«همایش شاد رایگان، افزایش ظرفیت مغز تا ۱۰ برابر، دوپینگ مغز، قویترین روش، مطالعه سریع با درک بالا در دنیا.»، «دوره جدید روان شناسی ثروت»، «چگونه نخستین یک میلیارد تومان خود را به دست بیاورید؟»، «کارگاه ارتباط شایسته در خانواده و قرار بایسته در اجتماع.» اینها فقط برخی از سر فصلهایی است که هر کداممان در پیامکهای روزمره میبینیم.
روزنامه ایران - ترانه بنی یعقوب: «همایش شاد رایگان، افزایش ظرفیت مغز تا ۱۰ برابر، دوپینگ مغز، قویترین روش، مطالعه سریع با درک بالا در دنیا.»، «دوره جدید روان شناسی ثروت»، «چگونه نخستین یک میلیارد تومان خود را به دست بیاورید؟»، «کارگاه ارتباط شایسته در خانواده و قرار بایسته در اجتماع.» اینها فقط برخی از سر فصلهایی است که هر کداممان در پیامکهای روزمره میبینیم. یک بار و دو بار هم نه، هر کدام شاید چند بار در روز از این پیامکها بگیریم. در فضای مجازی هم که بارها و بارها تبلیغشان را دیدهایم.
ادامه همان ماجرای کتابهایی که در یک دقیقه میخواستند شما را به آدمی ثروتمند، با کلاس با حافظهای سرشار و موفق و آرام و جذاب تبدیل کنند؛ «قورباغهات را قورت بده» و «پنیرت را تقسیم کن» و... . این همه تبلیغ و درخواست برای شرکت در چنین کلاسها و کارگاههایی به کدام نیازمان پاسخ میدهد؟ نیاز به شاد بودن و خندیدن؟ چقدر شرکت در این کلاسها از سر نیاز واقعی است و چقدر از سر استیصال و درماندگی؟ چقدر برگزارکنندگان این کلاسها آموزش دیدهاند و تخصصشان واقعی است و چقدر برای کسب درآمد و ایجاد شغل؟
همایش شاد رایگان با سلطان حافظه ایران
برخی از این همایشها یا به قول برگزارکنندگان همایش، طرفداران بیشتری هم دارند، مثل همانها که اسمشان همایش شاد رایگان است. آنها که گاه به اسم باشگاه خنده هم تبلیغ میشوند و وقتی عنوان رایگان هم کنارشان قرار میگیرد خیلیها را جذب میکند. در یک عصر زمستانی تصمیم میگیرم در یکی از همین همایشهای شاد شرکت کنم و ببینم واقعاً در آنها چه میگذرد. همایش در دو سانس برگزار میشود. چهار تا شش و شش تا هشت در سالنی بزرگ در یکی از میدانهای اصلی شهر. استاد را با نام سلطان حافظه ایران معرفی میکنند. راستش اول جلسه نمیفهمم، ارتباط حافظه با شادی و خنده در چیست؟ صندلیهای قرمز رنگ سالن تقریباً پر هستند و از هر گروه سنی و از زن و مرد در سالن نشستهاند و منتظرند تا زودتر استاد را ببینند.
قبل از ورود به جلسه به هر کس برگهای میدهند. برگهای که در آن کلاسهای استاد معرفی شده. کلاسهایی که صد البته رایگان نیستند، خیلی زود میفهمم که این همایش در واقع پیش تبلیغی برای استاد است. کلاسها از تقویت حافظه و دوپینگ مغز هست تا تندخوانی و کلاسهای زبان، کلاسهایی که بهعلاقهمندان کمک میکنند زبان انگلیسی را با تکنیکهای خاص و با صرف مدت زمانی کوتاه یاد بگیرند. جلسه یا همایش با ویدئویی کوتاه از کسانی که قبلاً در کلاسهای استاد شرکت کردهاند و نتایج بینظیری که گرفتهاند آغاز میشود. آدمهایی که در یک مدت کوتاه زباندان شده یا توانستهاند از سد کنکور یا آزمونی بزرگ بگذرند. دختری جوان در بخشی از این ویدئو میگوید:
«از وقتی این کلاسها را رفتم هم حال روحیام بهتر شد، هم شماره همه دوستانم را حفظ کردم و هم زبان یاد گرفتم.» پسر نوجوانی هم میگوید: «به ما در مدرسه فقط گفتند، درس بخوانید اما نگفتند چطور درس بخوانیم. توی این دورهها اینکه چطور درس بخوانم را فهمیدم.» خلاصه لحظه موعود میرسد و سلطان حافظه با کت قرمز مخملی وارد میشود. خلاصه حرفهایش این است که دوپینگ مغز را یاد میدهد؛ اینکه خیلیهایمان فقط از 10 درصد قوای ذهنمان استفاده میکنیم در حالی که توانمندیهای ذهن 100درصد است و بعد سعی میکند حرفهایش را عملی به جمعیت حاضر در جلسه ثابت کند. رو به جمعیت میخواهد 16 کلمه بگویند کلماتی که روی یک تخته و درون یک جدول نوشته میشود.
بعد از آماده شدن جدول، استاد از حفظ 16 کلمه را میگوید، از اول به آخر و از آخر به اول و ضربدری. او توضیح میدهد که چطور توانسته موقعیت کلمات را حفظ کند و با تکنیک تصویری کردن آنها این کار را به حاضران هم میآموزد. خیلیها شگفتزده میشوند. به به و چه چه را شروع میکنند و برخی هم بیتفاوت نگاه میکنند و زیر لب میگویند، حفظ نشدند. زنی که بغل دستم نشسته با هیجان روی صندلیاش جابه جا میشود: «وای دیدی چطور 16 تا کلمه ناآشنا رو گفت ماشالا! من برای همین اومدم بس که از آلزایمر میترسم. میگن اینا یه چیزایی یاد میدن که آدم فراموشی نگیره.» تا اینجای کار هنوز از خنده و شادی خبری نیست. هرچند استاد سعی میکند در بین حرفهایش شوخیهای بامزهای کند و جمعیت را بخنداند.
شوخیهای که ته همهشان یا جنسیتزده است یا سرشار از خشونت. مثل جایی که استاد برای مزه پرانی میگوید بچهها و موبایلتان را ساکت کنید و بچهتان اگر شلوغ کرد بزنیدش و البته زودی هم اضافه میکند که شوخی کرده یا شوخیهای جنسیت زدهای که جهتش سمت زنان است. استاد دائم میگوید که مغز هم مثل بدن احتیاج به عضلهسازی دارد و حسابی باید تمرینش داد. بقیه جلسه هم به تمرین تندخوانی میگذرد. جلسه قرار است با قرعه کشی و جایزه ادامه پیدا کند که از روی صندلیام بلند میشوم. بیرون سالن زن و مرد در انتظار ایستادهاند تا در سانس بعدی همایش شرکت کنند.
با دختر جوانی حرف میزنم که دائم از این کارگاه به آن کارگاه میرود. یک روز در کلاسهای خودشناسی شرکت میکند و روز دیگر دنبال جایی میگردد که راههای موفقیت را بیاموزد. حالا هم میخواهد با دوپینگ مغزی و افزایش خلاقیت کاری کند که آدم موفقی باشد. میگوید سراغ هر کاری میرود خراب میکند و همه به او توصیه کردهاند که روی ذهنش کار کند و شنیده که استاد میتواند کاری کند که او در هر کاری موفق باشد. خودش میگوید تا حالا حدود ۱۰ میلیون تومان برای این کارگاهها و کلاسها هزینه کرده. حتی یک بار به یکی از کشورهای عربی همسایه رفته و در کارگاه روانشناسی یکی از مشاورانی که خارج از ایران زندگی میکند، شرکت کرده.
از روان شناسی علمی تا روان شناسی عامه
علت واقعی علاقهمندی مردم به این دورهها چیست و این همایشها به کدام نیازهای آنان پاسخ میدهد؟ این سؤالات را مجید صفارینیا، روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه، این گونه پاسخ میدهد: «میزان سازگاری مردم با مشکلات زندگی، کم شده اما میزان اضطراب و افسردگی در جامعه ما افزایش یافته است. همه اینها موجب شده مردم بیشتر بخواهند در فضاهای شاد باشند. مردم شادی را دوست دارند. شادی یک هیجان است و وقتی رسانهها و دولت برای شادی مردم برنامهریزی نمیکنند، تا کسی عنوان شادی را در این تبلیغها میبیند سراغش میرود. رابطه حافظه و شادی هم مستقیم است؛ آنها که حافظهشان بهتر است شادترند. این روزها هم که با وجود کنکور همه دنبال تقویت حافظهاند.»
صفاری نیا بلافاصله توضیح میدهد: «ما دو گونه روانشناسی داریم؛ روانشناسی علمی و روانشناسی عامه یا پابلیک و برای هر دو اینها مقوله شادی و حافظه مهم است. در روانشناسی عامه الزاماً این دورهها توسط متخصصان برگزار نمیشود. افرادی که الزاماً شیاد هم نیستند و ممکن است دورههایی را گذرانده و تکنیکهایی را آموخته باشند. البته خیلی از این غیرحرفهایها شاید تبحر لازم را برای برگزاری این کلاسها نداشته باشند. به هر حال این روزها خیلی از این کلاسها در فضای غیرعلمی برگزار میشود و مردم به دلیل نیازشان به شادی و موفقیت در آنها شرکت میکنند.
چرا که این مفاهیم یا مفاهیمی مثل خلاقیت برای مردم مهمند. بهترین کار این است که مردم اگر هم دنبال این مسائل میروند، بین روانشناسی عامه و علمی تمیز قائل شوند و همین دورهها را در مراکز علمی معتبر و در قالب علمی جستوجو کنند.» «غلبه بر ترسها وطمعها»، «باورهای ما از کجا حاصل میشوند؟»، «به شما آموزش میدهیم چگونه موفقتر از قبل باشید.»، «ثروتمندان چگونه بازی با پول را یاد گرفتهاند»، «با شرکت در یک دوره صد برابر شادتر از قبل باشید.» و... شاید همه اینها سرفصلهایی جذاب باشد، اما یادمان نرود یادگیری همه آنها در کلاسهای چند ساعته و چند روزه ممکن نیست. پاسخ به برخی از این سؤالات گاهی کلانتر وعمیقتر از دستورالعملهای روانشناسی بازاری است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر