چرا تغییر در زندگی بسیار سخت است؟
برای اکثر افراد، تنها راه تغییر شرایط زندگیشان، در واقع تغییر خود زندگیشان است. اکثر مردم تغییرات عمده در زندگی را دوست ندارند، اگرچه اکثر مردم از ناشناختهها واهمه دارند و از آن دوری میکنند.
به عنوان یک فرد و به عنوان رهبر کسبوکار، تغییر و اصلاح رفتار برای رشد و توسعه، یکی از ضروریات زندگی است. توانایی شما برای به حداکثر رساندن عملکرد و بهرهوری، بستگی به توانایی شما برای تغییر در یک راه مثبت دارد.
اگر چیزی در مورد خودتان وجود دارد که شما دوست ندارید یا اینکه موانعی وجود دارد که سدراه شما برای رسیدن به هدفتان شده است بهترین کار این است که آن را تغییر دهید.
شاید در ظاهر انجام چنین کاری ساده به نظر برسد اما هرکسی که حتی نوک سوزنی برای تغییر تقلا کرده است خوب میداند که این کار ساده نیست.
تغییر کردن میتواند برای فردی آهسته، ناامید کننده، و دردناک و یا برای فردی دیگر میتواند سرگرمکننده و الهام بخش باشد.
به عنوان یک کارفرما برای بهتر شدن، چه بدنبال افزایش اعتمادبنفس در شغل جدید باشید، و یا چه بخواهید با استرس کاری به نحوه کارآمدتری برخورد کنید تغییر کردن، سختترین کاری است که تابحال انجام دادهاید.
اما چرا تغییر بسیار دشوار است؟ و چگونه میتوانیم خودمان را برای تغییر آماده کنیم:
موانع سر راه تغییر
هنگامي كه شما مي خواهيد موقعيت پيشين خود را حفظ کنید، هيچ معجزهي جديدی برای دگرگونی موقعيتتان رخ نمیدهد
۴ مانع اصلی وجود دارد که سدِ راه مردم برای تغییر(و یا تلاش برای تغییر) میشود.
اول اینکه مانند هر فردی، زمانی که از دوران کودکی پا به عرصهی بزرگسالی میگذارید برخی از چیزهای خوب را با خود میآورید. نه تنها چیزهای خوب، بلکه چیزهای نه چندان خوب دیگری را که ما آن را اصطلاحا «توشه» یا «چمدان» تعریف میکنیم نیز با خود میآورید. معمولیترین و شایعترین بار این چمدان، عزتنفس پایین، کمالگرایی، ترس از شکست، خشم، نیاز به کنترل کردن و نیاز به خرسندی و لطف است.
به جای یک فرد متفاوت بودن در بزرگسالی، این چمدان باعث میشود تا بر اساس فردی که در کودکی بودید فکر، احساس و رفتار کنید. اغلب اوقات بسیاری از محتوای این چمدان، باعث میشود که هنگام واکنش به این جهان، حالت دفاعی را به خود بگیریم، نتیجهی چنین چیزی میتواند هر تلاش ما را که برای رسیدن به موفقیت طی میکنیم به شکست و نابودی ختم کند.
دوم اینکه ما مخلوقاتی هستیم که به انجام دادن دوبارهی عادتهایمان عادت کردهایم. عادتهایی عمیقا ریشهدار در وجود ما که تا اندازهای بر اساس آنها فکر و رفتار میکنیم یا احساسات را تجربه میکنیم؛ این عادتها بسیار شبیه به زمانی است که یک ورزشکار به تمرین کردن با استفاده از تکنیکهای بد ادامه میدهد، سپس در انجام این تکنیکهای بد استاد میشود و همین تکنیکهای بد را در رقابتها به کار میگیرد.
به عبارت دیگر، شما از یک راه بخصوصی به دنیا واکنش نشان میدهید به این دلیل که این همان راهی است که همیشه استفاده میکنید. این عادتها، واکنشهای ناخودآگاه و بدون فکری را ایجاد میکنند که دیگر نه خوب هستند و نه میتوان با آنها سازگار شوید. تا زمانی که به انجام دادن این عادتها وکارهای قدیمی ادامه میدهید نباید انتظار تغییر داشته باشید.
سوم اینکه به خاطر احساسات منفی همچون ترس، خشم، غم و ناامیدی که درحال تجربه کردن آن هستید نمیتوانید برای تغییر کردن تلاش کنید. برای مثال اغلب مردم ترس از شکست را نمیتوانند تغییر دهند
چهارم اینکه شما اغلب محیطی را خلق میکنید تا با بهرهمندی از آن بهترین مدیریت را بر روی محتوای چمدان، عادتها و احساساتتان اعمال کنید. افرادی که با آنها تعامل دارید و فعالیتهایی که در آن شرکت میکنید، به شما احساس راحتی و امنیت میدهند. متاسفانه این محیط ممکن است بسیار کوچک باشد و بدتر از آن اینکه شما را از تغییر کردن دلسرد میکند.
در همهی این موارد ماندن در جایی که هستید اثر خود-تباهی را برای شما در پی خواهد داشت. در واقع نه توان عمل کردن بر اساس تواناییهایتان را خواهید داشت و نه توان رسیدن به اهداف. در چنین شرایطی شما احساس درماندگی، ناامیدی و درجا زدن در زندگی را خواهید داشت.
پی ریزی پایههای تغییر
با دگرگونی دنياي درونمان میتوانیم دنياي بيرونیمان را هم دگرگون كنيم
برخی ادعا میکنند که تغییر سریع و نیازی به هیچ تلاشی ندارد.اما باید خاطرنشان کرد که در تلاش برای تغییر، باید بر خلاف جریان کِشندهی چمدان، عادتها، احساسات و محیطی که سالهاست مسیر زندگی شما را تعیین میکنند، شنا کنید. اما اگر بر این موانع غلبه کنید و خودتان را متقاعد کنید تا مسیری جدید در زندگی را بپیماید، چیزهایی شگفتانگیزی در انتظار شما خواهد بود.
بینش: از آنجا که تغییر بسیار دشوار است، جرات چنین کاری باید از جایی در عمیقترین بخش وجود شما نشات بگیرد. تغییر میتواند با یک بینش ساده در عینحال قدرتمند مانند "دیگر توان ادامه دادن به این راه تکراری هر روزه را ندارم".
زمانی که شما این اندیشه را از تهدل و با تمام وجودتان قبول کردید، اولین قدم برای تغییر را برداشتهاید. اولین قدم سختترین قدم است بنابراین تا اینجای راه مثل این میماند که نصف راه را پیموده باشید.
احساسات: احساسات گرچه مانعی برای تغییر هستند اما میتوانند برانگیزانندهی نیرومندی برای تغییر نیز باشند. احساسات چه مثبت باشند، مانند امید، القا، غرور، چه منفی مانند ترس، میتوانند نقش یک محرک قوی برای تغییر ایفا کنند.
جرات: جرات و شهامت را میتوان مهمترین مشخصهی تغییر در زندگی دانست؛به این دلیل که تغییر کردن ریسک به همراه دارد و ریسک کردن ترسآور است،زیرا ممکن است شکست بخورید (البته آن روی سکه این است که درواقع فقط با ریسک کردن میتوان تغییر کرد) . جرات برای تغییر کردن، به معنی رضایت و میل درونی برای تصدیق ویژگیهایی خود شما که ممکن هست نه دربارهی آنها بدانید و نه علاقهای به آنها داشته باشید. و همچنین به معنی روبرو شدن با احساسات بدی که هنگام آگاهی یافتن از خودتان احساس میکنید است. شجاعت اجازهی برداشتن «خویشتن قدیمی» و ترسیم کردن دورهای جدید از زندگی را به شما میدهد. سپس جسورانه به جایی که قبلا تابحال کسی نرفته بروید.
تغییر، بسیار شبیه به پریدن در به درون آب خیلی سرد است. در ابتدا ممکن است شُکآور باشد و حتی احساس پشیمانی به شما دست دهد. اما پس از کمی در آب ماندن، شروع به انطباق با سردی خواهید کرد. همان چیزی که در ابتدا برایمان ترسآور بود حال بسیار دستیافتنی و لذتبخش شده است. چگونه چیزی که در ابتدا دردناک بود حال قوتدهندهی ما شده است؟ و یا چگونه چیزی که در ابتدا برایمان ناآشنا بوده حال با آن مانوس شدهایم؟
جهش ایمان: متاسفانه هنگامی که شروع به تغییر کردیم هیچ اطمینانی نیست که این امر محقق شود. در واقع معلوم نیست کی و چگونه این کار انجام میشود و همین عدم قطعیت میتواند فوقالعاده وحشتناک باشد.
با این حال، شما باید مایل به قبول این عدمقطعیت برای تغییر کردن باشید و تنها راه غلبه چنین ترسی "جهش ایمان" است. جهش ایمان به معنای باور واقعی داشتن به خود و اعتماد و ایمان اساسی به کسی که، چیزی که و جایی که در آینده میخواهید باشید است. جهش ایمان به معنای تعهد برای خلق کردن یک زندگی جدید و معنیدار و باور داشتن به اتفاقات و چیزهای خوبی که بعد از تغییر رخ خواهند داد.
تعهد داشتن به موارد فوقالذکر، شما را مجبور به مقاومت در برابر موانع، دنبال کردن اهداف، و برانگیزاندن شما برای مشارکت لحظه به لحظه در فرایند تغییر، حتی زمانی که خسته، بیحوصله و ناامید هستید خواهد کرد.
فرآیند تغییر
پذيرش دگرگوني، به شما اين اجازه را ميدهد كه به جاي كوركورانه رد شدن، آمادهي هر پيچ و خمي باشيد كه زندگي برايتان پيش ميآورد
مواردی که به آنها پرداخته شد فقط گامهای مورد نیاز برای تغییر کردن بودند. تغییر واقعی چیزهایی هستند که در ادامه توضیح داده خواهد شد. همانگونه که بیان شد تغییر میتواند ناامید کننده، ترسناک، خستهکننده و تکراری باشد. شاید این سوال برایتان پیش آید که چه مدت زمانی طول میکشد تا تغییر را احساس کنید. در پاسخ باید گفت که این امر بستگی به توانایی شما برای برداشتن چهار مانع و پذیرفتن پایه و اساس تغییر، و همچین توان شما برای تعهد به فرایند لحظه به لحظهای تغییر دارد. اما اگر عمیقا متعهد به تغییر باشید بین ۶ تا ۱۲ ماه باید انتظار داشت که نتیجه را ببینید.
شناسایی موانع
اولین قدم برای طی کردن فرایند تغییر، تشخیص و شناسایی موانعی که شما را از تغییر کردن باز میدارد. شایع سختترین بخش از شناسایی موانع، کاوش در دنیای درونی خودتان است. تغییر واقعی هیچوقت به صورت سطحی و یا خارج از درون شما اتفاق نخواهد افتاد. افرادی را تصور کنید که تمام عمرشان درحال نماز خواندن هستند، واقعا چرا از کاری که میکنند هیچوقت خسته نمیشوند. اینها افرادی هستند که از درون باور به چنین چیزی را پذیرفتهاند. همانگونه که اگر ما بدون تغییر از درون شروع به نماز خوندن کنیم خسته میشویم، در عمل برای تغییر نیز همین احساس را خواهید کرد.
تغییر نه تنها به معنی اینکه شما "چه شخصی" هستید، است میباشد بلکه به معنی اینکه "چرا شما باید این شخص باشید" نیز است. شما نیاز دارید تا کمی بیشتر با خود فکر کنید و آن چمدان، احساسات، عادت و محیطی که شما را به سمت هدفتان سوق میدهد انتخاب کنید.
چنین موشکافی و بررسی دنیای درونی خود، شما را از مسیری که در حال حاضر بر روی آن هستید و رسیدن به مقصد نهایی که مدنظرتان است آزاد میکند.
تغییر اهداف
آگاهي،گامی اساسی براي فراهم آوردن زمينهي دگرگونيهايي است كه آرزو داريد در خودتان به وجود آوريد
ریشهدار کردن و ایجاد کردن اهداف روشنی از تغییراتی که میخواهید به شما کمک خواهد کرد تا تلاش، تمرکز و انرژیتان را مستقیما بر روی تغییراتی که میخواهید انجام شود صرف کنید.
اهدافی که انتخاب میکنید باید مشخص کنند که تغییر در چه زمینههایی برای رسیدن به آنها لازم است، چگونه برای رسیدن به آنها تغییر کنیم، و نتیجهی نهایی که مدنظر شماست را نشان دهند. به عبارت دیگر اهداف باید مشخص، عینی و دارای زمان تعریف شده باشند.
گامهای عمل
مراحل عمل، اقدامات خاصی که برای رسیدن به هدف نیاز است را مشخص میکند. این مراحل میتواند طیف گستردهای، از انجام یک رژیم ورزشی مخصوص تا حفظ کردن کنترل هیجانی در مواقع بحرانی برای متمرکز و جلوگیری از حواسپرتی را شامل شود.یکی از سختترین بخشهای تغییر، طی کردن فرایند تغییر به صورت روز به روز، ساعت به ساعت و دقیقه به دقیقه، برای تعهد دادن به خود برای تغییر است (به این دلیل که هر زمانی که شما یک فرصت تغییر را از دست بدهید دوباره همان احساسات و عادتهای قدیمی تکرار میشوند). بنابراین برای جلوگیری از چنین کاری، داشتن یک یادآور مفید و موثر، ضروری است. در ادامه سه مورد از اینها را معرفی خواهیم کرد:
اولین مورد داشتن پشتکار است؛ به این معنی که شما باید عزم و اراده (همان طرز فکر) و انگیزهتان (همان عمل) را برای رسیدن به اهدافتان به صورت مداوم حفظ کنید.
دومین مورد داشتن ثباتقدم و ایستادگی، بدین معنی که شما باید توانایی پاسخ قطعی به پسرویها و وقفه در پیشرفت را که قطعا در مسیر تغییر با آنها مواجهه خواهید شد را داشته باشید.
سومین مورد صبور بودن است، شما باید به صورت مداوم به خودتان یادآوری کنید که تغییر کردن نیاز به زمان دارد. این کاری نیست که شما یک شبه بخواهید آن را بپیماید. اگر شما تعهدات خود، به پشتکار و تسلیم نشدن خود و به پایداری کردن و پافشاری کردن خود برای دگرگونی پایبند باشید، بیشک نتیجهی زحماتتان را خواهید دید.
نتیجهی نهایی
اگر مراحل را تا به اینجا طی کردیدمسلما نتایج خیرهکنندهی بسیاری پیش روی شما خواهد بود: رسیدن به اهداف زندگی که تعیین کرده بودید، به حداکثر رساندن عملکرد و بهرهوری، میتواند بخشی از آن چیزهایی باشد که انتظارش را داشتید. به یاد داشته باشید دگرگونی کلی در شما، کسی که هستید و راهی را که در آن هستید تغییر میدهد.
ارسال نظر