مشتری ها را از رقیبتان بدزدید
شرکتهایی از قبیل وال مارت یک استراتژی تحت عنوان استراتژی هزینه کمتر را دنبال میکنند، به اینگونه چون حجم سفارشهای آنها برای محصولات مختلف زیاد است، بنابراین از قدرت زیادی برای چانهزنی در رابطه با قیمت خرید برخوردارند و محصولات را به قیمت پایینی تهیه کرده و با اندکی سود و کمتر از قیمتهای درخواست شده توسط دیگر فروشگاهها به مصرفکننده عرضه میکنند.
مثلاً شرکتهایی از قبیل وال مارت یک استراتژی تحت عنوان استراتژی هزینه کمتر را دنبال میکنند، به اینگونه چون حجم سفارشهای آنها برای محصولات مختلف زیاد است، بنابراین از قدرت زیادی برای چانهزنی در رابطه با قیمت خرید برخوردارند و محصولات را قیمت پایینی تهیهکرده و با اندکی سود و کمتر از قیمتهای درخواست شده توسط دیگر فروشگاهها به مصرفکننده عرضه میکنند. این در حالی است که شرکتهای دیگر به دلیل عدم فروش زیاد قدرت خرید کالاها با این قیمت رقابتی و ارائه آن مصرفکننده را ندارند.
اما برخی از این فروشگاهها یا شرکتهای کوچک هم میتوانند برخی از کالاها را به قیمتی حتی پایینتر از فروشگاه وال مارت عرضه کنند، چراکه دارای هزینههای سربار بسیار پایینتری هستند. یکی از عوامل ایجادکننده هزینه سربار تعداد کارکنان بیشتر و لزوم تأمین منابع لازم برای پرداخت حقوق و … به آنهاست.
اما باید توجه داشت که این موضوع در عین خوب بودن، کافی نیست. یعنی این محصول متمایز باید در نظر بخش خاصی از بازار جالب باشد تا نسبت به آن توجه و اقبال نشان داده و آن را بخرند، اما این بخش خاص از بازار باید آنقدر بزرگ باشد که جذابیت قابلتوجهی برای شرکت تولیدکننده هم برخوردار شود.
پس چه چیزهایی موجب میشود که شرکتها محصول خود را به یک بخش از بازار ارائه کنند که حاضر به پرداخت مبلغ قابلتوجهی برای محصول باشند؟ به عبارتی میتوان گفت که به این منظور دو معیار شناختهشده است: اول اینکه اعضای تشکیلدهنده یک بخش از بازار باید بهطور مشابه باهم و متفاوت از دیگر افرادی تصمیمگیری کنند که در خارج از آن گروه قرار دارند. دوم اینکه این مجموعه از افراد باید از بیرون از گروه یا آن بخش از بازار قابلشناسایی باشند.
کلید اصلی در تقسیم بازار بهصورت مؤثر و اثربخش درک چگونگی اتخاذ تصمیم خرید توسط مشتریان است. چه ویژگیهایی از محصول یا خدمت برای مشتریان ما دارای بیشترین میزان اهمیت است؟ بهعنوانمثال، مثلاً در خرید خودرو برخی از مردم فقط یک حملونقل ساده و با هزینه کم را مدنظر دارند(هزینه نگهداری کم و مصرف پایین سوخت). برخی دیگر دنبال به دنبال خودرویی اسپرت و عملکرد بالا هستند.
پسازاینکه مشخص شد که محصول قادر به برآوردن نیازهای یک گروه خاص از بازار که دارای اندازه اقتصادی لازم هست، میباشد؛ باید توجه داشت که مشتریان موجود در هر بخش از بازار بهخوبی قابلشناسایی باشند؛ چراکه بازاریابان نیاز به دانستن این موضوع دارند که چگونه و با استفاده از چه رسانهای میتوانند به مشتریان این بخش از بازار دسترسی داشته باشند.
خلاصه:
بهمنظور موفق شدن هر مالک کسبوکاری باید قادر به توضیح این موضوع باشد که چرا یک مشتری بالقوه محصول یا خدمت وی را در برابر محصول یا خدمت عرضهشده از طرف یک رقیب انتخاب کرده میخرد. پاسخ به این سؤال جز دو مورد نمیتواند باشد و آنهم یا قیمت پایینتر نسبت به رقبا است یا تمایز و تفاوتی که نسبت به محصول یا خدمت رقیب دارد. اگر پاسخ به این سؤال تمایز و تفاوت در ویژگیهای باشد، آن محصول یا خدمت جذابترین جایگزین برای یک بخش از بازار است که البته بهاندازه کافی برای سرپا نگاهداشتن یک کسبوکار هم بزرگ است.
ارسال نظر