پیشنهاد اپرا وینفری: «غذا، دعا، عشق»
حتی بهترین کتاب به انتخاب نیویورک تایمز بودن هم، برای پرفروش شدن در ایران کافی نیست. «غذا، دعا، عشق» که مدتها جزء کتابهاي پرفروش سایت «آمازون» بود و جایزههای بسیاری را از آن خود کرده بود، در اولین نوبت چاپش نتوانست موفق باشد.
در میان خریداران، خانمها اصلیترین مخاطبان آن بودند كه جالب اين است كه تقريبا هيچ كس از اين کتاب بد نگفته و آن را پسندیده اند
قبل از معرفی اپرا، این کتاب خاک میخورد
اعظم کیانافراز، مدیر مسئول انتشارات افراز یکی از ناشران این کتاب است . او در مورد تجربهاش در انتشار «غذا، دعا، عشق» میگوید:«این کتاب، زندگی واقعی زنی بود که در سفرها و تجربههایش میخواست خود را کشف کند و از نظر ما، چنین داستانی میتوانست برای هر خانمی جالب باشد. از آنجا که این کتاب در کشورهای دیگر هم در رده کتابهای پرفروش قرار داشت، ما در سال ۸۷ آن را ترجمه و منتشر کردیم اما زمان زیادی طول کشید تا در ایران معرفی شود. در چاپ اول، کتاب اصلا دیده نشد اما با معرفی در برنامه اپرا و ساخته شدن فیلمش، فروش کتاب بسیار بالا رفت. حتی بسیاری از مخاطبان، این کتاب را تلفنی سفارش میدادند و استقبال آنها، کتاب را به چاپ دوم و سوم رساند.»
چرا این کتاب پرفروش شد؟
«غذا، دعا، عشق» داستان سفر زنی به کشورهای مختلف است. زنی که بعد ازaیک شکست عاطفی، میخواهد دنیا را ببیند و خود واقعیاش را در این سفرها پیدا کند. اما این کتاب، تنها توجه مخاطبان حوزه روانشناسی را به خود جلب نمیکند، بلکه از نظر دکتر مهناز خسروی، روانشناس و استادیار دانشگاه، کسانی که با این علم هم آشنا نیستند، میتوانند به طرفداران سرسخت آن تبدیل شوند. خسروی معتقد است:« این کتاب به زوایایی از شناخت انسان و خودشناسی اشاره میکند که میتواند شامل هر انسانی شود. راوی، فردی خاص و دور از دسترس نیست. او میخواهد انسانی ساده و معمولی باشد با تمام کاستیها، اشتباهات و تواناییهای یک فرد عادی. به همین دلیل است که هر فردی با هر جهانبینی و شرایطی میتواند با او ارتباط برقرار کند.»
مهدی صدری، مسئول بخش کتاب شهرکتاب آرین هم این کتاب را جزء پرفروشهای فروشگاهشان معرفی میکند. او میگوید:«بعد از معرفی اپرا، تا چندین ماه با استقبال زیادی از این کتاب روبهرو بودیم. در آن مدت هر روز، حدود 15 نسخه از کتاب را میفروختیم و هنوز هم روزانه 3 تا 4 نسخه از این کتاب به فروش میرود. انتشار فیلمی که بر اساس این کتاب نوشته شده بود هم تاثیر زیادی داشت و بسیاری از مراجعان ما بعد از دیدن فیلم به خواندن این کتاب ترغیب شده بودند.»
او توانست، من هم میتوانم
مخاطب «غذا، دعا، عشق» با نویسنده یکی میشود و از توانایی او قدرت میگیرد. دکتر مهناز خسروی معتقد است:«در شرایطی که بسیاری از افراد گمان میکنند با وجود مشکلات زیادی که دارند، نمیتوانند برای خودشناسی قدم بردارند، او خود واقعیاش را در این سفر ملاقات و تلاش میکند تا با همه تعارضها و تضادهایش روبهرو شود.» از نظر این روانشناس، نویسنده این کتاب که ماجرای سفرهایش را روایت میکند، نه شخصیتی سراسر پاک و سفید است و نه یک شخصیت پر از گناه و سیاه و همین ویژگی است که میتواند احساس همذاتپنداری را در مخاطب ایجاد کند تا با او همراه شود. این روانشناس میگوید:«او میپذیرد که به عنوان یک انسان، خواستهها، تواناییها و ویژگیهایی دارد؛ با همین بینش، نه میخواهد از آنچه در اختیارش قرار گرفته چشمپوشی کند و نه در آنها غرق میشود. او به نقطه تعادل رسیده است؛ نقطهای که اگر هرکدام از ما به آن برسیم، میتوانیم بدون چشمپوشی از نیازهای جسمیمان به نیازهای روانی خود هم پاسخ دهیم.»
چه کسانی این کتاب را دوست دارند؟
مهدی صدری يكي از مسئولان شهر كتاب آرين میگوید:« مخاطبان این کتاب از هر گروهی بودند. برخی از آنها چندان میانهای با کتاب خواندن نداشتند و تنها بهدليل آنچه شنیده بودند سراغ آن را میگرفتند و برخی دیگر هم خواننده حرفهای کتابهای روانشناسی و عرفانی بودند. از آنجا که روایت آن داستانی است و در دستهبندی بین کتابهای سرگرمکننده و عرفانی قرار میگیرد، توانست مخاطبانی از همه سنين و همه گروهها را به خود جذب کند اما در میان خریداران بسیار این کتاب، خانمها اصلیترین مخاطبان آن بودند. جالبتر از میزان فروش آن، واکنش مخاطبان بعد از خواندن این کتاب بود. در این مدت، هیچکس را ندیدم که از این کتاب بد بگوید و آن را نپسندیده باشد.»
خدا همین جاست! او را ببین!
دکتر خسروی، روانشناس و مدرس دانشگاه میگوید:«عشق در هر انسانی چند بعد دارد؛ بعد عاطفی، معنوی، شناختی و جسمی. شاید اگر نویسنده این کتاب، تنها به یکی از این ابعاد میپرداخت، نمیتوانست تا این اندازه توجه مخاطبان را به خود جلب کند. او از هیچ کدام این ابعاد نمیگذرد و از همان مسیری که افراد منطقی میدانند اما از عبور از آن هراس دارند، به سمت خدا میرود. اغلب افراد دوست دارند در همین دنیای مادی، خدا را پیدا کنند و نویسنده هم در همین دنیا، خارج از مذهب شخصی اش، او را جست و جو میکند و به همین دلیل، مخاطبانی از هر مذهب و هر گوشهای از جهان، با اشتیاق کتابش را میخوانند و از او شجاعت میگیرند.»
نیمه داستان، نیمه درس
برای مخاطبی که پیش از این شجاعت سفر کردن به درونش را نداشته، همسفر شدن با نویسنده بهانهای برای خواندن کتاب است. خسروی میگوید:«او زندگی را به شکل سفر بیان میکند و وقتی فرد میبیند نویسنده کتاب توانست این سفر را به پایان برساند و خود واقعیاش را ببیند، به خود میگوید پس من هم میتوانم. فرد از نویسنده کتاب شجاعت میگیرد و در خیال تصور میکند که توانایی رسیدن به این ابعاد معنوی را دارد. خواننده این کتاب، حتی میتواند با مطالعه تجربيات نویسنده، دچار تخلیه هیجانی شود و از این راه به آرامش برسد.»
من دروغ نمیگویم!
خواننده «غذا، دعا، عشق»، نمیخواهد در یک دنیای خیالی غرق شود. او لحظه لحظه زندگی نویسنده را پیش چشمش میبیند؛ زندگیای که باورپذیر و واقعی است. دکتر مهناز خسروی معتقد است:«نویسنده به خود و نیازهایش دروغ نمیگوید و آنها را سرکوب نمیکند. او نقابی روی چهرهاش نمیگذارد و خود را همانطور که هست در این مسیر رها میکند. او حتی به کاستیها و اشتباهاتش هم نگاه میکند تا آنها را بشناسد و بتواند جزء به جزء وجودش را در خدمت رسیدن به این هدف در بیاورد. حتی قلمی که نویسنده انتخاب کرده است، به خودی خود دلنشين است. او از واژههایی کمک گرفته که لبخند را بر لب مخاطب مینشاند. با تمثیلهایی اعتقادات و افکارش را بیان کرده و حتی گاهی خودش را مسخره کرده است. او فردی خشک نیست که خود را سراسر پاک بداند و بخواهد مخاطب را نصیحت کند، بلکه دست او را باز میگذارد و تنها با انتقال تجربیاتش، برای بیدار کردن مخاطبش تلاش میکند.»
نظر کاربران
من داستانهای اپرا رو دوست دارم چون خیلی چیزا یاد گرفتم