خانهای نو با طعم كهنه نوستالژی
اين پیرمرد آمريكايي تصميم گرفته از يك خانه قديمي و كهنه خانه روياهایش را بسازد. يك جاي ساده و قديمي براي زندگي و كار.
شناسنامه خانه
چه كسي اينجا زندگي ميكند: وين و همسرش باربارا
اين خانه كجاست: نيواورلئان- آمريكا
ابعاد خانه چقدر است؟ زيربنا ۲۷۹ مترمربع با دو اتاق خواب و سه سرويس بهداشتي
ابعاد استوديو چقدر است؟ ۱۳۹ مترمربع
سال ساخت خانه: ۱۲۶۵ خورشيدي (۱۸۸۶ ميلادي)
قبلا چطور بود؟
اينجا يكي از خانههاي قديمي نيواورلئان بود؛ از همانهايي كه در فيلمهاي قديمي و وسترن ميبينيم؛ خانههايي با عرض زياد، مستطيلشكل و دوبلكس. از آن خانههايي كه فضاي داخليشان جوري طراحي شده كه اتاقهايش پشت همديگر باشند. يك هال بزرگ هم در وسط خانه قرار گرفته است. اينجور خانهها يك در خاص هم داشتهاند؛ از همانهايي كه در فيلمهاي وسترني و كارتونهايي مثل لوك خوششانس ميديديم؛ همانهايي كه با يك تكان، هزار بار باز و بسته ميشدند تا گاوچران آماده شليك شود.
بعد چطور شد؟
صاحبان جديد ورودي اصلي را عوض كرده و آن را به گوشه ديگري از خانه بردهاند. حالا به جاي درهاي ورودي بزرگ قديمي، دو پنجره بزرگ داريم كه نور بيشتري را به فضاي داخلي ميفرستند.
چهكار كردند كه اينطوري شد؟
آنها دستي به سر و روي خانه كشيدند، اينجا را دوباره رنگ كردند و به زمين جلوي خانه هم رسيدند. براي اينكه فضاي حياط از بيرون ديد نداشته باشد، دور حياط را نردههاي چوبي كار گذاشتند. در ورودي، اين روزها در بخش راست ساختمان قرار گرفته و پشت نردههاي چوبي هم راه ورودي حياط تا خانه با آجر سنگفرش شده است.
در فكرشان چه ميگذشت؟
اينطور كه وين ميگويد، اين دو نفر براي نگه داشتن همزمان مدرنيته و تيپ قديمي خانه سه ايده و درواقع سبك طراحي در ذهن داشتند؛ اول اينكه دلشان ميخواست يك جاي راحت بسازند، دوم اينكه فضاي خانه و چيدمان مبلمان بايد طوري ميبود كه كلكسيونهاي هنريشان را بتوانند در آن نمايش دهند و سوم هم اينكه، فضا طوري طراحي ميشد تا بتوان زيباييهايش را با ديگران هم به اشتراك گذاشت. وین میگوید: «در بخشهاي روشن و گرم خانه، بعضي از اشياي كلکسيون هنريمان مثل نشانيهاي ديواري و بزرگ از «فرد ترنچارد» را قرار دادهايم.»
هنر آفريقايي در خانه آمريكايي
آنها در طول اين سالها، كلكسيوني از هنر آفريقايي از يك گالري معروف در شهرشان خريدهاند و حالا ميتوانند همهاش را در اين خانه تازه اما قديمي به نمايش بگذارند. همخواني اين اشياي عجيب كه عموما قهوهايرنگ هستند با بقيه اشياي رنگارنگ و آويزان شده از در و ديوار خانه تناسب خاصي دارد. ( عکس شماره ۸)
تقسيم كار در خانهسازي
وين ميگويد: «باربارا و من به همديگر در طراحي و ساخت خانه كمك كرديم. او حواسش به جمع كردن موارد آنتيك بود و من اشياي معاصر را ميپسنديدم. بعد هم اين دو مورد را با هم مخلوط كرديم تا يك چيز جذاب از داخلش بيرون بيايد.»
ديوار را برداشتيم، نور آمد
يكي از تغييرات اصلي خانه، برداشتن ديوار مياني سازه اصلي بود كه باعث دوبرابر شدن اندازه اتاقها، ايجاد فضاهاي اپن و پويايی بيشتر شد. با اين حساب، مهمانخانه اكنون دو محل براي نشستن دارد كه در كنار پنجرهها قرار گرفتهاند و براي همين هم ميشود از نور طبيعي كه به واسطه پنجرهها به داخل خانه ميتابد، حداكثر استفاده را برد.
نمایشگاهی براي سير كردن چشم
در اتاق ناهارخوري خانه اين زوج هنري، دیواری پر از آثار هنريشان جاخوش كرده تا كساني كه به مهماني شام آنها دعوت ميشوند، بتوانند غير از سير كردن شكم، يك دل سير هم از تماشاي اطرافشان لذت ببرند.
چطور به اين نتيجه رسيدند؟
وين و باربارا با كمك يكي از شركتهاي دكوراسيون براي بازسازي خانه همكاري كردند. آنچه آنها دنبالش بودند، خانهاي با اتاقهاي بزرگتر بود.
لذت مطالعه در اتاق خواب
اين دو هنرمند از زندگي در يك خانه به سبك قديمي بدشان نميآمد اما به شرطي كه نيازهاي دنياي مدرن را هم براي آنها برطرف كند. مسائلي مثل داشتن اتاق خوابهاي بزرگ كه هركدامشان يك دستشويي و حمام اختصاصي داشته باشند و جايي هم براي مطالعه، خيلي وسوسهانگيز بود. براي همين دلشان ميخواست در اتاق خواب بزرگشان، جايي هم براي قفسههاي كتاب در نظر بگيرند و محلي براي قرار دادن صندلي راحتي كه بشود چاي داغ تازه دم صبح را رويش نوش جان كرد.
ايواني براي يك نفس عميق
يكي از جاذبههاي ديدني خانه، ايوان كنارياش است كه ديوارهايش به اندازه قد ديوار، بلندي دارد. اينجا ورودي اصلي خانه است و البته راهي هم به آشپزخانه، اتاق صبحانه و اتاق خواب اصلي دارد. پنجرههايش هم رو به باغچه جلوي خانه باز ميشود و محوطهاي كه با گلهاي ادريس پوشانده شده است. هنگام غروب، ايوان جديد خانه، جاي آرام و باصفايي است که جان ميدهد براي نفس كشيدن و لذت بردن از هواي نيمهخنك يك غروب تابستان.
حیاط قبلا چطور بود؟
قبل از اينكه وين و باربارا اين خانه را بخرند، حياط خانه، بيشتر شبيه يك خرابه پر از علفهاي بلند هرز بود ولي آنها فهميدند همين فضاي ساده پرعلف، اگر درست مديريت شود، ميتواند چه غوغايي بر پا كند و اين فضا چه ارزش عجيبي دارد.
بعدا حیاط چطور شد؟
در يك جمله، خانه زير و رو شد اما قديمي بودنش باقي ماند؛ البته باربارا از حياط خانه يك نفر ديگر هم الهام گرفت. در يك جمله، خانم خانه عاشق گلهاي ادريس شده بود. براي همين هم تا به خانه بازگشتند، شروع كردند به كاشتن بوتههاي گل ادريس در اطراف ديوارههاي چوبي خانه. بعد از چند وقت، نتيجه شد يكسري ديوار چوبي بلند با دنيايي گل ريز و درشت آبي و بنفش زيبا.
حال خوش خانه
مسير ورودي خانه پر است از درختهاي بلند و پربرگ؛ از انجير گرفته تا درختان معمولي اما سرسبز كه هم حال خوشي به خانه ميدهند و هم حريم خصوصياش را حفظ ميكنند.
چرا استوديو؟
چيزي كه هميشه براي اين خانواده هنرمند مهم بوده و هست، نزديكي به محل كارشان است؛ اينكه دوست داشتند يك استوديو، درست بيخ گوششان باشد. همين هم شد كه يكي از اتاقهاي خالي اينجا را استوديو كردند. حالا آنها يك خانه- استوديو دارند كه همهچيز را با هم دارد. وين ميگويد: «كل خانه، استوديو و باغ در يك فضاي الشكل ساخته شده است. حريم خصوصي خودمان را هم با ساختن حفاظهاي چوبي حفظ كردهايم.»
استوديو؛ زبالهداني كه بهشت شد
درهاي استوديو در طول نوسازي از محل اصليشان در خانه اصلي از جا كنده شدند و بعدتر آنها را به عنوان ورودي استوديو استفاده كردند؛ استوديويي كه راه ورودياش از داخل باغ باز ميشود. وين دراينباره ميگويد: «وقتي خانه را خريديم، اينجا يك كثافتدانی بزرگ بود.» اما اين زوج هنرمند آن را به يك سالن دلباز و بزرگ تبديل كردند كه حس يك گالري تمامعيار را به آدم ميبخشد.
ارسال نظر