۸ خطر جدی در زندگی مشترک
شاید فکر کنید همسرتان خسته شده یا دیگر چیزی از عاشقی نمیداند اما شاید اشتباه از شما باشد. بد نیست عینکتان را بردارید و زندگی را واقعیتر ببینید
برترین ها: ماجراهایی را که در کتابهای دوران كودكیتان خواندهاید فراموش کنید. یک زندگی عاشقانه، قرار نیست همه گوشههایش رمانتیک و افسانهای باشد. در یک زندگی واقعی، تعادلی میان عشق، انتظار و حتی حق و حقوق وجود دارد و اگر بخواهید این واقعیت را انکار کنید، باید بگوییم خیلی زود به بن بست خواهید رسید. درست است که همسرتان نمیتواند با شما مثل یک شاهزاده برخورد کند و قرار هم نیست که در یک زندگی معمولی چنین کاری کند، اما اگر اتفاقهای گفته شده در این مطلب در ازدواج شما افتاد، میتوانید خودتان را یک زن خوشبخت بدانید.
فراموش نکنید که تاابد عاشق یکدیگر بودن، با زندگی مثل تازه عروس و دامادها خیلی فرق میکند. هر رابطهای در آغازش پر از هیجان است. شاید در ماهها و حتی سال اول، دوست داشته باشید لحظه لحظه در کنار همسرتان باشید و در مدت کوتاهی که از هم فاصله دارید هم با تلفن همراه یا راههای دیگر با هم در ارتباط باشید. ولی واقعیت این است که یک عشق بالغ، به معنای چسبیدن به یکدیگر نیست. باید فرصت دهید هیجان عشق کمی از زندگیتان فاصله بگیرد و در کمال دوست داشتن هم، زمانی را برای تنها بودن، پیشرفت کردن در کار، وقت گذراندن با گروهی از دوستان و خانواده و حتی مطالعه در اتاقی جداگانه به هم بدهید. این زمان نباید از شما یک تنهای مطلق بسازد، بلکه باید تنها بخشی از روزتان را اشغال کند.
شیفتگی با عشق زمین تا آسمان فرق میکند. سعی نکنید که مثل روزهای اول آشنایی، مدام در فکر غافلگیر کردن همسرتان باشید یا بخواهید با رفتارهای کودکانه احساسش را محک بزنید. بعد از مدتی زندگی زیر یک سقف، دیگر قرار نیست او هر روز با یک دسته گل و کادوی هیجانانگیز به خانه برگردد و قرار هم نیست جز گفتوگوهای عاشقانه حرفی میان شما رد و بدل نشود. اشتباه نکنید! همه اینها باید جزء مهمی از زندگی مشترکتان باشد، نه همه آن.
گمان نکنید که همسرتان باید خود را در موضعی پایینتر از شما ببیند و برای اینکه به پرنسس رؤیاهایش سخت نگذرد، مثل یک سوپرمن در مقابل مشکلات بایستد. چنین رفتارهای عاشقانهای، خیلی زود زندگی شما را ویران میکنند. پس واقعیت را بپذیرید و قبول کنید که شما به یک ارتباط مشترک وارد شدهاید و باید در جزء جزء مسئولیتهای آن سهمی را به عهده بگیرید؛ سهمی که در بخشی از آن مسئولیتها میتواند کمتر باشد و در بخشی دیگر هم به دلیل تواناییهای شما، بیشتر.
درصد بالایی از مشکلات در زندگی زناشویی غیرقابل حل هستند. این ادعایی است که نه تنها متخصصان بر آن تاکید میکنند، بلکه تمام کسانی که تجربه یک زندگی موفق را هم داشتهاند، از آن آگاه هستند. از یک شبه حل نشدن مشکلات نترسید و بپذیرید که همه مشکلات هم حلشدنی نیستند. شما و همسرتان به عنوان یکی از مهارتهای زندگی مشترک، باید یاد بگیرید که چطور با این دسته از مشکلات کنار بیایید و طوری آنها را به حاشیه ببرید که آسیبی به زندگی مشترکتان نزنند. اگر فکر میکنید در موضوعی اختلاف دارید اما به یک نظر مشترک نمیرسید، راه دیگری را بروید. راه حل سوم، نگاه کردن به مشكلات از زاویهای است که هم شما در موردش موافقید و هم همسرتان. یعنی این بار نباید به این مشکل تنها از نگاه خودتان توجه کنید، بلکه باید ببینید که همسرتان چه قدمهایی برداشته است و شما باید چه قدمهایی بردارید، تا اختلافات در این زمینه به حداقل برسد.
هرکس میگوید بعد از ازدواج زن و شوهر شبیه هم میشوند، اشتباه میکند. عادتهای اصلی و تفکرات در افراد ریشه دارند و حتی بعد از ازدواج هم تغییر نمیکنند. تنها چیزی که در یک زندگی موفق اتفاق میافتد، کسب عادتهای جدید است. در یک ازدواج موفق، دستهای از عادتها، باورها و تواناییهای جدید به مهارتهای شما اضافه میشوند و همسرتان هم به همین شکل تواناییهایش را بالا میبرد. به همین دلیل است که به مرور شما شبیه یکدیگر جلوه میکنید. افرادیکه با حفظ باورها و عادات قبلیشان، برای خوشبخت بودن، مجموعه جدیدی از باورها و عادات را کسب کردهاند و مثل تکههای یک پازل، نیازهای یکدیگر را پرکردهاند.
از کاه اختلافنظرها کوه نسازید. شما و همسرتان در خانوادههای متفاوت رشد کردهاید و دنیا را به شیوهای کشف کردهاید که ممکن است با شیوه دیگری متفاوت باشد. پس قطعا نه حالا و نه ۴۰ سال دیگر، نمیتوانید شبیه هم شوید. تنها کاری که میتوانید بکنید، این است که مثل افراد بالغ، نگذارید اختلافنظرها و تفاوت در عادتها به رابطه شما خدشهای وارد کنند. به او اجازه دهید که خودش باشد و خودتان هم از سبک زندگیتان فرار نکنید. فقط سعی کنید یک مهارت تازه به دست آورید که آن هم پذیرفتن عقاید و عادتهای دیگران، بدون ضربه زدن به زندگی مشترک است.
با هم درددل کنید، از احساسات و افکارتان حرف بزنید، اما تمام دستتان را یکجا رو نکنید. بگذارید همیشه گوشهای برای کشف کردن وجود داشته باشد و وجود چنین مواردی در همسرتان را به پای اخلاقش نگذارید. قرار نیست همسرتان مثل کتابی باشد که بارها و بارها آن را خواندهاید. او حق دارد رازهای خودش را داشته باشد؛ البته از آن جنس رازهایی که نگفتنشان به زندگی شما آسیبی نمیزند. قرار نیست همسرتان به شما دروغ بگوید یا حتی حقایق مهم را پنهان کند و فقط میتواند بخشی از حس و بخشی از گذشتهاش را برای خودش نگه دارد. بدون اینکه این کار بوی پنهان کاری بدهد. البته شما هم حق دارید، در دلتان چیزهایی داشته باشید، که فقط مخصوص شماست و تنها خودتان از آنها باخبر هستید.
ممکن است اطرافتان گاهی از رفتار شما و همسرتان انتقاد کنند یا در مشاهده رفتارهای زوجهای خوشبخت، ببینید که زمین تا آسمان با آنها تفاوت دارید، این موضوع قرار نیست تمام زیروبم زندگی شما را به چالش بکشد و باعث شود تمام راهی را که رفتهاید اشتباه بدانید. بلکه تنها میتواند زنگ خطری برای شما باشد و این فکر را به ذهنتان راه بدهید که شاید گاهی اشتباه کردهام. شتابزده تغییر مسیر ندهید و با غرور موضوعی را که شنیدهاید انکار نکنید. کمی به خودتان فرصت دهید و در چند روز بعد، رفتارهایتان و شیوه زندگیتان را زیر ذره بین بگذارید؛ آیا ردی از این مشکلی که آن را نادیده میگرفتید در زندگی شما هست؟ اگر وجود دارد خودخواهی را کنار بگذارید و برای کمرنگ کردنش از همان لحظه دست به کار شوید.
ارسال نظر