اتفاقاً پول خوشبختی هم میآورد
روانشناسی مثبت ادعا میکند شرایط اقتصادی تأثیر کمی بر شادمانی دارند. درعوض، آنچه واقعاً مهم است نگرش ماست. درهرحال، مهم نیست که به ایدۀ «پول شادمانی نمیآورد» چه اندازه دلبستهایم، زیرا نتایج پژوهشهای جدید خلاف این را نشان میدهند.
با پول نمیتوان شادمانی خرید: یکی از بدیهیاتی که بهندرت مورد پرسش واقع شده است. همچنین احتمالِ این بیشتر است که کسانی که هرگز بیپول نبودهاند با اشتیاق از آن استقبال کنند.
پس از روابط عمومی و اجتماعی، وابستگی میان درآمد و خوشبختی یکی از تنومندترین شاخهها در ادبیات [مرتبط با] شادمانی است. همچنین پژوهشی جدید نشان میدهد که این پیوندِ روانشناختی چه اندازه عمیق است و شرایط اقتصادی ما با چه ظرافتی راه خود را به درون روانهای ما باز میکنند.
این پژوهش به ما میگوید که پول نهتنها از ما در برابر استرسهای آشکار روزمره حفاظت میکند، بلکه میتواند اساسیترین نیازهای روانشناختی ما یعنی همان رابطۀ انسانی را بخرد. هرچه درآمدمان بیشتر باشد، احتمال کمتری دارد که تنهایی را تجربه کنیم.
این پژوهش مبتنی بر مجموعه وسیعی از پژوهشها است که پیامی مشابه میدهند. هرچند آشکارا پولْ تضمینی برای خشنودی نیست و نابهنجاریهایی نیز در دادهها وجود دارد، اما بهعنوان قانونی کلی [میتوان گفت] هرچه از لحاظ اقتصادی وضع بهتری داشته باشیم، شادمانتریم.
باوجوداین هنوز حرفهایمان دربارۀ نامرتبطبودن پول با شادمانی را، بارهاوبارها، همچون نوعی لافزنی دربارۀ مادیگرانبودنمان، تکرار میکنیم. علاوهبراین، در سالهای اخیر با پیدایش جنبش بسیار پرنفوذ روانشناسی مثبت، اعتبار آکادمیک جدیدی نیز به این ایده اعطا شده است.
روانشناسی مثبت، یعنی مطالعۀ شادمانی و راههای افزایش آن، رشتهای آکادمیک با عمری کمتر از بیست سال، یکی از رشتهها با سریعترین میزان رشد و از تازهترین رشتههای تأثیرگذار در آمریکاست. با استادان روانشناسی مثبت برای نصیحتِ هرکسی، از سرمایهداران آمریکا گرفته تا دولت بریتانیا، قرارداد بسته شده و این رشتهْ صعنت کاملی از کتابهای خودیاری، مربیگری، درسها و مشاوره را به وجود آورده است.
از همان ابتدا، شالودۀ فلسفی و بنیادینِ بخش اعظم جنبش روانشناسی مثبتْ این بوده است که شرایط ما (ازجمله شرایط اقتصادی) پیامدهای کمی برای شادمانی ما دارند. درعوض، آنچه واقعاً مهم است نگرش ماست. در این جهانبینی میتوانیم با تکنیکهای درست و عرقریزیِ احساسی کافی، «با مثبت اندیشی» راه خود را از دلِ هر بدبختی به بیرون پیدا کنیم.
روانشناسانِ این رشته، اغلب با استفاده از پژوهشهای کوچک یا پژوهشهایی با روششناسیهای غلط بهعنوان شاهد، بارهاوبارها این ادعا را تکرار کردهاند که «پول از اهمیت حداقلی برای خوشبختی برخوردار است». مارتین سِلیگمن، استاد دانشگاه پنسیلوانیا در کتاب روانشناسیِ مثبتِ تاثیرگذارش، شادمانی اصیل، مینویسد: «افزایش ثروتْ آثار ناچیزی بر شادمانی شخصی دارد.»
دنیل گیلبرت، روانشناس هاروارد، ایدهای مشابه را در سخنرانی تِد بسیار محبوبش، که تاکنون بیش از دوازدهمیلیون بار دیده شده است، با عنوان «دانش شگفتانگیز شادمانی» بررسی کرد. او از پژوهشی با روششناسیِ فاجعهبار، که در دهۀ 1970 انجام شده بود، بهعنوان شاهد، نقلقول کرد. این پژوهش حاکی از آن بود که گروهی کوچک از برندگان بختآزماییْ شادمانتر از گروهی از قربانیان فلجشده تصادفات نبودند. (هرچند گیلبرت بعدها با فروتنی اعتراف کرد که آن پژوهش درواقع حتی چنین چیزی را هم نشان نمیداد.)
اصرار روانشناسی مثبت بر اهمیتِ اندکِ شرایط بر شادمانی ما و نیز تمرکز مستمر بر تلاش فردیْ رنگوبویی ایدئولوژیک دارد، یعنی گونهای نئولیبرالیسمِ احساسات است. احتمالاً با درنظرگرفتن تاریخ و حامیان مالی روانشناسی مثبت، این نگرش فلسفیْ تعجب برانگیز نباشد.
تأمین مالیِ بخش بزرگی از پژوهشهای آکادمیک روانشناسی مثبت را بنیاد تمپلتن بر عهده گرفته است، گروهی که میلیونها دلار صرف تأمین بودجۀ اکثر مراکز پژوهشیِ مهم در حوزۀ روانشناسی مثبت در آمریکا کرده است. بااینکه بنیاد، از لحاظ سیاسی، ظاهری خنثی دارد، بنیانگذار و رئیس آن، تا زمان مرگش در سال گذشته، سِر جان تمپلتن جونیور بوده است. او حامی مالیسیاسیِ گشادهدستی برای جناح راست است که در طول زندگیاش میلیونها دلار به حزب جمهوریخواه و آرمانهای سیاسی گوناگونِ ضددولتی در جناح راست کمک کرده است.
بنیاد تمپلتن از همان ابتدا حوزۀ مسئولیتِ فکریِ روانشناسی مثبت را برای آن مشخص کرد.
این کار با تأمین اعتبارِ پروژههایی صورت گرفت که بهقصد نشاندادن اهمیت تلاشِ فردی برای رسیدن به شادمانی از طریق خوشبینی، تمرینهای قدرشناسی و چیزهایی ازایندست، طراحی شده بودند. ناگفته نماند که همۀ این پروژهها در شرایطی طراحی شده بودند که اهمیت بافت اجتماعی را نادیده میگرفتند.
استقبال پرشور سرمایهدارانِ آمریکا از روایتِ بیارتباطیِ پول با شادمانی جای تعجب ندارد. برخی از آنها جزو بهترین مشتریان جنبش روانشناسی مثبتاند و با اشتیاق، افزایش دستمزد را با «آموزش شادی در محیط کار»، و اتحادیهداری را با «تفکر مثبت» جایگزین کردهاند.
اما این حکایتی خطرناک است. پول مهم است و اکثر ما بسیار کمتر از گذشته پول داریم. برای اکثر کارگران، درآمد واقعی در طول دههها بهندرت تغییر کرده و درآمدِ بیشتر از یکچهارم کارگران آمریکایی، بهصورت رسمی بهعنوان «دستمزدهای روی خط فقر» طبقهبندی شده است. ۴۶میلیون نفر در ایالات متحده زیر خط فقر زندگی میکنند و حتی طبقۀ متوسطْ درگیر بحران اقتصادی است. نزدیک به نیمی از آمریکاییها برای تهیۀ چهارصد دلار در شرایط اضطراری به تکاپو میافتند. پول برای خوشبختی ما مسئلهای حاشیهای نیست، بلکه درست در مرکز و متن آن است.
باید بهجای شرمندهبودن از اعتراف به آن، از بالای پشتبامها فریادش بزنیم، روی درِ یخچالهای خود بچسبانیم و بهعنوان شعار دعوت به کُنشِ اجتماعی، از آن استفاده کنیم. پولْ شادمانمان میکند! خلاف این را پیشنهادنْ ما را از لحاظ معنوی روشنضمیر، یا از لحاظ اخلاقی برتر نمیکند، بلکه ما را بیخبر نشان میدهد.
نظر کاربران
پول واقعا مهمه و روی شرایط روحی و روانی و اجتماعی و کیفیت و کمیت زندگی آدما بسیار تاثیر گذاره هر کی جز این میگه اول از همه داره خودشو فریب میده :/ میگن جهان مادیه پس فقط با چیزی از جنس خودش میشه توش زندگی کرد؛مادیات :/ نتیجه حاصله از دید فلسفی + دید ب افق :)
چیزی که برای همه کارگر یا کارمند جماعت ثابت شده است اینست که، سر ماه یا سر برج که میشه و همه حقوق یا دستمزد ماهیانه خود را میگیریم، شعف و شادی خاصی بهمراه اعتماد بنفس خاص در ما بوجود میشود . براستی که بنظر من ، پول نه تنها شادی، بلکه اعتماد بنفس و احترام خاصی نیز بهمراه می آورد که حقیقتاً توصیف ناپذیر است (حداقل برای من و خانواده ام که اینطور بوده)
بله پول خیلی مهمه..خیلی خیلی خیلی خیلی مهم
زندگي يعني پول ! فقط مرده ها هستند كه به پول احتياجي ندارند !!!!
اونائي هم كه ميگن پول خوشبختي نمياره ، فقط دارن آدرس غلط ميدن و احتمالا خودشون دارن تو پولِ مردم ! غلت ميزنن و با دادن اين شعارهاي عوام فريبانه ! ميخوان كه كسي متعرضشون نشه ! زنده و زندگي يعني پول .
حیات و ممات آدما بخصوص توی این دوره و زمونه فقط فقط به پول بستگی داره ... همین
حداقل حداقل فقر وجود ندارد واین خودش نیمی از ایمان راحفظ مکنه
پول مثل اب میمونه. اگه نباشه نمیشه زندگی کرد,اگه هم خیلی زیاد باشه توش غرق میشی.
قبول دارم.اما فقط پول نیس.مثلا اخلاق که اتفاقا خیلیامون بهش اهمیت نمیدیم اصل عامل خوشبختیه.من ادمای زیادی رو به عینه دیدم که پول داشتن خیلیم داشتن اما از اخلاق گندشون هیچکس نمیتونه تحملشون کنه.
پاسخ ها
منم زياد ديدم
نظرا چرا اينجوريه. همه چي مهمه پولم يكيشه ما بدبختانه اصن نميتونيم متعادل فكر كنيم يكي ميگه پول بلاي جونه و فلانه يكي ميگه تمام زندگيه.
همه چي مهمه مشكل ما اينه هميشه ميخايم ثابت كنيم بعضي چيزا مهم نيس.
پول سلامتي احساس خوشبختي نداشتن استرس زيبايي صورت و اندام داشتن تخصص داشتن اطلاعات خيلي چيزاي ديگه همش ميچسبين به يه چيز چرا
درود بر تو حقا که باید جملتو با طلا نوشت.درود بر تو که حقیقتو میگی چون حقیقتو میبینی چون دلسوز و با وجدانی.
واقعا که پذیرفتن این حقیقت و طبیعتا تلاشی که به دنبال اون پیش میاد مشکلات خیلیها رو حل میکنه و اینطور نخواهد بود که با این تفکر مثبت به صورت کاذب و تلاش برای اون خیلیها تو حاشیه زندگی و طبیعتا تو حاشیه شهرها باشند. کی باشه همه حقیقتی که پول خوب هست رو بپذیرند .ولی از راه درستش
چه قدر لازم داشتم این پست رو بخونم ...
ترجمه گوگل
https://networktranslate.com/
منم با نظر شما موافقم.به نظر من هم داشتن پول تا یک اندازه که نیازهای مادی مارو رفع کنه و در تنش و استرس بی پولی نباشیم کافیه.و اینکه بی پولی در روحیات ما تاثیر خیلی بدی داره و استرسی که میاره شادابی رو از زندگی دور میکنه.
پول یعنی خوشبختی
خیلی هم مهمه