بررسی اقتصادی فرار مغزها در دنیا و ایران
نخبگان هر جامعه را می توان موتور محرک و پیشران آن جامعه دانست. هنگامی که سخن از نخبگان دانشگاهی به میان می آید، شاید اولی چیزی که به ذهن متبادر می شود، مهاجرت نخبگان یا به تعبیر دیگر فرار مغزها باشد.
بارها و بارها مقالات و پژوهش های متنوعی در این زمینه نوشته شده که از ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سعی در ارزیابی این پدیده داشته اند، اما در نوشتار پیش رو، قصد داریم مشوق های اقتصادی این پدیده را بررسی کنیم. در انتخاب نیز نیم نگاهی به وضعیت فعلی ایران در این زمینه می اندازیم.
تحلیل اقتصادی
از بُعد اقتصادی، یکی از جالب ترین موارد برای تحلیل، بررسی میزان فعالیت علمی نخبگان قبل و بعد از مهاجرت است. این امر از این نظر حائز اهمیت است که تاثیر مستقیمی بر میزان درآمد این افراد می گذارد. البته تحلیل ما در اینجا از دریچه ای کلان تر به موضوع می نگرد و منافعی را که از حضور این نخبگان عاید کشور های مقصد می شود، بررسی می کند. این منافع از منظر اقتصادی، درواقع هزینه فرصت نبود این دانشمندان در کشورهای خودشان محسوب می شود. به عبارت بهتر، این عایدی می توانست در صورت وجود بستر لازم و به تبع آن فرار نکردن مغزها، به کشورهای مبدا تعلق داشته باشد.
محاسبات گوناگونی در ۵ دهه اخیر در این مورد انجام شده است که البته هرکدام بخشی از مسئله را برآورد کرده اند، اما یکی از پراستنادترین تخمین ها به این صورت است که گفته می شود، جذب هر فرد تحصیل کرده از کشورهای کمر توسعه یافته، در مقطع تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد تا دکترا) به طور متوسط یک میلیون دلار برای کشورهای مقصد، منفعت به دنبال دارد. شاید به همین دلیل باشد که کشورهای در حال توسعه با وجود داشتن حدود ۸۰ درصد جمعیت دنیا، فقط ۲۰ درصد درآمد جهانی را در اختیار دارند.
مهاجرت نخبگان گاه به فرار مغزها نیز تعبیر می شود. اصطلاح «فرار مغزها» یک لفظ نسبتا قدیمی است، اما شاید بتوان گفت امروزه مسئله فرار موضوعیت ندارد، بلکه آنچه در حال وقوع است، درواقع یک پدیده فیزیکی بسیار ساده است؛ به این معنی که این افراد تحصیل کرده به مثابه کالایی هستند که تولید می شوند، اما ظرفیت نگهداری از آنها وجود ندارد. به عبارت بهتر، ما با افرادی مواجه هستیم که با مشقت پرورش می یابند و آماده می شوند در فضایی خلاقانه و نوآورانه مشغول به کار شوند، اما از آنجا که پتانسیل و بستر لازم برای بهره مندی از مهارت و استعداد آنها وجود ندارد، این نیرو به سمت خارج از کشور رانده می شود.
شاید از این منظر، این پدیده را بتوان نوعی اخراج خودانگیخته نامید که البته ریشه های آن را باید در شرایط اقتصادی و اجتماعی کشورها جست و جو کرد. به علاوه نام صادرات نیز نمی توان بر آن نهاد؛ چرا که وقتی کالایی را صادر می کنیم، منافع حاصل از آن به کشور باز می گردد. حال آنکه درباره فرار مغزها، هیچ عایدی نصیب کشور مبدا نمی شود.
فرار مغزها و توسعه
در دنیای امروز نقش موثر و بی بدیل نیروهای انسانی ماهر و نخبه در نیل به توسعه، بر هیچ کس پوشیده نیست. از همین روست که باید مسئله مهاجرت نخبگان را اندکی جدی تر گرفت. همچنین در مقام مقایسه، می توان گفت سرمایه انسانی، مانند سرمایه فیزیکی صرفا امکان جا به جایی و انتقال ندارد، بلکه به دلیل ذی شعوربودن، به شرایط محیطی و کیفیت محیط کار و زندگی مسلما واکنش نشان می دهد.
به علاوه در ادبیات اقتصادی، آنچه نیروی انسانی را به سرمایه انسانی تبدیل می کند، آموزش و کسب مهارت است؛ از همین رو به میزانی که امکان آموزش و کسب مهارت برای نیروی کار فراهم باشد. نیروی انسانی برای ماندن و فعالیت کردن انگیزه دارد. حال شرایطی را در نظر بگیرید که بستر لازم برای کار و فعالیت به یک سری افراد تلاشگر و باانگیزه داده شود، یعنی دقیقا همان چیزی که این افراد برای شکوفایی استعدادهایشان به آن نیازمندند.
طبیعی است که در این شرایط عقلانیت که شاکله تصمیم های اقتصادی است، حکم می کند که احتمالا زندگی بهتری در انتظار این فرد خواهد بود. به همین دلیل شاید بتوان مهاجرت نخبگان را امری موجه در چنین شرایطی دانست. این شرایط را می توان مصداق گیرافتادن در تله بی مهارتی و در نتیجه فقر دانست. حال با این توضیح، شاید آما یادشده در ابتدای متن درباره سهم در آمدی کشورهای در حال توسعه معنادار به نظر بیاید. لازم به یادآوری است، آنچه در اینجا موضوع بحث ماست مهاجرتی است که به طور طبیعی و تقریبا بدون بازگشت صورت می گیرد. اگر هم احیانا بازگشتی در کار باشد، این نیروها در پیشرفت و توسعه کشور مبدا مشارکت چندانی نخواهند داشت.
سال هاست کشورهای در حال توسعه با فرستادن نیروهای متخصص به کشورهای پیشرفته، ضمن فراهم کردن بستری برای آموزش هرچه بهتر آنان، سعی می کنند با جذب دوباره این نیروها در راه توسعه و آبادانی کشور خود گام برداند. ژاپن و چین را شاید بتوان از نمونه های موفق این اتفاق دانست؛ برای نمونه، چین با سیاستی که در این زمینه در پیش گرفته است، سبب شده بیش از ۱۵۰ هزار دانشجویش در آمریکا در مقاطع مختلف مشغول تحصیل باشند، این رقم نسبت به سال قبل از آن یعنی ۲۰۱۰ با افزایشی ۲۳ درصدی مواجه بوده است.
راهبرد چین برای بازجذب نخبگانش نیز درخور توجه است. این کشور در سال ۲۰۰۸ برنامه ای حمایتی را آغاز کرد که براساس آن دستمزدهای بالا، مشوق های مالیاتی و نیز اعطای مسکن از جمله امتیازاتی است که برای فارغ التحصیلان ممتاز چینی از دانشگاه های خارجی در نظر گرفته شده است.
این برنامه در نظر داشت دو هزار فارغ التحصیل مقطع دکترا را که سابقه پژوهشی در موسسات برتر تحقیقاتی داشتند، جذب کند. موفقیت این برنامه به حدی بود که در ۵ سال، سه هزار و ۳۰۰ نفر از نخبگان چینی به کشور بازگشتند. البته به دلیل جمعیت زیاد و نیز برخی شرایط اقتصادی، چینی ها همچنان مشتاقانه به زندگی در خارج از کشور فکر می کنند و عده ای نیز پس از بازگشت، با سرخوردگی مواجه می شوند و دوباره تصمیم به بازگشت به محل زندگی شان می گیرند. اما حتی این مسئله نی از کارآمدی برنامه های حمایتی، مشابه آنچه گفته شد، نمی کاهد و این مثال را می توان به عنوان الگویی موفق برای سایر کشورها قلمداد کرد.
و اما ایران!
درباره فرار مغزها در ایران معاصر، دو دوره به طور مشخص امکان تفکیک و بررسی دارد. اول، دوره ای که با جنگ تحمیلی همراه بود و بخشی از نیروهای متخصص کشور یا جوانان مستعد از کشور مهاجرت کردند؛ برای مثال، براساس پژوهش های انجام شده در آمریکا، در سال های ۱۳۶۵ تا ۱۳۵۹ میزان ایرانیان مهاجر حدودا دو برابر شد و این رشد تا سال ۱۳۶۵ نیز همچنان ادامه داشته است. همچنین در این دوره، نرخ ثبت نام دانشجویان ایرانی در دانشگاه های آمریکا بالا بود؛ به طوری که از هر شش دانشجوی خارجی، یکی از آنها ایرانی بود.
پس از پایان جنگ تحمیلی با وجود آنکه انتظار می رفت این روند کاهش یابد، اما شواهد موجود مسئله دیگری را بیان می کند. به طور مشخص در دهه ۷۰ شمسی، موج مهاجرت ایرانیان به آمریکای شمالی، اروپا و استرالیا اندکی شدت گرفت که دوره دوم مد نظر ما را شکل می دهد.
هر چند به طور قطع تمامی این جمعیت مهاجر را نمی توان در زمره نخبگان آکادمیک به حساب آورد، اما از آنجا که سطح تحلیل ما به سرمایه انسانی باز می گردد، این افراد حتی در حکم نیروی کار کارآزموده نیز مسلما سرمایه ای ارزشمند برای کشورمان محسوب می شدند. شادی دوره سومی را نیز بتوان به این تقسیم بندی اضافه کرد که آن هم به سال های میانی دهه ۸۰ شمسی تاکنون مربوط می شود. در این دوره، اغلب نخبگان ممتاز دانشگاهی و المپیادی برای تحصیلات تکمیلی به اروپا و آمریکا مهاجرت کرده اند.
به روایت ارقام
از نظر علمی، یکی از آمارهای جالب توجه در زمینه مهاجرت نخبگان، پژوهشی است که دو سال قبل انجام شده و بر طبق آن، مشخص شده است که ۱۴۱ نفر ز اعضای هیات علمی ایرانی در حوزه های علوم پزشکی، علوم فنی، هنر، علوم انسانی و علوم پایه در دانشگاه های مبدا قبل از مهاجرت، دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه تهران در دو رتبه نخست قرار دارند.
در حوزه های بررسی شده میزان تولیدات علمی قبل از مهاجرت (۳۹.۰ درصد) در مقایسه با بعد از مهاجرت (۶۱.۹۹ درصد) بسیار اندک است. میزان تبادل علمی این اعضا با نویسندگان داخلی نیز برابر با ۴.۲۳ درصد است.
همچنین صندوق بین المللی پول همه ساله در کنار آمارهای اقتصادی به بررسی میزان مهاجرت نخبگان از کشورهای مختلف نیز می پردازد. براساس آخرین بررسی این سازمان، ایران با میزان مهاجرت سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از تحصیل کردگان دانشگاهی مواجه است که از این نظر در بین ۹۱ کشور مطالعه شده، مقام اول را دارد. این میزان مهاجرت را معادل خروج سالانه ۱۵۰ میلیارد دلار سرمایه از کشورمان دانسته اند که معادل بیش از ۴۵۰ هزار میلیارد تومان خواهد بود.
آمار رسمی دیگری که در این زمینه در دست است، به بنیاد ملی نخبگان مربوط می شود. این نهاد اعلام کرده است ۳۰۸ نفر از دارندگان مدال های المپیاد و نیز ۳۵۰ نفر از نفرات برتر آزمون سراسری، در سال های ۸۲ تا ۸۶ به خارج مهاجرت کرده اند. همچنین به طور کلی ۶۴ درصد از مدال آوران المپیادی در ۱۴ سال گذشته از ایران مهاجرت کرده اند. در هر حال، به نظر می رسد با تبیین انگیزه های اقتصادی پدیده مهاجرت نخبگان و نیز روشن شدن این مسئله که این امر نیز راهکارهایی تجربه شده و بعضا موفق دارد.
چنین وضعیتی درباره فرار مغزها در کشورمان همچنان جای سوال و تعجب داشته باشد؛ از همین رو شایسته است تا در زمینه بازگشت نخبگان و کاهش روند مهاجرت فعلی، اقداماتی جدی و اساسی صورت گیرد؛ چرا که در غیر این صورت بازنده اصلی این ماجرا ایران خواهد بود. در حالی که با یک سیاست گذاری دقیق و تامین اعتبار در زمینه آموزش و فراهم کردن امکانات رفاهی، نه تنها می توان از ادامه این روند جلوگیری کرد، بلکه می توان با بهره مندی از علم و دانش به روز این متخصصان، ارزش افزوده های بسیار بالایی ایجاد کرد و در نهایت در مسیر توسعه کشور گام برداشت.
ارسال نظر