زنان پیشگام ایرانی (۳)
در ادامه این پرونده، ۱۰ زنی که در عرصه پزشکی در ایران پیشرو بودند را برایتان معرفی می کنیم.
بدرالزمان تیمورتاش: اولین زن دندانپزشک ایرانی، ما برای درمان آمده ایم
دکتر «بدرالزمان تیمورتاش»، اولین زن دندانپزشک ایرانی و موسس دانشکده پزشکی مشهد، در سال ۱۲۹۰ خورشیدی در روستای «نردین» میامی از توابع سمنان به دنیا آمد. او که به «مادر دندانپزشکی» شهرت دارد، خواهر «عبدالحسین تیمورتاش» و فرزند «کریم دادخان نردینی» است. بدرالزمان تیمورتاش تحصیلات ابتدایی خود را در ایران و در مدرسه ژاندارک به اتمام رساند و سپس برای ادامه تحصیل راهی دانشگاه سوربن فرانسه شد و بعد در سال ۱۲۹۹ برای ادامه تحصیل در رشته دندانپزشکی به بروکسل در بلژیک رفت. رشته دندانپزشکی در ایران در آن روزها هنوز رشته ای نوپا بود و بیماری های دندان و لثه و عفونت های ناشی از این بیماری حتی باعث مرگ و میر به ویژه در نقاط دورافتاده کشور می شدند.
جالب است بدانید که در سال 1300، یعنی مقارن با زمانی که بدری تیمورتاش در بلژیک مشغول تحصیل بود، در تهران تنها سه دندانپزشک وجود داشت. دکتر «فالک کوش میلچارسکی» از لهستان و از تکنسین های فوق العاده پروتز دندانی، دکتر «اتکیناشتومپ» تبعه سوییس و دکتر «هارطیون استپانیان» از ترکیه که البته هر سه از پزشکان مخصوص درباره بودند و کمتر کسی از عامه مردم به آنان دسترسی داشت. بدرالزمان تیمورتاش، بعد از اتمام تحصیلاتش در بلژیک، مصمم شد تا برای خدمت به مردم نیازمند به جمهوری کنگو در افریقا سفر کند، اما پدرش با این تصمیم به سختی مخالفت کرد و او را به ایران بازگرداند. دکتر تیمورتاش بعد از بازگشت به ایران، به مشهد رفت و کار طبابت را در آنجا آغاز کرد.
زندگی بدری تیمورتاش، آن اندازه وقت دانشجویان و شاگردانش بود که تصور آن برای بسیاری که او را بانویی از یک خانواده ملاک و معروف می دانستند، بسیار سخت و دشوار است.
دکتر تیمورتاش در سال 1351 پس از دست دادن مادرش، دچار افسردگی و ناراحتی قلبی شد و ناچار تن به جراحی داد، اما با همان حال بیماری در کلاس ها و مطب حاضر می شد و تدریس می کرد. در سال 1368 دوران بازنشستگی او فرا رسید. او که دیگر راه رفتن برایش دشوار شده بود، بیشتر وقتش را در خانه و در کنار دخترخوانده اش می گذراند تا آنکه در مردادماه 1374 دچار سکته مغزی شد و برای دو ماه به کما فرو رفت. در نهایت در 17 مهر 1374 چشم از جهان فرو بست. به پاس خدمات دکتر بدرالزمان تیمورتاش، کتابخانه دانشکده دندانپزشکی دانشگاه مشهد به نام او نامگذاری شده است.
فاطمه توانایی: اولین پرستار زن ایران
پرستاری از رشت
پرستاری نوین در ایران سابقه ای طولانی ندارد و حرفه ای است که از طریق میسیونرهای مذهبی و پزشکان خارجی به ایران وارد شده است. آموزش پرستاری به ویژه تربیت پرستاران زن، هر چند برای بخش بهداشت و درمان ایران امری واجب بود، اما ورود زنان به این حرفه همراه با مشکلات عدیده ای بود. تا مدت ها بعد از آن که زنان از آزادی هایی مانند تحصیل در مدارس و ورود به دانشگاه برخوردار شده بودند، هنوز باورها و سنت های قدیمی مانعی بود برای انجام بسیاری از کارها و حضور آنان در فعالیت های اجتماعی. از جمله این کارها، حضور زنان در حرفه پرستاری و فعالیت آنان در بیمارستان های مدرنی بود که به تدریج بر تعدادشان افزوده می شود. در آن زمان، «علی اصغرخان حکمت»، وزیر معارف از سوی پهلوی اول مامور رسیدگی به وضعیت پرستاری در بیمارستان ها شد.
سکینه پری: نخستین جراح زن ایران
جراحی از روسیه
دکتر «سکینه پری» حدود 65 سال از دوران زندگی شار را برا طبابت و درمان مردم طرف کرد، اما متاسفانه امروز کمتر کسی درباره او می داند. او سال 1283 در شهر همدان از مادری ارمنی به نام «ریحانه» و پدری مسلمان به نام «نصرالله همدانی» چشم به جهان گشود دوران زندگی او از تولد تا زمانی که برای ادامه تحصیل به شوروی سابق رفت بر ما پوشیده است، اما می دانیم که او در شوروی در رشته پزشکی تحصیل کرد و در سال 1312 در سن سی و یک سالگی تخصص جراحی خود را به دست آورد. دکتر پری، پس از اتمام تحصیل، پنج سال در شوروی ماند و در بیمارستان های این کشور به طبابت پرداخت. در این زمان به دلیل درگذشت مادر و پدرش و تنها ماندن خواهرش به ایران بازگشت.
بازگشت او به ایران مقارن بود با تاسیس دانشگاه تهران. او از موقعیت استفاده کرده با شرکت در آزمون، جواز طبابت خود را دریافت کرد. مدت اقامت او در تهران کوتاه بود، از آن جایی که به زبان ترکی آشنایی داشت، با پیشنهاد شرکت شیلات به شهر «قره سو» در نزدیکی گنبد کاووس رفت و برای ۱۴ سال در این شهر به طبابت و جراحی مشغول شد. او در همین شهر ازدواج کرد، اما ازدواجش دوام نیاورد و بعد از چهار سال از همسرش جدا و راهی بندرگز شد. دکتر سکینه پری در بندرگز مطب خود را افتتاح کرد و تمام زندگی خود را وقف درمان مردم بندرگز، گرگان و نواحی اطراف آن کرد. او تا سن هفتادسالگی به درمان و معالجه بیماران مشغول بود تا آن که در سال ۱۳۷۵ درگذشت و در آرامستان بندرگز به خاک سپرده شد.
پروانه وثوق: مادر ترزای ایران
عمری در راه کودکان سرطانی
خیابانی در تهران که کودکان سرطانی را به «بیمارستان فوق تخصصی سرطان محک» می رساند، به نام کسی نامگذاری شده است که سال های تلاش کرد تا هیچ خانواده ای ناامید از درمان کودکشان این خیابان را به سمت خانه طی نکنند. «پروانه وثوق»، بخش بزرگی از زندگی اش، برای آسان تر شدن مسیر درمان کودکان سرطانی تلاش کرد. او که متولد اسفندماه 1314 در تفرش است، دکترای عمومی اش را در سال 1342 از دانشکده علوم پزشکی تهران گرفت و دوره های تخصصی و فوق تخصصی اطفال را در دانشگاه های «کمبریج»، «ماساچوست» و «ایلینوی» گذراند. خانم دکتر وثوق دوره تکمیلی فوق تخصصی خون و سرطان کودکان را هم در دانشگاه واشنگتن گذراند. این پزشک ایرانی، سال 1350 و بعد از بازگشت به ایران در «مرکز آموزشی درمانی حضرت علی اصغر (ع)» تهران کارش را شروع کرد.
نصرت الملوک کاشانچی: اولین زن شاغل در پزشکی قانونی ایران
همهی فرزندان من
«نصرت الملوک کاشانچی» را به عنوان اولین زنی که در پزشکی قانونی ایران مشغول فعالیت شد و از اولین زنانی که وارد دانشکده پزشکی شدند، می شناسند. دکتر کاشانچی در سال 1293 شمسی در خانواده ای ثروتمند و تراز اول متولد شد. دوران کودکی او مثل دیگر دخترکان نازپرورده سپری شد و براساس سنت خانوادگی، بعد از آن که خرده سوادی ابتدایی پیدا کرد، در سن چهارده سالگی به عقد و ازدواج پسرعمویش درآمد. اما این ازدواج پایان خوشی نداشت و بعد از یک سال به جدایی انجامید و نصرت الملوک با پسر نوزادش خانه همسر را ترک کرد و دیگر تا پایان عمر ازدواج نکرد. او بعد از جدایی، یک بار دیگر به دنبال علم و تحصیل رفت و در سن هجده سالگی جزء اولین زنانی بود که وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد.
درمانگاه دکتر کاشانچی که در یکی از ساختمان های پدرش تاسیس شده بود، هرچند کمک های پزشکی خوبی به زنان محروم می کرد، اما زایشگاه مجهزی نبود. پس دکتر کاشانچی برای آن که بتواند هزینه لازم برای تاسیس یک زایشگاه مجهز را هم فراهم کند، دست به کاری شجاعانه زد. او در روزی که عده ای از تجار سرشناس و تزار اول ایران مهمان پدرش بودند، ناگهان وارد مجلس شد و قبل از این که پدر و برادرانش بتوانند او را بیرون کنند، از بیچارگی زنان محروم صحبت کرد. به این ترتیب و برخلاف تصور نصرت الملوک که فکر می کرد پدر و برادرانش مورد توبیخ قرار خواهندگرفت، تجار حاضر در آن مهمانی حاضر شدند خرج تاسیس یک درمانگاه مجهز را تقبل کنند. به این ترتیب دکتر کاشانچی با کمک دوستان دوران تحصیلش در آلمان- که بیشتر مهندس بودند- ساخت درمانگاه را شروع کرد و تجار خیر آن قدر پول جمع کردند که او توانست به جای یک درمانگاه، یک بیمارستان مناسب تاسیس کند؛ بیمارستانی در خیابان ری به نام «بیمارستان بازرگانان».
دکتر کاشانچی به غیر از طبابت و فعالیت در پزشکی قانونی، توجه زیادی به انجام کارهای خیر و عام المنفعه از خود نشان می داد. او خرج تحصیل پسران و دختران نیازمند و بااستعداد بسیاری را تامین کرد و برای آنان خانه و امکانات تحصیل فراهم آورد. فرزندان زنانی که مورد حمایت دکتر کاشانچی بودند، توانستند با حمایت های او در مقاطع بالایی تحصیل کنند و به مدارج خوبی دست پیدا کنند. درواقع این بچه ها بخش مهمی از اعضای خانواده دکتر کاشانچی را تشکیل داده بودند. دکتر نصرت الملوک کاشانچی که همواره نام او به عنوان بانویی خیر و پزشکی مردم دوست در اذهان باقی خواهدماند، در نهایت در اردیبهشت سال 1369 از دنیا رفت.
صغرا آزرمی: اولین زن پزشک آسیب شناس ایران
ایستاده در برابر سرطان
در سال ۱۲۹۳ در خانواده ای فرهنگی در کرمانشاه دختری به دنیا آمد که بعدها امیدی شد برای پیشگیری از بروز سرطان در هزاران زن آماده ابتلا به این بیماری. آزرمی از همان دوران نوجوانی به یادگیری زبان علاقه داشت. او بعد از پایان دوره دبیرستان، مدت دو سال در مدرسه آمریکایی مشغول تحصیل و در عین حال تدریس شد و سرانجام دیپلم مدرسه آمریکایی همدان را دریافت کرد و به عنوان دبیر در دبیرستان آمریکایی مشغول به کار شد. آزرمی بعد از اتمام تحصیلاتش در تهران، بار دیگر به همدان برگشت. او بعد از دریافت امتیاز تاسیس دبستانی به نام «اکباتان»، پنج سال این مدرسه را با سبک و روش همان مدارس آمریکایی اداره کرد.
در سال 1334 دکتر آزرمی به دعوت دولت استرالیا، عازم ملبورن شد و با استفاده از این فرصت مطالعاتی در بخش آسیب شناسی «دانشگاه ملبورن» مشغول تحقیق و کسب تجربه شد. او بعدها برای تکمیل دانش و آموخته هایش، راهی بالتیمور در آمریکا شد. دارد «دانشگاه جان هاپکینز» شد و در بخش سلول شناسی این دانشگاه به تحقیق و مطالعه پرداخت. دکتر آزرمی بعد از تکمیل مطالعاتش به ایران برگشت و در «انستیتو تاج» (جمعیت ملی مبارزه با سرطان) به فعالیت پرداخت و به عنوان استادیار دانشکده پزشکی دانشگاه تهران برگزیده شد.
آذر اندامی: اولین تولیدکننده واکسن وبا در ایران
نامی در کهکشان ها
«آذر اندامی» سال ۱۳۰۵ در رشت متولد شد. بعد از گرفتن مدرک پایان سال نهم تحصیلات عمومی از دبیرستان فروغ (۱۷ شهریور) رشت، به دانشسرای مقدماتی این شهر رفت. او در سال ۱۳۲۴ از دانشسرا فارغ التحصیل شد و سال ۱۳۲۵ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد، اما این پایان راه او در تحصیل علم نبود. او همزمان با کار، موفق شد در سال ۱۳۳۱ با شرکت در کنکور دانشگاه تهران در رشته پزشکی این دانشگاه قبول شود. بعد از این که در سال ۱۳۳۷ موفق شد گواهینامه پزشکی را دریافت کند. بلافاصله وارد دوره تخصصی زنان و زایمان شد و در همان سال هم وارد سازمان حمایت از مادران شد. آذر اندامی بعد از پایان دوره تخصصی زنان و زایمان وارد وزارت بهداری شد و بعد از آن در انستیتو پاستور مشغول کار شد. مدتی بعد بود که بیماری وبا در ایران شیوع پیدا کرد و عده زیادی به خاطر ابتلا به همین بیماری در معرض خطر مرگ قرار گرفتند؛
اقدس غربی و اختر فردوس: اولین زنان داروساز
دختران داروساز
همزمان با تاسیس «دانشگاه تهران»، دانشکده داروسازی هم در مجموعه دانشگاهی وابسته به این دانشگاه، تاسیس شد. سه سال بعد از تاسیس دانشکده داروسازی بود که اولین دانشجویان زن وارد این دانشکده شدند. «اقدس غربی» و دخترخاله او «اختر فردوس» دو زن پیشگام در این رشته بودند. اقدس غربی در سال 1297 به دنیا آمد. او بعد از طی تحصیلات متوسطه در مدرسه شمس المدارس، وارد دانشسرای عالی شد و سال 1316 وارد دانشکده داروسازی دانشگاه تهران شد. البته او تنها نبود و دخترخاله اش اختر فردوس هم با او به دانشکده داروسازی راه یافت. به این ترتیب تابوی حضور زنان در این رشته شکسته شد.
«در سال ۱۳۱۶ به زنان هم اجازه تحصیلات عالیه در دانشگاه داده شد و من به توصیه پدرم که داروساز بود، در این رشته به تحصیل پرداختم. من و دخترخاله ام با ۲۵ پسر همشاگردی بودیم و اختر خانم با یکی از همین پسرها به نام دکتر جنیدی ازدواج کرد.» خود دکتر اقدس غربی هم در سال ۱۳۱۷ با احمد رستمی که داروخانه داشت، ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد.
مادر بیماران تالاسمی ایران
بعد از مرگش 1392، همکارانش گفتند «دانشگاه تهران فرد بزرگی را از دست داد». دکتر «مینا ایزدیار» که مهرماه 1328 در شهر کرمان به دنیا آمده بود، در سال 1346 با رتبه 13 کشوری در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران و با رتبه 80 کشوری در دانشکده پزشکی دانشگاه شیراز قبول شد، اما دانشگاه تهران را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد. او از سال 1362 اولین قدم ها را برای تشکیل «انجمن تالاسمی ایران» شروع کرد و در سال 1368 موفق شد این انجمن را به طور رسمی ثبت کند و تا زمانی که در قید حیات بود، ریاست این انجمن را برعهده داشت؛
نظر کاربران
حالا اگه تیتر مطلب "خوشگل ترین زنان ایرانی" بود پنجاه هزار نفر تا به حال بازدید کرده بودند و شونصد کامنت ابلهانه هم گذاشته شده بود !
درود بر زنان ایرانی
واقعا عالی بود.به همشون افتخار میکنیم.درود بر روانشون
عالی
پس دکتر مریم پوررضا که اگه اشتباه نکنم اولین جراح زنان و زایمان زن ایران بوده و تو فرانسه تخصص گرفت رو چرا ننوشتید؟
با عرض سلام وتشکر مطلبی در واتساپ منتشر شده تحت عنوان درگذشت پروفسور مجتهدزاده درفرانسه وخدمات او را نوشته اند عده ای گفته اند چنین کسی وجود ندارد آیا صحیح است یا نه؟
پاسخ ها
من هم امروز در تلگرام مطلبی در مورد خانم پروفسور مجتهدزاده خوندم ولی هرچی در گوگل سرچ کردم،بیوگرافی ایشون رو پیدا نکردم.
دقيقا منهم بعد از ديدن مطلب راجع به دكتر مجتهدزاده در گوگل جستجو كردم اما مطلبي راجع به ايشان پيدا نكردم سه آذر نود و هفت
چه جالب، منم مطلبی پیدا نکردم، یه لینک فیسبوک هست مال سال 2018. دقیقا همه جا هم متنی که هست عین همه و یک کلمه هم حتی اضافه و کم نداره. این نشون میده مطلبی که راجع به خانم مجتهدزاده داره پخش میشه واقعی نیست
با تشکر از مطلبی که تهیه کرده اید واقعا مفید بود . برای تشکر از پیش کسوتانی که بدون چشمداشت نام و نان این همه تلاش کرده اند کمترین کاری که می توان انجام داد آن است که حداقل اسمی از آنها در یک مجموعه ای ثبت گردد.
خیلی جالب بود و جالبتر اینکه اکثرا یا ازدواج نکردند یا یک ازدواج کوتاه مدت داشتند !!
خیلی جالب بود و جالبتر اینکه اکثرا یا ازدواج نکردند یا یک ازدواج کوتاه مدت داشتند !!
دوحس عجیب شعف واندوه راباهم دارم شعف بخاطر شناسایی این عزیران جان واندوه بخاطر غفلت تا اکنون..باسپاس فراوان ا ز شما
خدا همشون رو بیامرزه ..واقعا مایه افتخارن..ولی همشون ناشناس بودن .
روحشان شاد. که قدمهای نخستین را برداشتند
باعث افتخار بودن همگی کاش از این نسل پزشکها که با جون و دل برای هم نوع کار میکردند نسلشون ادامه پیدا کنه.
چقدر درد ناک ا،
چقدر حیف وافسوس
اینهمه خانم برجسته ودانا در کشور داشته ایم ولی هیچ کس انها را نمیشناسد الگوی دختران جوان شده یک مشت بیسواد که فقط بلدن اندامشون رو به نمایش بگذارند
ممنون جالب بود کاش ادامه را هم بذارید