گشتی در خانه «اقبال واحدی»
اقبال واحدی را هنوز كه هنوز است به نام صبح بخیر ایران میشناسند. اما خانهای كه او برای تعمیر و بازسازیاش یكسال تمام وقت صرف كرده، یكی از زوایای پنهان زندگی اوست؛ زاویهای پر از نور و صدای ایرانی.
چشمهایتان را باز كنید. دمادم صبح است. آفتاب تازه صبح ایران از لابهلای برگهای تاك راه كشیدهاند به حیاط بزرگ فیروزهای و با آبهای سبز توی حوض كوچك بازی میكنند. كمی آنطرفتر زیرزمین مشبك قدیمی و جلوتر، قوس بزرگ فیروزهای مهمانخانه، بزرگترین چیزهایی است كه از بیرون، از داخل حیاط میتوانی ببینی.
جلوی رویت یك قاب بزرگ نشسته كه وسطش را قوس آجرنما و حوض پرآب فیروزهای پر كرده است. حالا چشمهایت را ببند و گوشهایت را باز كن. صدای سكوت با همهمه قطرههای آبی كه در جوی اطراف خانه میگردند، توی گوشهایت وول میخورد و تا مویرگهای مغزت جلو میرود. زمزمه ناب آب و خشخش برگهای نیمهخشك حیاط را صدای اقبال واحدی، مجری صبحبخیر ایران میشكند: «صبح بخیر بچهها!».
حركت كن و جلو برو. اقبال واحدی، مجری قدیمی صبحبخیر ایران و مستقیم آبادی، تازه از سفر دور ایران برگشته و با وجود گرفتاریهای پس از فوت برادرش، میزبان ما شده تا از رازهای دكور خانه- محلكارش در منطقه اختیاریه تهران بگوید.
داستان این خانه چه بود؟
ما سال ۱۳۷۹ از خانه قدیمیمان در تهرانپارس به این منطقه آمدیم. اتوبان باقری تازه ساخته شده بود و برای رسیدن به محل كار باید خیلی در ترافیك میماندم. دنبال خانهای در یك محله خلوت بودیم كه به سازمان صدا و سیما هم نزدیك باشد.
خیلی گشتیم اما خانهای كه به دردمان بخورد، پیدا نكردیم. همه خانههای این محدوده نوساز و گران بودند. عاقبت بعد از مدتی، یكی از مشاوران املاك خانه متروكهای در این حوالی را نشانمان داد. من دقیقا چنین جایی را نیاز داشتم.
ایده اصلیام این بود كه خانه و محلكارم یكجا باشد. دنبال جایی بودم كه زمین و حیاط دستنخوردهای داشته باشد تا بشود آن را از اول دكور كرد و ساخت. حیاطدار بودن خانه خیلی برایم مهم بود. مطمئن بودم كه بقیه چیزها را خودم جمع و جور میكنم.
خاص بودن جرات میخواهد
زمین خانه ۳۰۰ متر است. خیلی از خانهها همین اندازه هستند ولی تفاوت ما این است كه توانستیم از چنین فضایی به خوبی استفاده كنیم. در تمام كارها، تكبودن، شجاعت خاصی میخواهد و خیلی مهم است كه كسی بتواند چنین جسارتی داشته باشد. واقعا میگویم، تكبودن و شبیه دیگران نبودن، كار هركسی نیست.
زیر انداز باید ضخیم باشد
دوست ندارم زیراندازهای ریزنقش و نفیسی مثل فرشهای نفیس را زیر پا بیندازم و از آنها به عنوان فرش استفاده كنم. اگر از من بپرسید میگویم، چنین شاهكارهایی را باید به دیوار آویزان كرد. چیزی كه قرار است زیرپا انداخته شود، باید طرحهای درشت و ضخیمی داشته و جنسش طوری باشد كه آدم بتواند با خیال راحت روی آن دراز بكشد.
برای همین در خانه ما، بیشتر از فرش، گلیم و گبه میبینید.
قوس را خیلی دوست دارم چون به نظرم در آرامش فرد خیلی موثر است. یكسری از قوسهای خانه از قبل وجود داشتند كه آنها را تعمیر كردم. بعضی از قوسها را هم خودم درست كردم. دوست نداشتم پنجرههای خانهام معمولی باشند. باید وقتی بهآنها نگاه میكردم، حالم خوب میشد.
در خانه كار میكنم
چون ساعت كاری مشخصی ندارم، گاهی ممكن است تا سه ساعت بعد از نیمهشب هم مشغول كار باشم. برای همین طبقه دوم خانه را به شكل محل كار درآوردم. یك محیط الشکل كه قرارهای كاری و تمام كارهای تدوینم را در آنجا انجام میدهم؛ در ضمن، مزاحم خانواده هم نیستم.
در چوبی كه كمد شد
پشت این در چوبی، یك در كوچك قدیمی و بلااستفاده است كه رو به كوچه باز میشود. این بخش از خانه قبلا به حیاط راه داشت اما الان كه این بخش، جزء خانه شده، برایمان كاربردی ندارد. برای اینكه آن در فلزی و بیمصرف توی ذوقمان نزند، این در چوبی را درست روبهروی در قدیمی ساختم و نصب كردم. در فاصله بین این در چوبی و آن در قدیمی، یك فضای خالی ایجاد شده كه كاربردی شبیه كمد برایمان دارد.
فوت كوزهگری خرید
برای تهیه دكورهای خانه نظم و ترتیب مشخص یا خاصی ندارم. هروقت به جایی میروم كه چیز جالبی دارد، آن را میخرم. میدانم كه به خاطر خاص و جالب بودنش، یك روز به كارم خواهد آمد. اگر این وسایل نو به دردمان نخورد، آن را به دوستی دیگر هدیه میدهیم. فقط یك اصل كلی در خریدهایم دارم؛ اینکه اگر فروشنده بگوید: «آقا جنسش خوب است، چون همه از این میبرند» حتما آن را نمیخرم.
نظر کاربران
مایه داریه دیگه
سلام
ممنون به خاطر مطالب داغ و دست اول
ماشالا چقد میز و صندلی تو خونشون دارن .البته خونه های قدیمی همه بزرگ بودن .استفاده از قوس و رنگ آبی و گبه خیلی جالب بود برام آرامش داره واقعا
آقای واحدی خونه خیلی زیبائی درست کردید و این از ذوق و هنر ایرانی شما سر چشمه میگیرد علی اکبرزاده از تهران
بسیار عالی