از شوهرم متنفرم، چه کنم؟
همهی رابطهها پستی و بلندیهایی دارند؛ گاهی شادید و گاهی به شدت احساس بدبختی میکنید. هر دو وضعیت کاملا طبیعیاند. اما اگر به جایی رسیدید که احساس کردید واقعا از شوهرتان متنفرید پس باید مکث کنید.
برترین ها - ترجمه از هدی بانکی: همهی رابطهها پستی و بلندیهایی دارند؛ گاهی شادید و گاهی به شدت احساس بدبختی میکنید. هر دو وضعیت کاملا طبیعیاند. اما اگر به جایی رسیدید که احساس کردید واقعا از شوهرتان متنفرید پس باید مکث کنید.
نفرت یک حس بسیار قویست و وجود آن در رابطهی زناشویی کاملا نادرست است. من مراجعه کنندههایی داشتهام که ادعا میکردند از همسر خود نفرت دارند.
حالا اگر نسبت به کسی که به او قول دادهاید در هر شرایطی از زندگی دوستش داشته باشید، احساس نفرت میکنید چه باید بکنید؟ در این مورد با چهار درمانگر گفتگو کردیم.
روی چیزهایی که دوست دارید تمرکز کنید
معمولا آدمها به جای اینکه در مورد احساس ناراحتی و نارضایتی خود در موقعیتی حرف بزنند، از کلمهی «متنفرم» به عنوان یک ابراز احساسات کلی استفاده میکنند. این جملهای است که اغلب از سر خستگی و فرسودگی به زبان میآید یا به عنوان راهی برای بزرگنمایی کردن شرایط. شاید هم عدهای واقعا منظورشان نفرت باشد و قصدشان جدایی، اما به هر حال کلمهی «متنفرم» کلمهای واپس گرایانه است.
روی چیزهایی تمرکز کنید که در وجود همسرتان دوست دارید. هیچ چیزی تماما خوب یا تماما بد نیست. در نظر گرفتن نقاط قوت همسرتان و ویژگیهای مثبت او به شما اجازه میدهد موقعیتتان را دوباره ارزیابی کنید و همه چیز را سیاه و سفید نبینید. اگر کفهی خوبیهای او سنگینتر بود، خیلی کمتر احساس بد و منفی خواهید داشت.
سهم خودتان در شرایط پیش آمده را پیدا کنید
احساس خشم و نفرت معمولا زمانی برانگیخته میشود که اختلالی در رابطه پیش میآید؛ نه تنها بین شما و همسرتان بلکه بین شما و خودتان! قبل از اینکه انگشت اتهام را به سوی همسرتان بگیرید، یک خود ارزیابی انجام دهید. آیا در مورد مشکلی که پیش آمده با همسرتان حرف زدهاید؟ آیا در شرایط پیش آمده کاملا بیتقصیرید؟ این سوالها به این معنی نیستند که مشکل خود شما هستید، بلکه قصد ما این است که به یک نگرش تازهتر و دقیقتر برسید. ارزیابی خودتان کمکتان میکند به این برسید که اصلا ممکن است احساس ناراحتی و نارضایتیتان را به گوش همسرتان نرسانده باشید و او نداند در دل شما چه میگذرد و همین سکوت شما باعث شدت گرفتن حس اندوه و خشمتان شده باشد.
اما اگر بعد از بررسی خودتان متوجه شدید ابراز نفرتتان بیهوده نبوده پس حالا وقت آن است که با همسرتان وارد گفتگوهای جدیتری شوید. اگر علی رغم تمام تلاشهای شما او هیچ حرکتی برای بهبود شرایط نمیکند پس علامت این است که تصمیمی به تغییر رفتارش ندارد و بهتر است شما فکر جدیتری بکنید که تصمیم به طلاق میتواند یکی از راه حلها باشد.
ببینید واقعا چه اتفاقی افتاده
گاهی آنقدر حس نفرت و بدبینی جلوی چشمانمان را میگیرد که به سختی میتوانیم واقعا اتفاقی که در حال روی دادن است را ببینیم و پرده از آن برداریم. اگر دیدید احساسی که به همسرتان دارید خشم است پس باید بتوانید بفهمید این خشم از کجا ناشی میشود تا بتوانید قدم بعدی را بردارید.
بسیار نادر است که نفرت بدون علت خاصی سربرآورد و پیدا کردن منشاء این حس، اولین قدم برای تعیین اقدام بعدیست. تا علت خشم و نفرت خود را ندانید چگونه میتوانید برای رابطهتان کاری بکنید؟
برای بروز سایر احساساتتان هم تلاش کنید
بسیار بسیار کم پیش میآید که احساس کسی فقط نفرت باشد، بنابراین خیلی مهم است که ببینید علاوه بر خشم، چه احساس دیگری در درونتان جولان میدهد.
چیزی که تجربه ثابت کرده این است که پشت نفرت، خشم است و پشت خشم، رنجش. رنجش و دل آزردگی هم معمولا با اندوه و ناامیدی همراه است. پس کاری که باید بکنید این است که مرحله به مرحله به عقب برگردید و ببینید نفرت شما از کجا شروع شده.
زنان یاد گرفتهاند که احساس نفرت یا خشم نکنند بنابراین تجربهی این احساسات در واقع میتواند اولین علامتی باشد که به آنها نشان میدهد مشکلی وجود دارد و باید راه حلی برایش پیدا کنند. زنها اینطور تربیت شدهاند که راضی و شاد باشند و این باعث میشود خیلی وقتها احساس واقعی درون خود را سرکوب کنند.
هرگز احساسات واقعی خود را پنهان نکنید اما اجازه هم ندهید شما را ذره ذره بجوند و نابود کنند. احساس تنفر زمانی ترسناک است که نتوانید علت بوجود آمدن آن را پیدا کنید. با خودتان روراست باشید و با درایت و تیزبینی و البته واقع بینی، ریشهی احساستان را بیابید.
نظر کاربران
اکثر آدمها برای خود تنظیمی نیاز به دارو دارند. فعل و انفعالات مغز گاهی بیهوده باعث نفرت افراد میشود. باید با دارو خود را تنظیم کرد و با آب خوردن زیاد و ورزش اثرات دارو را از بین برد. تجربه چندین ساله من بعنوان مشاور
پاسخ ها
مشاور رو چه به دارو؟
منم از شوهرم بدم میاد
نفرت از عدم درک میاد. وقتی میبینی طرف مقابل هیچجوره متوجه نیازها و خواسته هات و نیس و حتی تلاشی هم نمیکنه که حرفتو بفهمه وقتی احترام نمیبینی وقتی کم کم یاد میگیری تنهایی از پس خودت بر بیای ازش بیزار میشی. میشه یه وبال گردن یه موجود اضافی تو زندگیت که مجبوری تحملش میکنی. فقط هم مربوط به زن و شوهر نیس شامل بقیه اعضای خونواده هم میشع
پاسخ ها
فقط یه آدم درد دیده اینجوری حرف میزنه.... انگار خودِ دردِ.
عجیب حس همزادپنداری دارم باهات....
من اما تصمیممو گرفتم.... یه روزی یه جایی یه طوری تنهاش میذارم که باورشم نشه...درست جایی که بی اندازه بهم محتاجه.... انتقام لحظاتی که بهش نیاز داشتم و ازم دورمیشد، ووقتی که خوب میشدم دوباره برمیگشت رو ازش میگیرم...
عالی بود
عااالی
متنفر بایدطلاق بگیری راهی دیگه ایی نداری.. .
بزن تو سرش آدم بشه خخخخخ
حق داري بخصوص اگه شوهرت اين يارو توو عكسه
مهريه تو ببخش طلاق بگير
پاسخ ها
دیگه چکار کنه؟هرکاری به ذهنتون میرسه بگید لطفا دریغ نکنید...ندیده واسه زندگی کسی نسخه نپیچید
یه وقتایی صرفا به خاطر نداشتن و نیاموختن یه مهارتهایی تو زندگیمونه که به مشکل میخوریم و چون توانایی حل اونارم نداریم ضربه نهایی به احساسمون میخوره پس شاید بشه با یه روان درمانی ساده و قبول ایراد تو خودمون، احساسات خوبمونم تقویت کنیم، ادما تغییر پذیرن ریشه تنفر همون عشقه پس میتونیم دوباره عاشق کسی بشیم که ازش متنفریم
پاسخ ها
عالی بود
سلام تنفر از همسر به دليل خود خواهي شوهر هست من از خودم خيلي براش مايه ميذارم اما هيچ وقت جوابگوي محبت من نيست ،من جراحي شدم بعد از اينکه از بيمارستان منو اورد خونه بدون هيچ خريدي کمپوت وغيره رفت منزل مادرش دلم خيلي سوخت ومن واقعا ازش متنفرم حدود سي وپنج سال زندگي کرده ايم اخر نامرديه هيچ علاجي نداره ممنونم دوستانم
پاسخ ها
سیما جون
به قول معروف تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز.
کسی که خوبه نمیتونه بد باشه و اگه بخواد بدی کنه روح خودش آزار میبینه.تو خوب و مهربونی چون خوبی و مهربونی تو ذاتته هیچ وقت از خوب بودنت پشیمون و ناراحت نباش چون خوبی یا بدی تو این دنیا مثل بومرنگ میمونه برمیگرده به خودت.پس به خودت افتخار کن و خوشحال و سربلند باش
تو این مدت سی وچند سال فقط همین رفتار ازش بخاطر داری!!
ای کاش می توانستم همه درد دلم می نوشتم تا اندکی سبک شوم برای اولین بار پرده از این راز برمی دارم بیست سال که شوهرم به من خیانت می کنه اما نادیده گرفتم شاید دست بردارد همه چیز را توی دلم ریختم تا حالا احساس می کنم دیگه نمی تونم پنج با ر کربلا رفتم اما من عاشق حسین واو تشنه خیانت امسال بعد از پیاده روی نزدیک به چندماه یک کلام با من حرف نزد من هم خیلی بدم میاد از س دیگه برام عادت شده دلم برا بچه ها م می سوزه پسرم بیست هفت سال داره و دخترم بیست سه سال تا حالا چندین مورد دخترم خاسته گار داشت همه را رد کرد پسرم بیکار کلاس سوم راهنمایی بودم که شوهرم دادند از زیبایی و کار بهترین خياتي هچ چیزی کم ندارم تا سوم راهنمایی درس خواندم بچه هام بسیار با ایمان نماز شب خون هیچ چیز ی کم ندارن برام دعا کنید که بتوانم به خاطر بچهها م ادامه بدم بخدا قسم بعد از بیست سال که درد دلم نوشتم اگر کمکم کنید ممنونم می شوم
من هم ازنظر عاطفه ومهر ومحبت خیلی کم دارم شوهرم یا خونه نیست یا وقتی هس جلوی تلوزيون یا خوابه دلم واسه پسر سه سالم خیلی میسوزه خیلی تنهاییم چون از خانواده خودم هم دورم شوهرم خیلی بد اخلاق میخوام جدا بشم هم من هم پسرم افسرده شدیم
منم از همسرم متنفرم دوسدارم سر ب تنش نباشه
پاسخ ها
منم همین طور
تنها راه عکس اوله
منم ازهمسرم متنفرم فقط بخاطر بچه هاست که باهاش زندگی میکنم چون اعتیاد داره وازمن مثلا قایم میکنه
مرداواقعاخودخواهندوخودبین
شوهر من هم معتاده بیکاردوتاپسردارم خیلی ازش بدم میاد ولی به خاطر بچه هام میسازم
منم فوق العاده بخاطر خیانت هاش ناراحتم 25ساله داره خیانت می کنه ،کسی که یه بار خیانت کرد دیگه توبه نمی کنه من شرایط طلاقو نداشتم و فعلا ندارم ولی تا دو وسه سال اتی می تونم طلاق بکیرم
خیانت دیدین تا بجه ندارین باید طلاق بگیرین والا پاتون گیره
سلام دوساله ازدواج کردم هیچ شناختی از شوهرم نداشتم سه ماه هم عقد بودیم تو دوران عقد کم کم داشتم میشناختمش چند روز قبل عروسی فهمیدم که مشکل اعصاب داره و رو عصابش مصلط نیست به خانواده ام گفتم که نمیخوام باهاش ازدواج کنم ولی زورم کردن الان دوساله که زجر و عذاب میکشم و کتک میخورم خیلی ازش متنفرم پشتمم به خانواده ام گرم نیست تا طلاق بگیرم اصلا هم کار نمیکنه این دوسال فقط میخوره و میخوابه تورو خدا کمکم کنید یه چیزی بگید