خياباني به پهناي تاريخ تهران
پرخاطرهترين گذرگاه
اگر نيويورک به خيابان والاستريت، پاريس به خيابان شانزهليزه، استانبول به خيابان استقلال و سنپترزبورگ به خيابان نودسکياش مينازد، تهران بايد به خيابان وليعصر(عج) که لقب طولانيترين خيابان خاورميانه را يدک ميکشد، بيش از همه شهرهاي جهان به خود بنازد.
گذري بر تاريخچه احداث طولانيترين خيابان دارالخلافه
در دوران ناصري، تنها گذرگاهي که ميشد روي آن اسم خيابان گذاشت، لالهزار بود و بس. چقدر هم شاه شهيد به آن افتخار ميکرد و آن را همتراز شانزهليزه پاريس ميدانست و از مجيزگويانش ميخواست که اين خيابان را نه به اسم لالهزار بلکه شانزهليزه تهران صدا بزنند اما در نقشه نجمالدوله با دو محلهاي به نام اميريه و منيريه آشنا ميشويم که سالها بعد هسته اصلي خيابان وليعصر(عج) را تشکيل ميدهند. درواقع، اميريه، وليعصر(عج) دوران قاجار بود. وجه تسميه اين محل به اسم اميريه بهدليل آن بود که فرزند ناصرالدينشاه، کامرانميرزا در آن محل سکونت داشت که به اميريه معروف شد. کامرانميرزا نيز براي مادرش، منيرالسلطنه، خانهاي بنا کرد و در جوار منزل مادر، ميداني به نام منيريه ساخت. با رويکارآمدن سردار سپه، ساخت جاده مخصوصي به نام پهلوي در سالهای ۱۳۰۰تا ۱۳۰۲ آغاز شد.
عبدالله مستوفي در کتاب خاطراتش به نام «شرح زندگاني من» در رابطه با ساختن جاده پهلوي به گونهاي ديگر، اين تاريخ ساخت خيابان پهلوي را نقل ميکند: «روزي رضاشاه تصميم ميگيرد که کاخ تابستانياش را در سعدآباد يکجوري به کاخ زمستانياش، کاخ مرمر وصل کند. مهندس فردوسي از مهندسان شهرداري که خيابانهاي بسياري را در تهران ساخته بود، براي اين کار انتخاب ميشود. روزي رضاشاه، او را صدا کرده تا به سعدآباد بيايد و گفته اينجا را سنگ بگذار، مهندس هم گذاشت، پايينتر رفتند، باز گفت يک سنگ بگذار، گذاشت. همينطور ميرفتند تا به قنات باغ فردوس رسيدند. آنجا ديگر شاه گفت حالا همين را بگير، برو تا تهران.» به هنگام ساخت اين جاده، رضاشاه سوار بر اسب براي بازديد از ساختوساز، يک روز در هفته خود را به اين کار اختصاص ميداد و گاهي بههنگام برگشت به سعدآباد با اتومبيل خود بازميگشت.
در آغاز، اين جاده 18 کيلومتري براي عموم قابلاستفاده نبود و فقط مختص شاه، درباريان يا اعضاي سفارت بود و سايرين براي رفتن به شمال شهر بايد از جاده قصران[1] عبور ميکردند؛ البته بعد از اشغال تهران بهوسیله متفقين، اين جاده در اختيار عموم قرار گرفت و مردم ميتوانستند از ميدان راهآهن با يک خيابان به ميدان تجريش بروند.
جنوبيترين ميدان
نقطه ابتدايي جاده پهلوي، ميدان راهآهن است و اين ميدان را از آن جهت، ميدان راهآهن ميخوانند که ايستگاه راهآهن پايتخت در آن محل قرار دارد. ساخت اين ميدان به سال 1306 بازميگردد؛ در آن سال، حاج مخبرالسلطنه با زدن کلنگ نقرهاي در صحرايي بيرون از دروازه محمديه که هماکنون ايستگاه راهآهن وجود دارد دستور ساخت ميدان را آغاز ميکند. هفت ماه بعد، در 30 فروردين 1307، ساختن راهآهن بهوسیله آلمانيها و دانمارکيها در شمال کشور آغاز ميشود و سرانجام در سال 1317، رضاشاه راهآهن را افتتاح ميکند و نخستين قطار از بندر شاهپور (بندر امامخميني) به سمت تهران رهسپار ميشود. سقف محرک ايستگاه راهآهن که ساخته آلمانيها بود، با علامت صليب شکسته (علامت اساس مخصوص نازيها) نقشبندي شده بود.
شماليترين ميدان
ميدان تجريش در زمان تهران قديم، شماليترين ميدان در شهرستان شميران و از توابع تهران محسوب ميشد که با ساختن خيابان پهلوي، در نقطه پايان اين خيابان قرار ميگرفت. در دوران قاجار و بعد از آن، منطقه تجريش بهدليل آبوهواي خوش، وجود امامزاده صالح(ع) و تکيه بزرگ آن معروف بود و تهرانيهاي زيادي را در روزهاي تعطيل جذب خود ميکرد. نام محله تجريش براي نخستينبار در هزاران سال گذشته توسط راوندی، مورخ طغرل سلجوقي با نام ديه طجرشت آمده که طغرل در همين مکان جان ميسپارد و جسدش به شهر ري منتقل ميشود.
اوضاع و احوال نابسامان چنارهاي وليعصر(عج)
داستان چنارهاي خيابان وليعصر(عج)، داستان تازهاي نيست. رضاشاه براي آنکه اين خيابان طولاني را از ساير خيابانها متمايز کند از کفيل بلديه، بوذرجمهر که اختيار تام داشت، درخواست کرد که دو طرف خيابان را با درخت چنار تزئين کند. بوذرجمهر با هر زحمت و جان کندني که بود، 11 هزار اصله درخت چنار زير 10 سال در دو طرف خيابان پهلوي کاشت و با حفر دو حلقه چاه در محموديه آنها را سيراب کرد؛ البته بعدها با احداث پارک ملت، آب را از چاه آن تأمين ميکردند. از سال 1318 تا 1324، طبق آمارها، تعداد درختان چنار به 24 هزار اصله رسيد که گفته ميشود زحمت اين کار برعهده مهندس کريم ساعي، پدر پارک ساعي بوده است.
درباره آسفالت شدن اين خيابان طولاني، مدارک نشان ميدهند که در سال 1307، خيابان پهلوي بالا ازسوی شهرداري، سنگفرش و سپس با ورود آسفالت در سال 1309، قيرريزي اين خيابان شروع شد و سرانجام بعد از گذشت سه سال در سال 1311، از ابتدا تا انتهاي خيابان پهلوي آسفالت شد.
موزه زنده در خيابان وليعصر(عج)
اين خيابان در عصر پهلوي و حتي بعد از پيروزي انقلاب، بهدليل مجاورت با بسياري از بناهاي مهم دولتي، سياسي، عمومي، عمارات رجال دوره قاجاري، پهلوي و کاخهاي سلطنتي، خاطراتش هميشه در اذهان تهرانيها پابرجاست. معروفترين مکانها در اين راسته 18 کيلومتري عبارتند از:
بيت رهبري، مجمع تشخيص مصلحت، کاخ مرمر، کاخ سعدآباد، ايستگاه راهآهن، قهوهخانه آذري، تئاتر شهر (پيش از آنکه اين قسمت از خيابان وليعصر(عج)، تئاتر شهر ساخته شود، پاتوق کافهنشينان بوده است. پهلوي اول دستور ميدهد در مقابل کافه لقانطه در بهارستان و کافه نادري، نوشين و... در محدوده بهارستان شاهآباد، کافه شهرداري را بنا کنند که در سال ۱۳۴۰، تخريب و بهجاي آن تئاتر شهر ساخته ميشود.)، پارک ملت، پارک ساعي، باغ فردوس و موزه سينما، موزه زمان، خانه پروفسور عدل، امامزاده صالح(ع)، مدرسه منوچهري (در محل تقاطع چهارراه مولوي با وليعصر(عج)، مدرسه منوچهري قرار داشت که بسيار موردتوجه رضاشاه بود و هرگاه براي سرکشي به امور پيشرفت راهآهن از کاخ مرمر به سمت جنوب حرکت ميکرد، به اين مدرسه سر ميزد و با معلمانش خوشوبش ميکرد)، دانشکده افسري، کوچه حاتمي (در جوار خيابان وليعصر(عج) و در خيابان مولوي، کوچهای به نام حاتمي با پشتوانه پدر شهرک سينمايي ميدرخشد که محل تولد و سکونت علي حاتمي در اين کوچه بوده است)، خانه انيسالدوله (خانه سوگلي ناصرالدينشاه در خيابان وليعصر (عج)، بالاتر از چهارراه مولوي قرار دارد که به ثبت ملي رسيده است)، اولين پمپ بنزين ايران (در محل تقاطع خيابان مولوي با وليعصر(عج) نخستين پمپ بنزين تهران و ايران ساخته شده که هنوز با شماره يک در تهران شناخته ميشود)، کوچه دلبخواه (در قسمت غربي و ابتداي خيابان وليعصر(عج)، کوچهاي قرار داشت و دارد که نام قديم آن «دلبخواه» و امروز به نام «شهيد رکابگردان» شناخته ميشود. گويا سردمداران قاجار و پهلوي در اين کوچه به ساختوساز دست زده و بههميندليل، دلبخواه ناميده شد)، پارک مختارالسلطنه (در سمت شرق وليعصر(عج)، هنوز هم خيابان مختاري به نام قديم آن باقي مانده، يادگاري از باغ و پارک مختارالسلطنه مربوط به محمدکريمخان مختارالسلطنه، حاکم تهران، رئيس نظميه و شهرباني پهلوي اول) و...
خيابان وليعصر(عج) سرانجام در دي سال 1391 به ثبت ملي رسيد اما چشمهاي پايتختنشينان همچنان به مسئولان است تا با تمام توان بتوانند اين خيابان طولاني را با خاطراتي ناگفتني چون شانزهليزه پاريس به ثبت جهاني برسانند.
ارسال نظر