خون انسان ها، رنگین تر از یوزپلنگ ها نیست!
پروژه بین المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی با همکاری نهادهای بین المللی نظیر سازمان ملل و سازمان حفاظت محیط زیست نزدیک به دو دهه است که تلاش می کند وضعیت یوزپلنگ ایرانی را بهبود بخشد، با دبیر این پروژه به گفت و گو نشستیم تا از اهمیت و وضعیت این کار اطلاعات بیشتری به دست آوریم.
حفظ تمام گونه های حیات وحش چه اهمیتی دارد؟
جواب این سوال خیلی سخت و پیچیده است. برداشت هایی که جامعه نسبت به این موضوع دارد برداشت های انسانی است و از رابطه حفظ حیات وحش با زندگی خودش می پرسد. پیدا کردن ارتباط مستقیم این موضوع کار خیلی آسانی نیست و شاید کار درست و دقیقی هم نباشد. در حقیقت ما یکی از گونه هایی هستیم که در کنار سایر گونه ها زندگی می کنیم. هر گونه در چرخه اکولوژیک نقش دارد، باز باید به این سوال پاسخ دهیم که رابطه این چرخه با زندگی ما چیست؟
تمام گونه ها بعد از خلقت وظایفی برعهده دارند؛ این وظایف خیلی ظریف و به هم طنیده است، اگر لطمه ای به یکی از گونه ها بخورد به چرخه اکولوژیک لطمه وارد می شود. این چرخه تغییرات را تا حدودی تحمل می کند ولی وقتی مجموعه ای از انقراض زنجیرها اتفاق می افتد کل سیستم دچار اختلال می شود و در آن زمان است که انسان ها با پدیده وحشتناکی رو به رو می شوند. مثلا برای آینده بشریت دیگر ژن کافی برای توسعه محصولات دامی و کشاورزی وجود ندارد.
این موضوع شناخته شده است ولی موضوعاتی هست که کمتر مورد توجه بوده و ممکن است به بعضی از ژن ها در آینده نیاز باشد.
تا قبل از این کسی نمی دانست که ممکن است این کیتون در زندگی انسان نقشی داشته باشد ولی الان همه می دانند در روابط اکولوژیک تا حدی قابل تحمل است که مثلا یوزپلنگ نباشد، آهو نباشد یا گورخر نباشد یا چند گونه کوچک تر، ولی از یک حدی که عبور کند، این محیطی به محیطی مرده تبدیل می شود که بر زندگی همه اثر می گذارد که انسان ها نیز از این امر مستثنی نیستند. همه گونه ها مهم هستند و همگی رازی در خلقت دارند و بشر تا جایی که می تواند باید دنیا را همان گونه که تحویل گرفته، تحویل دهد.
جنبه دیگر این است که حضور گونه ها باعث سلامت دیگر گونه ها و سلامت اکوسیستم می شود و حضور گونه ها باعث وجود آمدن آرشیو و بانک ژن ها، که شاید بعدها مشخص شود که به کدام یک از آنها و برای چه موضوعی نیاز است. درحال حاضر نباید به این شکل نگاه کرد که اگر فلان گونه حذف شود در زندگی ما چه تاثیراتی دارد.
چه عواملی باعث شد یوزپلنگ آسیایی یا ایرانی تا این حد به انقراض نزدیک شود و اساسا حفظ یوز ایرانی در حالی که یوز آفریقایی وضعیت بهتری دارد چه اهمیتی دارد؟
به طور کلی از میلیون ها سال پیش تا امروز، همه گونه ها در طبیعت از یک زمانی آغاز شده اند، در یک دوره ای به اوج خود رسیده و بعد از یک بازه زمانی افول می کنند و سپس منقرض می شوند، یعنی اگر انسان هم نبود و ساخت جاده ها و شکار هم نبود، این روند طی می شد، ولی انسان این روند را بسیار سریع تر کرده است. اگر قرار بود مثلا یوزپلنگ تا یک میلیون سال دیگر زندگی کند در حال حاضر نگران هستیم که آیا تا 40 سال دیگر زندگی می کند یا نه؟
این دوره ای است که انسان باعث به وجود آمدن آن شده است. در آسیا از دریای مدیترانه تا هندوستان یوز وجود داشته است. در دوران جدید انسان به ادوات و انرژی خیلی سوار می شود وقتی که ماشین آلات و اسلحه ها افزایش پیدا می کند وضع خراب تر می شود.
خیلی از گونه ها در این دوره منقرض یا به سمت انقراض حرکت کردند که یوزپلنگ هم از آن دسته است. برای همین در بخش عظیمی از آسیا و آفریقا این گونه از بین رفته است و گونه آسیایی تنها در بخش مرکزی ایران که دسترسی کمتری وجود داشته، باقیمانده است و در بخش هایی که از نظر حیات وحش غنی تر بوده به کلی این حیوان نابود شده است. این حیوان بیابان های مرکزی را به عنوان پناهگاهی برای خود دیده است و اگر اینگ گونه نبود این زیستگاه در این منطقه نیز از دست می رفت. اهمیت حفظ یوزپلنگ آسیایی با وجود وضعیت به نسبت بهتر گونه آفریقایی همان طور که در سوال قبلی اشاره کردم وجود بانک ژن قوی است و حفظ تنوع زیستی یا تنوع ژنتیکی است.
ما دنبال حفظ تنوع ژنتیکی هستیم و این تفاوت ها ضامن بقای چیزهای دیگر در آینده است. کشورهای پیشرفته تمام گونه هایی که در خاکشان زندگی می کنند را به عنوان ثروت ملی می دانند. مثلا استرالیا اجازه ورود و خروج گونه های حیوانی و گیاهی را نمی دهد به این دلیل که اگر بقیه کشورها سرمایه خود را از دست دادند و به آنها نیاز پیدا کنند. در کشور ما نیز سعی شده این اتفاق بیفتد و تلاش می شود که تنوع ژنتیکی موجود را حفظ کنیم.
فعالیت های پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی چه بوده و چه برنامه هایی را برای حفظ این گونه انجام داده است؟
بخشی از برنامه ها مقطعی و بخشی به صورت استراتژیک شده است. از سال 2001 که این پروژه آغاز شده مسئله اولیه ای که برای احیا در آن سال ها به نظر می سید موضوع کمبود طعمه ها در زیستگاهشان بود. در نتیجه نیروی حفاظتی اضافه شد و زیستگاه های یوز ارتقا سطح حفاظتی پیدا کرد و طعمه در منطقه افزایش پیدا کرد. بعد از مدتی وضعیت طعمه بهتر شد و مسائل جدیدی به وجود آمد. مثلا در نزدیکی بافق یا سمنان این حیوان در معرض دید مردم قرار گرفت ولی مردم با چوب و چماق بر سر این حیوان ریختند.
در این زمان به این نتیجه رسیدیم که باید مردم را آگاه کنیم که یوز برای آن ها خطری ندارد و با کمک سازمان ملل، انجمن هایی شکل گرفت و به مردم منطقه آموزش هایی جهت مواجهه با این حیوان داده شد. بعد متوجه شدیم دانش کافی برای شناسایی مشکلات وجودندارد و کارهای مطلاعاتی در دستور کار قرار گرفت.
در مرحله بعدی از مردم و جوامع محلی خواسته شد که نه تنها بعد از دیدن یوزپلنگ با او کاری نداشته باشند بلکه در حفاظت به ما کمک کنند یعنی درواقع منافع خود را حفظ یوزپلنگ در منطقه ببینند.
به طور کلی فعالیت های پروژه چند محور اصلی داشته است. ۱. حفاظت، ۲. آگاهسازی و آموزش مردم، ۳. پایش، مطالعه و مانیتورینگ زیستگاه های یوز، ۴. مشارکت مردم. در هر زمینه، ده ها فعالیت مستمر وجود دارد، از جمله موارد ذکر شده تا موضوع لباس تیم ملی.
فعالیت ها به چه صورت و با چه مکانیزمی انجام می گیرد؟
براساس اطلاعات موجود توسط کارشناسان و متخصصان برجسته داخلی و بین المللی در بازه های زمانی متفاوت برنامه ریزی هایی می شود. سال گذشته متوجه شدیم که با وجود تمام برنامه ریزی ها و فعالیت ها اثر چندانی بر روی جمعیت یوزپلنگ نگذاشته ایم و اگر اثرگذار بودیم عوامل جدیدی ایجاد شده که قابل مشاهده نیست. مثلا در گذشته در میاندشت این قدر یوز وجود نداشت که اصلا آن منطقه جز زیستگاه های منتخب قرار نگرفته بود.
بعدها متوجه شدیم که یوزپلنگ در این منطقه زادآوری می کند بنابراین آهو را در این منطقه چندین برابر افزایش دادیم و فکر می کردیم خدمت بزرگی کردیم و از منطقه حفاظت کردیم و وضعیت یوز را بهبود دادیم اما اتفاقی که افتاد این است که آن زیستگاه با توران در ارتباط نزدیک است و یوزها تصمیم به رفت و آمد بین دو زیستگاه گرفتند، این نقل مکان از جاده اصلی مشهد انجام شد و بارها دیدیم که این یوزها که با هزاران زحمت در زیستگاه حفظ کردیم مرتب با ماشین ها تصادف می کنند و موضوع جدید خطر جاده ها به وجود می آید. به طول کلی موضوع حفاظت ممارست و آزمون و خطاست.
در زمینه مهار شکار یوز و آسیب رساندن توسط مردم تا چه میزان موفق بودید؟
خوشبختانه در کشور ما موضوع شکار مستقیم بسیار کاهش داشته است. ولی در آفریقا هنوز به دلایل تجاری، ترس و... آمار قابل ملاحظه ای دارد.
شکار مردم به دلیل ترس جانی یا آسیب به دام ها و مزارع چطور بوده است؟
شکاری که به خاطر ترس بوده، کمی کاهش داشته ولی به طور مثال در منطقه توران ۱۸۶ آقل وجود دارد که به طور متوسط ۵۰۰ گوسفند و هر یک چندین سگ گله دارند. در این محیط دیگر جایی برای یوز باقی نمی ماند. این بحرانی است که نتوانسته ایم از آن رها شویم. اقتصاد کل این منطقه توسط دام تامین می شود. این کار سازمان محیط زیست با پروژه یوزپلنگ نیست و اگر بخواهیم زیستگاه یوزپلنگ، گورخر و دپگر پستانداران منطقه که در معرض خطر انقراض هستند را نجات دهیم حضور دام یک مانع برگ است.
زمانی صحبت از بیرون کردن دام می کردیم ولی به دلایل اقتصادی متوجه شدیم که نمی شود این کار را انجام داد و تصمیم گرفتیم که به آموزش چوپان ها و دامداران بپردازیم، سگ های گله را کم کنیم، حفاظت را در منطقه افزایش دهیم و در سه سال گذشته این کار روند رو به رشدی داشته است و تلاش شده که در مجموع این موضوع کنترل شود.
فنس کشی جاده هایی که در مسیر حرکتی یوز هستند به کجا رسیده است؟
ابتدا مطالعه انجام شد که در چه مناطقی بیشترین تلفات انجام می گیرد و تحقیقاتی درباره ایجاد روگذر یا زیرگذر انجام گرفت و بعد از آن برای تامین اعتبار با دولت مذاکراتی شد و بودجه مورد نیاز درخواست شد که بعد از کمی کش و قوس مبلغ مورد نیاز تامین و برای گرفتن پیمانکار اقدام شد. اجرای این فنس می بایست کیفیت مورد نیاز را داشته باشد که یا حوادث طبیعی از بین نرود و این موضوع در اختیار وزارت راه قرار گرفته است و امید است تا ۱۰- ۱۲ روز آینده پیمانکار انتخاب و این کار با استاندارد مورد نظر آغاز شود.
وضعیت یوزپلنگ ماده چگونه است؟ چندین بار اخباری درباره شرایط بد آنها شنیده شده است.
متاسفانه اخبار نگران کننده درست است. تعداد یوزپلنگ ها حدود 50 فرد تخمین زده می شود که در 10 منطقه حضور دارند اگر توزیع مساوی هم داشته باشیم می شود هر منطقه 5 فرد. در مناطق جنوبی یعنی حوالی یزد چند سال است که یوز ماده گزارش نشده است با وجود این که شکار در آن منطقه بسیار کاهش پیدا کرده و غذای مناسب وجود دارد. در دعوت بین المللی از کارشناسان بازدیدی از مناطق انجام گرفت ولی نتیجه مشخصی نداشت و می گفتند جمعیت کوچک پنج نفره به راحتی می تواند نابود شود.
آخرین بار چند سال پیش در یزد یک ماده به همراه سه توله دیده شد و بعد از آن در سال های اخیر چند نر تنها در منطقه دیده شد که سه نر فرزندان همان ماده هستند که با بدشانسی چند فرزند ماده ای نداشته است و خودش هم احتمالا بر اثر یک اتفاق از بین رفته است و به همین سادگی در این منطقه ممکن است به کلی یوز نابود شود. البته تلاش می شود اسپرم نرهای منطقه ذخیره شود.
در این منطقه چه برنامه ای برای احیا دارید؟ یعنی در حوالی یزد، یوز منقرض می شود؟
با جمع آوری خرد جمعی، مستندی آماده کردیم و تلاش می کنیم این برنامه را عملیاتی کنیم، چیزهایی در این برنامه است که قبلا به آن فکر نمی کردیم و اگر کسی درباره آن صحبت می کرد ناراحت می شدیم، مثلا اینکه به فکر فنس کشی هستیم و نگذاشتیم یوزها از این منطقه خارج شوند و با ماده ای تقویت شود تا در این منطقه جمعیتی شکل بگیرد. این موضوع قبلا برای ما بسیار دشوار بود.
تکثیر که هنوز در کشور ما تجربه نشده؟
شرایط و زمینه را فراهم کردیم.
کوشکی و دلبر؟
اقدام اولیه این بوده که جفتگیری طبیعی انجام شود و برای اینکار بزرگ ترین متخصصان دنیای وارد عمل شده اند و بعد از دو سال این کار موفقیت آمیز نبوده است.
خبری منتشر شد که دلبر باردار شده.
بله ولیموفقیت آمیز نبود و یک سقط جنین داشت ولی اولین بارداری ماده در سن پایین بود و این موضوع غیرطبیعی نیست. در هر حال ما داریم وارد فاز جدیدی می شویم و در حال حاضر تصمیم داریم به صورت آزمایشگاهی این کار را انجام دهیم و برای مراحل مختلف متخصصینی در حال فعالیت هستند. امیدواریم بتوانیم این ها را به طبیعت برگردانیم و در مرحله اول می خواهیم حتما یک آپ داشته باشیم.
امکان زنده گیری و جا به جایی یوز وجود ندارد؟ یعنی با رعایت تناسب نر و ماده تعداد سایت ها کمتر شود.
از نظر تکاملی عقب ماندگی هایی به وجود می آید. مثلا شیر در گله جفتگیری می کند بدون هیچ مشکلی ولی الان همین دو یوز باید مدام از هم دور نگه داشته شوند که بعد از دیدن همدیگر احساس خواهر برادری نداشته باشند و پیچیدگی قضیه اینجاست. البته این موضوع منتفی نیست و اگر زادآوری طبیعی کمتر شود شاید به آن فکر کنیم.
مردم برای حفاظت چه نقشی می توانند داشته باشند؟
عمده نقش مردم با همراهی انجام می گیرد. مثلا برای بحث فنس کشی می شد فراخوانی داده شود و کارخانه های فنس کشی داوطلبانه این کار را برعهده می گرفتند و در خاطر مردم باقی می ماند که کدام کارخانه این کار را انجام داده است و یا گروه داوطلبان که در دنیا مرسوم است که به طور مثال در پارک ملی گلستان کارهایی از قبیل مراقبت ویژه در برابر آتش سوزی را می توانند بر عهده بگیرند؛ و در هر منطقه ای هر موضوعی که وجود دارد با مشارکت مردم بسیار بهتر قابل انجام است.
آیا لازم نیست فراخوانی از طرف سازمان های دولتی برای جلب مشارکت مردم صادر شود؟
باید گروه واسطی باشد مثل سازمان های مردم نهاد که به صورت متشکل بتوانند علاقه مندان را ساماندهی کنند و از طرفی با سازمان و نهاد دولتی ارتباط برقرار کنند و خودشان توانایی پیگیری و برگزاری کارها را داشته باشند.
نظر کاربران
اگه خون انسان رنگين تر نيست، پس خود يوزها از خودشون حفاظت كنند به ما ربطي نداره
ایکاش اعلام می شد چقدر از هزینه این پروژه صرف ماموریت خارج از کشور ، پاداش و حقوق و مزایا شده و چقدر عملا صرف بهبود محیط زندگی و حفاظت از یوزپلنگ