با من بمان، اما نه همیشه!
آخرین رابطه عاطفی شما چقدر طول کشید؟
آخرین رابطه عاطفی شما چقدر طول کشید؟ یک شب؟ دو هفته؟ یک ماه؟ سه ماه؟ یا بعد از چند سال رابطه، زمانی که دیگر به اقدامی جدی در رابطه مثلا به ازدواج فکر می کردید، همه چیز از هم پاشیده است؟
آخرین رابطه عاطفی شما چقدر طول کشید؟ یک شب؟ دو هفته؟ یک ماه؟ سه ماه؟ یا بعد از چند سال رابطه، زمانی که دیگر به اقدامی جدی در رابطه مثلا به ازدواج فکر می کردید، همه چیز از هم پاشیده است؟ چرا هر زمان قرار است رابطه به یک مرحله جدی تر وارد شود، بعضی افراد پا پس می کشند و فرار را بر قرار ترجیح می دهند؟ برای بعضی افراد «تعهد درازمدت» آنقدر ترسناک است که باعث می شود با وجود عشق و علاقه به کسی، بهانه بیاورند و رابطه را ترک کنند. یا از ترس گیر افتاده در رابطه درازمدت از همان ابتدا افرادی را برای رابطه انتخاب کنند که می دانند جفت شان نیست و رابطه دیر یا زود از هم می پاشد یا به روابط سطحی و گذرا تن بدهند و توجیه شان این باشد که این شکل از رابطه برای آنها جذاب تر است.
اخیرا شکل جدیدی از ترس از تعهد درازمدت رایج شده به این ترتیب که افراد با تصور طلاق در ذهن شان، ازدواج می کنند؛ در آغاز راه با خود می گویند «چه اشکالی دارد؟! اگر نشد طلاق می گیریم!» قبلا تصور می شد «ترس از تعهد درازمدت» مخصوص مردها است اما امروزه به راحتی می بینیم که بعضی زن ها نیز به دلیل چنین ترسی از این رابطه به آن رابطه می پرند یا اصلا وارد رابطه نمی شوند اما مشکل این افراد چیست؟
مشکل چیست؟
رابطه عاطفی مثل هر چیز زنده دیگر رشد می کند و از مرحله ای به مرحله دیگر تکامل پیدا می کند؛ از آشنایی ساده به دوستی و سپس به ازدواج رشد و تکامل بعد ازدواج، در تمام طول سال های زندگی مشترک ادامه دارد. این فرآیند تکاملی برای بعضی افراد به طور طبیعی پیش می رود اما بعضی افراد هم هستند که مانع از این فرایند شده، در نقطه ای از رابطه درجا می زنند و جلوتر نمی روند.
دلایل متعددی برای ترس از تعهد درازمدت وجود دارد؛ از مهمترین دلایل اجتماعی این ترس می توان به کمرنگ شدن ارزش هایی چون «سازگاری»، «از خودگذشتگی» و «مسئولیت پذیری» و ترویج ضد ارزش هایی چون «منفعت طلبی»، «راحتی طلبی» و «چشم و هم چشمی» اشاره کرد؛ طوری که به نظر می رسد رابطه عاطفی در جامعه ما به یک کالای مصرفی تبدیل شده؛ کالایی که تاریخ مصرف دارد و عطش برای تجربه کالایی جذاب تر و جدیدتر در آینده ای نزدیک، تعهد درازمدت را بی معنا کرده است.
از دلایل فردی و فرهنگی هم نباید غافل شد: «ازدواج» و «تعهد» در فرهنگ ما بار روانی سنگینی دارد و به سرعت با کلماتی چون «محدودیت»، «مسئولیت طاقت فرسا»، «تنهایی»، «مشکلات» و مفاهیم مشابه تداعی می شود و موجب ترسی ناخودآگاه و عمیق از تکرار زندگی نسل های گذشته می شود. به علاوه، افرادی که در دوران کودکی روابط عاطفی ناپایدار و آشفته را تجربه کرده اند یا شاهد رابطه از هم گسسته پدر و مادرشان بوده اند، بیشتر مستعد ترس از تعهد درازمدت هستند.
همچنین تجربه شکست عاطفی قبلی می تواند فرد را در برابر این ترس آسیب پذیر کرده، رابطه عاطفی جدید را عقیم کند. عده ای هم از «تغییر» سبک زندگی شان می ترسند یا تصور می کنند با تن دادن به تعهد درازمدت، «اختیار و کنترل زندگی شان را از دست می دهند».
این دلایل و بسیاری دلایل دیگر، بعضی افراد را مستعد تجربه ترس از تعهد دراز مدت و ناکامی های عمیق عاطفی می کند؛ آنچنان که در آستانه ۴۰ سالگی ناگهان متوجه می شوند وقتی همکاران، دوستان، اعضای خانواده، هر یک در تعطیلات ایام عید سرشان گرم زندگی خودشان است، چقدر تنها هستند یا در سن ۶۰ و ۷۰ سالگی با خود فکر می کنند چرا هنوز کسی را پیدا نکرده اند که بتوانند به تعهد درازمدت تن بدهند. در این لحظات حساس، شاید از خود بپرسند آیا واقعا امیدی به آینده هست؟
راه حل چیست
قدم اول برای تغییر، این است که از خودتان بپرسید تعهد برای تان چه معنایی دارد و درباره معنای این کلمه در ذهن تان تجدید نظر کنید. رابطه عاطفی سالم مستلزم از دست دادن اختیار یا افتادن در دام محدودیت نیست. تحقیقات بین المللی بسیاری نشان می دهند که رابطه عاطفی عمیق و درازمدت، فواید جسمی و روانی زیادی دارد؛ از جمله احساس شادی در دوران میانسالی مستقیما از پیوندهای عاطفی مستحکم ناشی می شود.
خوب است به خود یادآوری کنید که «رابطه» یا «همسر» کامل و بی عیب و نقص وجود ندارد؛ رابطه یک فرش قرمز نیست که برای شما پهن شود، رابطه بیشتر شبیه یک نهال تازه است که برای رشد به مراقبت، توجه، رسیدگی و تلاش نیاز دارد. همچنین مراجعه به مشاور، مطالعه کتاب هایی درباره صمیمیت و تعهد عاطفی، یا دنبال کردن شماره های بعدی این یادداشت نیز می تواند برای تان مفید باشد.
نظر کاربران
ازدواج مثل وعده بهشت میمونه ک اول باید بمیری بعد ممکنه بهت بدنش.خب کی حاضره همچین ریسکی کنه الان؟