فرق من با خیلی از موفقها در چیست؟
شرکت های خوب بسیاری وجود دارند. این نوع شرکت ها وقتی قول انجام کاری را می دهند آن را انجام می دهند. وقتی مشتری با آنها تماس می گیرد پاسخ او را می دهند. اما شرکت های خوب همیشه یکی دو قدم از شرکت های فوق العاده عقب اند.
شرکت های فوق العاده از افراد متعهد و وفاداری تشکیل شده اند که هدفشان حصول اطمینان از رضایت همیشگی مشتریان از محصول یا خدمات آنهاست. کارمندان شرکت های فوق العاده هر روز از خودشان می پرسند «آیا به بهترین نحو ممکن به مشتری ام خدمت رسانی کرده ام؟ اگر کوتاهی ای از طرف من صورت بگیرد، آیا موضوع را با مدیر و همکارانم در میان می گذارم تا به عنوان یک تیم بتوانیم توجهی شایسته ی مشتری به او داشته باشیم؟»
شرکت های خوب فرض را بر این می گذارند که مشتریان از خدماتشان رضایت دارند. اما شرکت های فوق العاده این موضوع را از آنها می پرسند، حتی اگر این پرسش به قیمت شنیدن چیزی غیر از این تمام شود. در واقع شرکت های فوق العاده به شنیدن خبرهای بد علاقه دارند.
بهترین شرکت ها آنهایی هستند که به بازخورهایی که از جانب مشتری دریافت می کنند گوش می سپارند. آنها از این بازخورها درس می گیرند و کسب و کارشان را به این وسیله بهبود می بخشند. شرکت های فوق العاده روی یک هدف متمرکز اند و چشم خود را از آن بر نمی دارند. عملکرد آنها استراتژیک است. کارکنان این شرکت ها ضرب الاجل های هفتگی، ماهانه و سه ماهه مشخص می کنند و درک واضحی از مأموریت هر یک از اعضای شرکت دارند. شرکت های فوق العاده، رهبران فوق العاده ای هم دارند؛ کسانی که به اطرافیان خود انگیزه می دهند و روابطی می سازند که فرهنگ مسئولیت پذیری را در فضای شرکت به وجود می آورد، کسانی که از اتخاذ تصمیم هایی به نفع تیم و شرکت خود ابایی ندارند.
شما هم برای آنکه شرکت فوق العاده ای داشته باشید نباید درباره ی انتخاب خود توسط مشتریان جای هیچ شکی در ذهنشان باقی بگذارید. باید برای باقی ماندن در فضای رقابتی کسب و کار، تلاش بیشتر را به جان بخرید. باید رهبران درستی برای شرکت خود انتخاب کنید. باید کنشگرا باشید، راه ارتباط را باز نگه دارید و از ریسک کردن نترسید.
ارسال نظر