود و بر درخت یکی دو ضربه میزند و بعد خانوادهاش به سوی او میروند و میگویند «تورو خدا نزن، به خاطر ما نزن، این درخت از سال بعد قول میدهد که میوه دهد» آنها اعتقاد دارند بهخاطر ضربه و شکاف ایجادشده در درخست سموم درخت خارج میشود و درخت از سال بعد میوه خواهد داد. بعد از این مراسم، اعضای خانواده میروند و غذای خود را صرف میکنند.
این پژوهشگر آیینها و باورهای مردم مازندران با بیان اینکه غالبا در شب یلدای استان مازندران، یک اتفاق در روند مراسم ازدواج یک زوج میافتد گفت: ممکن است پسرعمویی در این شب به دخترعموی خود دل ببندد یا اینکه در این شب که همه جمع هستند، پسری از دختری خواستگاری کند یا در صورتی که خواستگاری انجام شده باشد، در شب یلدا جواب خواستگاری گرفته شود. در گذشته، اگر شب یلدا در محرم، صفر و رمضان نبود عروسی هم در این شب برگزار میشد.
مولف کتاب «فرهنگ بازیهای بومی مازندران» اظهار کرد: در این شب، بازیهای متنوعی انجام میشود. از جملهی این بازیها میتوان به «بورده بورده»، «کی دونده دکا»، «عمو ته ره کی ورنه»، «شیرپلنگا»، «ناتلیکا» و «سوال تکی» و «دست و لینگ کشتی» اشاره کرد. همهی اعضای فامیل در این بازیها شرکت میکنند و بزرگان غالبا میداندار بازی هستند.
او دربارهی بازی «سوالتکی» توضیح داد: در بازی سوالتکی یک نفر انتخاب میشود که باید در اتاقی دراز بکشد. روی پیشانی او یک لیوان قرار میدهند و درون آن را پر از آب میکنند. کسی که در اتاق دراز کشیده است باید همانطور که لیوان روی پیشانیاش قرار دارد، از جایش بلند شود و بدون آنکه آب از آن بریزد حرکت کند. اگر آب بریزد فرد مجازات میشود و مثلا باید غذایش را به کسی بدهد و در طول شب کمتر تحویلش میگیرند. باختن او در این بازی نشاندهندهی بیعرضگی او است و ممکن است حتی بهخاطر همین موضوع، دختری که از او خواستگاری کرده به او پاسخ مثبت ندهد.
نعمتی دربارهی بازی «دست کشتی» یا مچ انداختن هم اظهار کرد: این بازی در شب یلدا، بین دو کودک یا بین دو بزرگسال انجام میشود، البته این کشتی نه از سر نزاع، بلکه برای سرگرمی انجام میشود، به این ترتیب که یک فرد باتجربه با بیان اینکه هر کسی مرد بازی است «یا علی» بگوید و نزد من بیاید، غرور ورزشی افراد را تحریک میکند و داوطلب هم نزد او میرود و دو زانو مینشیند و میگوید «رخصت در خدمتم» او پیش پای نفر اول حاضر میشود و میگویند «غلام همگان در خدمتگزاری حاضرم» و دست رفیقم را میبوسم و میفشارم. نفر اول هم دست در دست او میگذارد و روبوسی میکنند.
سپس حدود یک متر از یکدیگر فاصله میگیرند و «یا حق» میگویند. در این زمان یک نفر باتجربه بهعنوان داور به دو نفر بازیکن میگوید «مچ بزهکا» یا «دست کشتی» را انجام دهید، شروط بازی این است که حرمت یکدیگر را تا برنده شدن و تا آخر بازی نگه دارید و بازنده هم باید جای من را بگیرد، اگر قبول دارید، صلوات بفرستید. بعد از ذکر صلوات داوطلب بزرگتر نوک آرنج دست را به زمین یا اگر ایستاده باشد، روی شیای که از قبل آماده شده قرار میدهد، سپس دو نفر به حالت دست دادن، پنجه در پنجهی یکدیگر میگذراند و با تشکیل شدن زاویه، بازی شروع میشود و افراد تلاش میکنند تا پشت کف دست دیگری را به زمین برسانند.
او اضافه کرد: بعد از مشخص شدن برنده، داوطلب بعدی به بازی میآید و بازنده، داور میشود و اگر نفر برنده در بازی با نفر دوم ببازد، جای داور دوم را میگیرد. این بازی تا پاسی از شب ادامه مییابد. در بازی گروهی روش بازی چنین است که «سرگروهها» با هم رقابت می کنند و بعد «سرگروه» داور گروه بعدی میشود و این بازی آنقدر ادامه پیدا میکند تا یک گروه پیروز بازی شود. در این بازی تشویقکنندهها میخوانند: دست بیهل دست دله/ فشار هاده خله خله/اونتا گنه فشار هاده/ اینتا گنه فشار هاده /مردی دست کارهاده/پئیز نیه بهار هاده/ انده وره پلوش هاده/ تا وره دخسندی/ ونه دست دوندی/ برنده بازی بونی/ بازی سره راضی بونی/ هر کسی زور ندارنه/ بازوی پر ندارنه/مردی برو موچ بزنیم/ سری به هر کوچ بزنیم؛ به این معنی که «دست خود را در دست رقیب بگذار (پنجه به پنجه شو)/ خیلی خیلی فشار بده/ آن یکی میگوید فشار بده (تشویق همراهان)/ این یکی میگوید فشار بده/ یک کاری دست مرده بده/ اگر پاییز نشد فصل بهار بده/ آنقدر فشار بده / تا رقیب را خسته کنی و ببری بازار بفروشی / دستهای او را ببندی/ در این بازی برنده میشوی/ در این بازی راضی میشوی / هر کس که زور ندارد/ بازو و بستر قوی ندارد/ اگر مردی بیا با مچ دست مسابقه بدهیم/ و به هر قوم و قبیلهای سر بزنیم (کنایه از انتخاب کردن پهلوان در این بازی).
ارسال نظر