یادداشتی از دکتر علی شاه حسینی، کارآفرین
حذف کنیم، تا خلاقتر شویم!
یکی از تعاریف خلاقیت می تواند این باشد که خلاقانه حذف کنیم، کنار بگذاریم، از دست بدهیم و برای کارآمدترها، بهترین ها و ... ترین ها جا باز کنیم. گاهی اوقات از اینکه چقدر احساسات بر ما حاکم و چقدر جالب است که می خواهیم احساسی تصمیم بگیریم و عمل کنیم، ولی منطقی نتیجه بگیریم، شگفت زده میشویم!
مجله پنجره خلاقیت: برای به دست آوردن بهترین ها، قشنگ ترین ها، سودآورترین ها دلنشین ترین ها، جذاب ترین ها دوست داشتنی ترین ها و برانگیزاننده ترین ها لازم است دست به یک اقدام شجاعانه بزنیم که شاید از نگاه عامیانه این شجاعت، بی رحمی به نظر بیاید که چرا باید خانه ای را که از جوانی داشتیم و در آن کلی خاطره داریم یا دفتر کاری را که از روز شروع کار، در این دفتر شروع کرده ایم یا دوستی را که از اول دبستان با او دوست بوده ایم و یک عالم خاطره داریم، کنار بگذاریم؟! حذف کنیم؟! عوض کنیم؟!
یکی از تعاریف خلاقیت می تواند این باشد که خلاقانه حذف کنیم، کنار بگذاریم، از دست بدهیم و برای کارآمدترها، بهترین ها و ... ترین ها جا باز کنیم.
دوستی از رکود کسب و کارش می گفت. وقتی از او پرسیدم آخرین بار چه زمانی تغییر دکوراسیون دادی؟ گفت: ۱۰ سال پیش! پرسیدم جدیدترین عضوی که به مجموعه شما اضافه شده، چه زمانی بوده است؟ گفت: ۱۵ سال پیش و ادامه داد: ما ثبات خاصی در مجموعه مان داریم و از اینکه طی ۱۵ سال گذشته، هیچ نیروی جدیدی را به مجموعه اش اضافه نکرده، خوشحال بود! از او پرسیدم: پس چطور انتظار داری که در بازار امروز حرفی برای گفتن داشته باشی؟
تو با آدم های دیروز، با دکوراسیون دیروز و بدون شک با طرز فکر دیروز می خواهی در بازار امروز برای رقابت حرف داشته باشی؟ برافروخت و متعجب به من نگاه کرد و پرسید: یعنی شما می گویید من در حق پرسنل قدیمی و وفادارم، بی وفایی کنم و او را حذف کنم؟! دوباره از او پرسیدم: مگر نمی خواهی کسب و کارت رونق بیشتری داشته باشد؟ مگر نمی خواهی خدمات بیشتری به مردم و جامعه بدهی؟ مگر نمی خواهی سود بیشتری ببری؟ مگر نمی خواهی کارآمدتر و مفیدتر باشی؟ نگاه کرد و گفت: چرا ولی این دلیل نمی شود که من ناجوانمردانه عمل کنم. از اینکه چقدر احساسات بر ما حاکم و چقدر جالب است که می خواهیم احساسی تصمیم بگیریم و عمل کنیم، ولی منطقی نتیجه بگیریم، شگفت زده شدم!
به او گفتم: یادت هست زمانی مردم با شتر سفر می کردند، بعد با اسب، بعد با کالسکه و به تدریج امروز با هواپیما؛ هیچ میدانی آن ساربان بیکار شد؟! روزی که مردم دیگر شتر سوار نشدند، آن ساربان بیکار شد و آن گاریچی خانه نشست، می دانی چقدر بی رحمی بود؟! ولی ببینیم در قبالش چه اتفاق دیگری رخ داد. می دانی چقدر اشتغال ایجاد شد؟ می دانی مردم چقدر راحت تر شدند؟ میدانی دنیا چقدر پیشرفت کرد؟ می دانی چقدر توانستیم سرعت و دقت و کیفیت را افزایش دهیم؟ اگر همه تصمیم گیران کسب و کارها و دولتمردان در طول تاریخ مانند من و شما فکر می کردند، امروز شاهد این همه پیشرفت نبودیم.
این نگاه احساسی و عوام پسند برای تعداد انگشت شماری خوب است، ولی به ضرر خیلی ها می شود. شما فکر نکن که الان چند نفر در دفتر شما مشغول به کار و دارای ثبات شغلی هستند. آیا فکر نمی کنید می توانستید به جای این چند نفر، با نوآوری و خلاقیت برای چندین نفر اشتغال ایجاد کنید؟! فکر نمی کنید با تغییر و تحول و کمی خلاقیت و شاید دلخوری تعداد انگشت شماری، می توانستید دل خیلی ها را شاد کنید برای خیلی ها خدمات خوب ارائه دهید، کیفیتتان را بالا را ببرید، به روز شوید و چرخه اقتصادی کسب و کار به خودتان، دیگران و جامعه را به طور مستقیم و غیر مستقیم به گردش دربیاورید؟!
شاید این نوع تفکر از همان انباری های خانه مان شکل گرفته است که خیلی از لوازم و ابزار آلات غیر قابل کاربرد و غیرمفید را سال ها نگه داشته ایم، برای اینکه شاید روزی به کار بیاید؛ در صورتی که می توانستیم انباری مان را تبدیل به گلخانه کنیم، می توانستیم از انباری مان استفاده بهتری کنیم ولی این نوع فکر کردن، ریشه دوانده و ما را اسیر خودش کرده است! خلاقانه فکر کردن در این عرصه، یعنی اینکه ما بتوانیم برخی آدم هایی را که ناخواسته و به دلیل ناتوانی خودشان یا به خاطر عدم تسلط خودشان بر تکنولوژی روز، مانع پیشرفت ما، سازمان مجموعه و کسب و کار ما هستند، محترمانه و با دلیل و با توجیه منطقی کنار بگذاریم.
حرفی که امروز دارم میزنم شاید کمی زود باشد ولی می دانید که کشورهای توسعه یافته، روزی دست به یک تحول این گونه زدند و شاید دلیل اینکه گوی سبقت را از بسیاری از کشورها ربودند، همین بوده باشد. در آن زمان به آنها، لقب بی رحم داده اند ولی الان خیلی ها دوست دارند به آن کشورها مهاجرت کنند، همه از آنها الگو می گیرند، همه درس های آنها را تکرار می کنند و همه مثال آنها را می زنند! زمان، زمان تغییر و تحول در کسب و کار من و شماست. وسایل و تجهیزات دیروزی نمی توانند در بازار امروزی حرفی برای گفتن داشته باشند و آدم ها با طرز فکرهای دیروزی، نمی توانند باعث تغییر و تحول در کسب و کار من و شما شوند. پس به یک اقدام خلاقانه نیاز داریم، اقدامی که بتواند ساختار سازمانی ما را متحول کند و بتوانیم موثرتر و مفید تر باشیم.
آن اقدام برای شما چیست؟ .......................
از چه زمانی باید شروع شود؟ .......................
با چه کسی باید آغاز شود؟ .......................
چه دستاوردی خواهد داشت؟ .......................
چه کسی خواهد رنجید؟ .......................
چه کسانی خوشحال می شوند و سود می برند؟ آیا می ارزد که انجام داده شود؟ .......................
پس چرا می ترسیم؟ .......................
نظر کاربران
جالب بود
بسیار علی
ایده ی خوبیه ولی چرا همون آدمهای قدیمی رو بروز نکنیم .