در کدام شهر آمریکا زندگی به صرفه است؟
یکی از سختترین تصمیماتی که شهروندان امریکایی و یا حتی مهاجرین از کشورهای دیگر به امریکا گاهی اوقات مجبورند در زندگی اتخاذ کنند، زمانی است که به فکر مهاجرت به بخش دیگری از کشور میافتند: آیا باید به شهری با بهترین فرصتهای شغلی رفت یا بهتر است منطقه ارزانتری انتخاب نمود که استانداردهای بالاتری برای زندگی داشته و ضمنا قیمت مسکن در آن متعادلتر باشد؟
استاندارد شاخص کیفیت زندگی که مرکز فرصتهای شهرنشینی (COU) از آن استفاده کرده، میانگین دستمزدهای پرداختی شهرهای بزرگ با جمعیت بیش از 500 هزار نفر در سال 2015 را در نظر گرفته و آنها را با هزینه زندگی در این شهرها تطبیق داده است. در این زمینه، یعنی توازن حقوق با هزینهها، شهرهایی که سهم بیشتری از مشاغل با پرداخت دستمزد بالا را داشته، عملکرد بهتری دارند مثل شهرهای سنجو، کالیفرنیا و هوستون. تفاوت اصلی هزینههای زندگی بین شهرها مربوط به تامین هزینه مسکن است؛ در سال 2014 در شهرهای امریکا هزینه تهیه وسایل زندگی بین 23 درصد و هزینه خدمات شهری 35 درصد متغیر بوده است، اما در مورد هزینه اجاره، تفاوتها میان گرانترین و ارزانترین نواحی شهری چیزی حدود 194 درصد بوده است و این آمار در حوزه خرید مسکن به رقم قابل توجه 775 درصد میرسد. هزینه مرکب شاخص کیفیت زندگی که موسسه COU برای استانداردهای شاخص کیفیت زندگی در نظر گرفته ترکیبی از اجاره سالیانه و همچنین هزینههای مالکیت مسکن برای خریداران احتمالی است.
در گزارش منتشر شده از سوی این موسسه شهرهای ابتدایی و انتهایی لیست به چهار گروه اصلی تقسیم شدهاند: گران اما به صرفه؛ قیمت نسبتا معقول با دستمزد بالا؛ گران اما بسیار پر هزینه، فاقد صرفه اقتصادی، و نهایتا مناطق ارزان قیمتی که فاقد امکانات مناسبند.
گروه اول: گران اما بهصرفه
تعدادی منطقه پر هزینه وجود دارد که به خاطر دستمزدهای پرداختی بسیار بالا. در ابتدای لیست رتبهبندی قرار میگیرند. بیشترین درآمد سالیانه (با توجه به تطبیق دستمزد با هزینه زندگی) "سنجو" است یعنی قلب دره سیلیکیون، مهد شرکتهای فناوری اطلاعات دنیا. هزینه سالیانه زندگی در این منطقه 63 برابر بیشتر از میانگین ملی است (بالاترین نرخ در کشور امریکا)؛ اما با توجه به بالاترین پرداخت اسمی برای هر شغل به میزان 112300دلار، بعد از تطبیق حقوق با هزینههای زندگی این منطقه همچنان بالاترین دستمزد پرداختی یعنی 68850 دلار را به خود اختصاص می دهد.
4 منطقه پر هزینه دیگر در بین 10 شهر برتر قرار میگیرند: دو شهر از این ده مورد در ایالت "کنتیکت" قرار دارند: رتبه چهارم متعلق به "بریج پورت استامپفورد" است که هزینههای زندگی در آن 45 درصد بیشتر از میانگین ملی است و شهر "هارتفورد" رتبه پنجم را به خود اختصاص میدهد، جایی که هزینههای زندگی 15 درصد بیشتر از میانگین ملیاند. پرداخت دستمزدهای بالا در "بریجپورت" به میزان 400/85 دلار و "هارتفورد" به میزان 62600 دلار، به ساکنان این شهرها قدرت لازم برای پرداخت هزینهها را به ساکنان این مناطق داده و آنها را در ابتدای لیست قرار میدهد. "بوستون" در رتبه ششم و "سیاتل" در رتبه دهم لیست قرار میگیرند. یکی از ویژگیهای مشترک که به ساکنان این شهرها کمک میکند بر هزینههای بالای زندگی غلبه کنند، تمرکز بسیار بالای شغلها در حوزههایی مثل فناوری اطلاعات و خدمات حرفهای کسبوکار است که همواره بیشترین پرداختها در آنها انجام میشود.
گروه دوم: شهرهای فرصتها: هزینههای ارزانتر و صرفهجویی بیشتر در مخارج
دیگر پنج شهر برتر در لیست شاخص کیفیت زندگی موسسه COU در حوزه کاملا متفاوتی قرار میگیرند. این دسته از شهرها را میتوان "شهرهای فرصتها" نامید، مناطقی که دستمزدهای پرداختی نسبتا بالا بوده و هزینهها معقول به نظر میرسند. این شهرهای پر آب موفق استقبال خوبی از مهاجران آسیایی تحصیلکرده کرده و ساکنان سفیدپوست آن همزیستی مسالمتآمیزی با شهروندان سایر کشورها نیز دارند؛ رویهمرفته باید گفت وجود استانداردهای بالای زندگی در این شهرها موجب جذب طیف گستردهای از ساکنان سایر کشورها شده است.
"هوستون" رتبه دوم شهرهای فرصتها را به خود اختصاص داده است. این شهر هم مثل "سنجو" بسیاری از مشاغل مرتبط با مهندسی و همچنین حوزههای ریاضیات، مهندسی، علوم ، فناوری (STEM)، و بسیاری از فعالیتهای وابسته به صنعت انرژی در این شهر متمرکز شدهاند. میانگین دستمزد پرداختی در مرکز انرژی امریکا (یعنی هوستون) ۶۵ هزار دلار است که از میانگین ملی بسیار بالاتر بوده و با توجه به هزینه زندگی در این شهر که تقریبا پنج درصد بالاتر از حد معمول است، تنها مقدار تنها کمی از دستمزد دریافتی صرف هزینههای زندگی شده و درآمد واقعی فرد میتواند به مقدار ۳۰۰/۶۲ دلار در سال برسد.
سایر مناطق قرار گرفته در لیست ده شهر برتر این دسته (یعنی شهرهای فرصتها) رشد فزایندهای در استخدام افراد علاقهمند و متخصص در شاخههای ریاضیات، مهندسی، علوم ، فناوری (STEM) دارند اما دستمزد پرداختی در آنها به نسبت هزینهها، متوسط یا کم به نظر میرسد. این شهرها شامل "دورهام" با رتبه سوم، "آنلانتا" با رتبه هفتم و "دترویت" با رتبه هشتم هستند. در تمام این مناطق هزینههای زندگی تقریبا نزدیک به میانگین ملی بوده و دستمزدها بیشتر از آن هستند. شاید از دیدن نام "دترویت" در این لیست تعجب کنید اما این رتبهبندی با لحاظ کردن کل منطقه یک شهر انجام شده که نسبت به هسته مرکزی شهر وضعیت بهتری دارند. با توجه به مشاغل گستردهای که درصد بسیار زیادی از آنها به صنعت احیا شده خودروسازی در این ناحیه مرتبط بوده و دریافتی بالایی دارند، دترویت در مقایسه با سایر مناطق از وضعیت مطلوبتری برخوردار است.
اگر چه در این شهر موتوری خبری از دستمزدهای بسیار عالی و جذاب دره سیلیکون نیست اما با وجود دریافتیها کمتر، استانداردهای زندگی شهروندان دترویت در وضعیت بهتری قرار دارند. شهرهای "سینسیناتیت"، "پیتزبورگ" و "کلیولند" به ترتیب در رتبههای پانزدهم، شانزدهم و نوزدهم این لیست قرار میگیرند. شکی نیست در آیندهای نه چندان دور نگاه همه مردم و همچنین شرکتهای مختلف به این مناطق شهری تغییر خواهد کرد.
گروه سوم: گران، اما فاقد مشاغل کافی برای جبران این گرانی
اگر به فکر مهاجرت هستید بهتر است بدانید که تمام شهرهایی که هزینههای زندگی در آنها بسیار بالاست، گزینههای مناسبی محسوب نمیشوند. برای مثال دو شهر کالیفرنیایی "سندیهگو" با رتبه ۸۹ و "لسآنجلس" با رتبه ۹۷ را در نظر بگیرید که آبوهوای بینظیری داشته و تاریخچه پویایی از انواع فعالیتها را دارند اما در حال حاضر هزینه زندگی در آنها آن چنان افزایش یافته که دیگر نمیتوانند استانداردهای بالای زندگی برای افرادی که قادر به کسب دستمزدی بسیار بالاتر از میانگین ملی نیستند، را ارائه دهند.
متاسفانه این شهرهای کالیفرنیای جنوبی اگر چه شاهد افزایش سریع و ناگهانی قیمت مسکن و اجارهها بودهاند اما نتوانستهاند نقش مهم و معناداری در گسترش فناوریهای نوین که موجب افزایش دستمزدها در "سنجو" شده است بازی کنند. اگر چه میانگین دستمزد 58 هزار دلاری "سندیهگو" بسیار رضایتبخش و قابل قبول است اما با نگاهی به هزینههای زندگی در این شهر که 36 درصد بالاتر از میانگین ملی است، شاهد کاهش ارزش واقعی دستمزد به میزان 42700 دلار خواهیم بود.
هر چند از همه اینها مهمتر مساله کاهش کیفیت استانداردهای زندگی در شهری مثل لسآنجلس است. زمانی این شهر پر از شغلهای با پرداختی بالا بود که بسیاری از آنها مرتبط با حوزههای هوافضا، تولید و همچنین خدمات حرفهای کسبوکار بودند. آن صنایع طی یک دهه رفتهرفته محو و در عوض با مشاغلی که پرداختی کمتری دارند مثل حوزه گردشگری، سلامت و خردهفروشی جایگزین شدند. در حال حاضر لسآنجلس یکی از بزرگترین شهرهای فقیر امریکا محسوب میشود که هزینه خدمات خصوصا در حوزه خرید یا اجاره مسکن در آن فوقالعاده بالاست. هزینههای زندگی در لسآنجلس 46 درصد بیشتر از میانگین ملی است که این امر موجب میشود ارزش واقعی دستمزدها از رقم آبرومند و البته اسمی 59000 دلار در سال، به رقم 40400 دلار در سال کاهش پیدا کند.
گروه چهارم: شهرهای عقبمانده
اکثر نواحی شهری که در انتهای لیست قرار دارند شهرهایی کوچک با جمعیتی کمتر از یک میلیون نفرند. در اکثر این شهرها هزینههای زندگی بسیار بالاست خصوصا در آخرین گزینه لیست یعنی شهر "هونولولو". در این شهر میانگین دستمزد پرداختی 48800 دلار است اما زمانی که این درآمد را با هزینههای زندگی مقایسه میکنید متوجه خواهید شد که درآمد واقعی به رقمی کمتر از 33990 دلار میرسد. این امر تا حدودی به عدم امکان توسعه زمینها مربوط میشود که موجب شده قیمت املاک در آن افزایش زیادی پیدا کرده و ضمنا هزینه بالای تهیه ملزوماتی مثل غذا و سوخت که معمولا از جاهای دیگر وارد این شهر میشوند، از دیگر عوامل بالا رفتن هزینهها در آن شده است.
ده شهر آخر لیست از جمله "استاکتن" (رتبه 94)، "فرنسو" (رتبه 98)، "سنبرناردینو" (رتبه 102) و "سانتار رزا" (رتبه 105). در این شهرها درآمدها مناسب به نظر میرسند اما هزینههای کمرشکن خصوصا در حوزه خرید یا اجاره مسکن، وضعیت بدی را ایجاد کرده است. از این نظر شهر "کالیفرنیا" بدترین وضعیت موجود را داراست زیرا سیاستهای استفاده از زمین و ساخت مسکن در آن بسیار محدود کنندهاند؛ ضمنا آبوهوای نه چندان خوب این منطقه برای تولید، کشاورزی و سایر کسبوکارهای یدی هم مزید بر علت شده و اوضاع را بیش از پیش دشوار کرده است. همه اینها به چه معناست؟
ارسال نظر