۱۰ سوالی که برای غلبه بر موانع باید از خود بپرسید
در اوایل شروع دوره کاری، بسیاری از افراد یاد میگیرند که برای کنار آمدن با چالشهای بین فردی در محل کار باید احساسات خود را کنار بگذارند. هوش هیجانی چیزی نیست که در مدرسه کسب و کار آموزش داده شود و قابلیت مدیریت کردن تعاملات استرسزا به صورت پیشفرض در رهبران وجود دارد.
برترین ها - ترجمه از حمید گنجی: در اوایل شروع دوره کاری، بسیاری از افراد یاد میگیرند که برای کنار آمدن با چالشهای بین فردی در محل کار باید احساسات خود را کنار بگذارند. هوش هیجانی چیزی نیست که در مدرسه کسب و کار آموزش داده شود و قابلیت مدیریت کردن تعاملات استرسزا به صورت پیشفرض در رهبران وجود دارد. مطالعات جدید انجام شده در مدرسه کسب و کار لندن بر این نکته تاکید دارد که مدیران باید فرهنگی را به وجود بیاورند که از بیان احساسات حمایت کند. سرکوب احساسات تنها منجر به خشم و ایجاد درگیریهای حل نشده در محیط کاری میشود.
در حالی که بیش از حد احساسی بودن در محل کار هم اصلا خوب نیست، برای به دست آوردن یک تعادل و رویکرد سالم برای بیان احساسات شخصی، راههای زیادی وجود دارد. مهارتهای ارتباطی و مهارت حل تضادها از جمله مهارتهایی هستند که باید در رهبران وجود داشته باشد و تنها در این صورت است که مدیران میتوانند احساسات شخصی خود و دیگران را کنترل کنند. فارغ از همه اینها، احساسات آن چیزی است که از ما یک انسان میسازد. بدون احساسات ما چگونه میتوانیم ارتباط برقرار کنیم، با دیگران مرتبط شویم و تصمیمات مهم بگیریم؟
با ایجاد یک ساختار قدرتمند از انعطافپذیری احساسی، شما قادر خواهید بود که آسانتر، روابط پایدار را شکل دهید و حفظ کنید. همچنین، افرادی که از نظر احساسی انعطافپذیر هستند، معمولا درک عمیقتری از هدف دارند و در کاری که انجام میدهند معنای بزرگتری مییابند. هنگامی که شما از لحاظ عاطفی رضایت کامل داشته باشید، شما در موقعیتی عالی برای مدیریت چالشهای زندگی قرار دارید و میتوانید در تعاملات اجتماعی سطح بالا، ذهن خود را باز نگه دارید.
البته میزان انعطاف پذیری در افراد متفاوت است. وجود انعطافپذیری احساسی در یک شخص شاید ریشهای ژنتیکی داشته باشد اما بیشتر آن از طریق تجربه در زندگی به دست میآید.
10 سوالی که در ادامه آورده شده است به شما کمک میکند تا وضعیت خود در زمینه انعطافپذیری احساسی را بهبود دهید و بتوانید بهتر بر موانع فائق بیایید.
1- وضعیت چگونه است؟
2- آیا این وضعیت چالش برانگیز یا حوصله سر بر است؟
3- آیا افکار من در این لحظه بازتابی از احساساتی مانند ترس، اعتقادات خود محدود کننده یا ذهنیت بسته است؟
4- حالت من موقع فکر کردن به این احساسات چگونه است؟ (آیا افکار من باعث ورود استرس یا آرامش به زندگیام میشوند؟)
5- آیا مطمئن هستم که افکارم در مورد این وضعیت، واقعی و هدفمند هستند؟
6- بدون این افکار، حال من چطور خواهد بود؟ (آیا آرامش بیشتری خواهم داشت؟) آیا میتوانم این افکار را رها کنم؟
۷- آیا حداقل یک مورد احتمالی در مورد این وضعیت وجود دارد؟
۸- آن یک کاری که اگر انجام شود، من را یک گام به جلو میبرد چیست؟
۹- وقتی که تصور میکنم این کار را انجام دادهام و یک گام به جلو رفتهام، احساس من چیست؟
۱۰- آیا میتوانم این کار را انجام دهم؟ آیا اصلا تمایل به انجام آن دارم؟ اگر بله، چه وقت؟
وقتی که شما از افکار و واکنشهای خود آگاه هستید و اگر آنها به برخی چالشهایی که شما با آنها روبرو هستید مرتبط هستند، شما درواقع قدم اولین را در مسیر ایجاد انعطافپذیری احساسی برداشتهاید.
ارسال نظر