باورهای اصیل ایرانیان درباره «آتش» و «جشن های آتش»
در پایان هر سال و در فصل زمستان، دو جشن بزرگ با آتش افروزی و به صورت گروهی میان ایرانیان برگزار می شود. یکی جشن سده در بهمن ماه است و دیگری چهارشنبه سوری در آخرین چهارشنبه سال.
کشف آتش
در باور ما زرتشتیان خداوند (نام خداوند در میان ما اهورامزداه است به معنی ابردانای هستی بخش) همانند نور است. ما خدا را شیدان شید یا نورالانوار می دانیم و می گوییم همان طور که نور همه جا هست، خداوند هم در همه هستی در جریان است. در قرآن کریم هم آمده است: «الله نورالسماوات والارض». به بیان دیگر خداوند نورالانوار است و نقطه وحدت همه عالم است. بر این اساس «آتش» که بزرگ ترین کشف بشر است و پیش از زرتشت کشف شده است به صورت نماد یا هویت دینی و پرچم زرتشتیان انتخاب می شود.
فردوسی کشف آتش را به دوره پیشدادیان و زمان هوشنگ، هزاره ها پیش از ظهور اشو زرتشت نسبت می دهد که روزی هوشنگ در دامنه کوه ماری دید و سنگ بر گرفت و به سوی مار انداخت و مار فرار کرد اما از برخورد سنگ ها جرقه ای زد و آتش پدیدار شد.
با کشف آتش زندگی بشر دگرگون گشت. روشنایی آمد و شب هم قابل استفاده شد. غذا پختن یاد گرفت، فلز کشف شد و ... طوری که امروزه بدون استثنا چیزی نمی یابید که در پروسه تولید آن، آتش یا نور و گرما دخیل نباشد.
بشر به نشانه قدرشناسی از این نعمت، آتشکده ها ساخت تا نور و گرمای آتش را حفظ کند و نگذارد خاموش شود. پس احداث آتشکده ها هم مربوط به دوران قبل از اشو زرتشت است و به ویژه تا پیش از پیدایش کبریت، برپایی و حفظ آتشکده خیلی مهم و به دردبخور بوده است. در یزد تا همین صد سال پیش مردم آتش در خانه نگه می داشتند و کنایه «اجاقت گرم باشد» به معنی «روزگارت بر وفق مراد باشد» یا «زندگی ات رو به راه باشد» از همین جاست یا وقتی می گفتند «فلانی اجاقش کور است» یعنی «زندگی بی ثمری دارد». خلاصه زندگی مردم به آتش وابسته بوده است یا چراغ که روشن می شود صلوات می فرستند.
پس از دوران اشو زرتشت دو کار درباره آتش و آتشکده انجام شد: یکی این که یک طرف آتشکده را بستند تا دور آتش نگردند و حالت طواف نشود. در نتیجه اگر شما همین الان بروید آتشکده، می بینید که این گونه است. یشت خانه سه طرفش باز است و عروس و داماد هم که می آیند سه طرف آتش دور می زنند و برمی گردند و طواف نمی کنند که حالت نیایش نداشته باشد.
دوم این که آتش قبله زرتشتیان نیست. قبله ما نور است. ما خدا را نور می بینیم و آتش هم چون نور می دهد برای ما قابل ستایش است؛ مثل هر چیز خوب دیگری که آن را ستایش می کنیم و مورد تحسین و احترام قرار می دهیم. پس ما آتش را ستایش می کنیم نه نیایش یا پرستش در معنای امروزی.
موبد خورشیدیان در ادامه این صحبت ها به واژه «پرستش» نیز اشاره می کند که در زبان اوستایی به معنای مراقبت از چیزی است و «پرستار» از این ریشه است و آتش پرست در این معنا یعنی نگاهبان و نگاهدار آتش. به باور ما کسی می تواند خود را خدا پرست بداند که از آنچه که خداوند در اختیار بشر گذاشته است، بجا و به اندازه بهره گیری کند. اما از آنجا که این واژه در زبان پارسی دری، معنای عبادت کردن و نیایش یافته است، کاربرد «آتش پرست» در زبان امروز، این خلط معنایی و شبهه را ایجاد می کند که باید تصحیح شود.
آتشبند (نگاهبان آتش در آتشکده ها) کارش این است که نگذارد آتش آتشکده خاموش شود. آتش روز، شعله دارد و آتش شب را زیر خاکستر نگه می دارد.
شعله روشن آتشکده ای که در آتشکده تهران قرار دارد یکی از همین شعله های از دیرباز روشن است که حدود دو هزار و پانصد سال است خاموش نشده است و از فرنبغ شیراز که در حقیقت حوزه علمیه زرتشتیان بوده، برده می شود به کوهی به نام شگفت ایزدان در اطراف یزد و موبدان آنجا حدود هفتصد سال بدوناین که بچه های شان خبر داشته باشند از این آتش پاسداری می کنند. در دوره قاجار این پرچم را می آورند میبد بعد یزد بعد تهران و از اینجا هم شعله ای به اصفهان می برند.
آتش معنوی
آتش حکم پرچم و نشانه است نه قبله. همانطور که قبله مسلمانان کعبه است و قبله یهودیان بیت المقدس، قبله زرتشتیان نور است.
شما وقتی وارد شهری می شوید می پرسید قبله کدام سمت است ولی ما وقتی وارد شهری می شویم نمی پرسیم آتشکده جاست؟ زیرا آتشکده قبله ما نیست. ما فقط در آتشکده رو به آتش می ایستیم طوری که پشتمان به خورشید نباشد. یعنی ما همواره رو به بزرگ ترین منبع نور می کنیم چون قبله ما نور است.
پس آتش پرچم ماست وهمان طور که پرچم تکه پارچه ای است منقش ولی قابل احترام برای همه و آتش زدن یا توهین به آن تکه پارچه در واقع توهین به کسانی است که هویت شان به آن پرچم گره خورده است، استفاده نادرست از آتش یا عبادت کردن آتش به جای یکتاپرستی نیز توهین به حساب می آید.
وی در ادامه به پنج نوع آتش در باور زرتشتیان اشاره می کند و می گوید: یک آتش مادی داریم که در جهان بیرون است و با چوب و صندل می سوزد و موبد شبانه روز آن را روشن نگه می دارد و چهار آتش مینوی (معنوی) داریم که دردرون ماست: آتشی که گرمابخش وجود ماست، نور دانش، آتش عشق و همزوری و آتش فرهی که همان نور خدایی است که در وجود همه هست و ما را مرتب به سوی بالا و خود خدا می برد و فرزانه و فرهیخته می کند و در قرآن هم بدان اشاره شده است.
ما وظیفه داریم دانش های نیک بیاموزیم، تن مان را سالم نگه داریم، به هم عشق بورزیم و به سمت راستی و نیکی برویم و بدین ترتیب نور و آتش درون مان را زنده نگهداریم و مرتب بسوی بالا برویم.
جشن سده
حالا که جایگاه آتش و دلیل احترام و توجه ما بهآتش مشخص شد، خوب است برویم سراغ جشن هایی که با آتش افروزی برپا می شوند. مهم ترین این جشن ها سده است؛ جشن گرامی داشتن روز کشف آتش.
موبد خورشیدیان در این باره چنین توضیح می دهد: چهل روز پس از جشن شب چله، روز مهر از بهمن ماه در تقویم زرتشتی (برابر با دهم بهمن ماه) و در چله زمستان، جشن سده به پهلوی «سَت» یا «سده سوزی» برگزار می شود که جشن پیدایش آتش است و با آتش افروزی بر بام خانه یا بلندای کوهستان همراه است و به قول عنصری:
ز افریدون و از جم یادگار است
زمین گویی توامشب کوه طور است
کزو، نور تجلی آشکار است
گر این روز است، شب خواندش نباید
وگر شب روز شد خوش روزگار است
همانا کاین دیار اندر بهشت است
که بس پرنور و روحانی دیار است
فلک را با زمین انبازی آمد
که رسم هر دو تن در یک شمار است
همه اجرام آن ارکان نو راست
همه اجسام این اجزای نار است
چه چیز است آن درخت روشنایی
که بر یک اصل و شاخش صد هزار است
گهی سرو بلند است و گهی باز
عیقش گنبد زرین نگار است
از ایدون کو به صورت روشن آمد
چرا تیره دُمش همرنگ قار است
گر از فصل زمستان است بهمن
چرا امشب جهان چون لاله زار است
به لاله مانند این، لیکن نه لاله است
شرار آتش نمرود و نار است
معلوم است که این جشن، یک جشن ملی است؛ مثل نوروز و جشن مهرگان که هیچ ربطی به دین زرتشت ندارد و مخصوص همه ایرانیان است و زردشتیان فقط آن را حفظ کرده اند.
چهارشنبه سوری
جشن چهارشنبه سوری نیز با آتش افروزی همراه است. بنیان فکری این جشن از زمان رییس انجمن موبدان تهران این است: در فرهنگ ایرانیان، آتش یکی از چهار عنصر یا چهار آخشیج اصلی و نماد راستی و پاکی است. سه عنصر دیگر یعنی باد و آب و خاک قابلیت ترکیب شدن با ذرات دیگر و آلوده شدن و ناخالصی یافتن را دارند ولی آتش تنها چیزی است که با چیز دیگری قاطی نمی شود و فقط آتش است.
دوم این که آتش مرتب به سوی بالا می رود و پایسین نمی آید. خودش می سوزد و به دیگران گرما و نور می دهد. سوم این که آتش پویاست. یکنواخت نیست. شعله اش در حرکت و پویایی است.
این فلسفه آتش است که وقتی به نور آن نگاه می کنیم باید این چیزها را در نظر داشته باشیم تا ناپاکی، خودخواهی، تعصب و جزم اندیش بودن و رکود را از خودمان دور کنیم.
باید حواس مان باشد که منافع شخصی را به منافع جمع، منافع فرقه ای مان را به منافع ملی و منافع ملی را به منافع انسانی ترجیح ندهیم.
باید مسیرمان رو به انسانیت و والایی و فرزانگی و در نهایت خدا باشد و از فرومایگی و پستی دوری کنیم. حالا از جاده اسلام یا مسیحیت یا جاده ای که اشو زرتشت می گوید؛ فرقی ندارد.
اما یک نکته از قلم افتاده است و این که آتش این جشن کهن و ملی شب عید به بام می شده است نه چهارشنبه آخر سال. ولی از دوره متوکل عباسی که خیلی با ایرانیان بد کرد، ایرانیان روز مرگ او که چهارشنبه بود را نحس اعلام کردند. برای این که در پ ایان سال، همه بدی ها و نحسی ها را از خود دور کنند و بدون رنج و درد و آلودگی به استقبال سال نو بروند، این جشن را در آخرین چهارشنبه سال برگزار کردند تا نحوست آن از بین برود. بعد از آن، برگزاری این جشن در شب آخرین چهارشنبه سال مرسوم شده است.
دیر زیوید، به کامه زیوید
دکتر خورشیدیان جراح چشم است و بر اساس تجربه هایش از شب چهارشنبه آخر سال در پایان گفتگو توصیه نیکویی دارد برای ما که می خواهیم اندیشه نیک و فرهمندی مان را به خردمندانه ترین روی، پاس بداریم. می گوید: «همه ما، نگاهبان نعمت هایی هستیم که خداوند در اختیارمان گذاشته است و باید که با بهترین شیوه از نعمت ها بهره ببریم تا سپاس و احترام مان را به پروردگار نشان دهیم. سوءاستفاده از هر کدام از نعمت ها توهین به خداوند است. استفاده نادرست از «آتش»، سوءاستفاده از این نعمت، توهین به پروردگار است. در دین ما موبد نباید سیگار بکشد چون سوءاستفاده از آتش است.
گیتی مان باد به کامه تن
مینوی مان باد به کامه روان
نظر کاربران
سپاس
ایران و فرهنگش همینی هست که الان داریم میبینیم ...
اصیل و آریایی و ...فقط برای دلداری دادن به خودمونه
حفظ سنت های اصیل ایرانی وظیفه هر ايرانيست. به خاطر متن خوبتون
تشکر
متاسفانه ما ایرانیها از هیچی درست نمی تونیم استفاده کنیم حتی چهارشنبه سوری