دینداری در قرن ۲۱
به تازگی میزگرد «دینداری در دنیای معاصر» با حضور مصطفی ملکیان و عبدالحسین خسروپناه در دانشگاه امیرکبیر برگزار شد. امکان و شرایط گفت و گوی دینداران با دیگران یکی از محورهای اصلی این میزگرد بود.
هفته نامه امید جوان: به تازگی میزگرد «دینداری در دنیای معاصر» با حضور مصطفی ملکیان و عبدالحسین خسروپناه در دانشگاه امیرکبیر برگزار شد. امکان و شرایط گفت و گوی دینداران با دیگران یکی از محورهای اصلی این میزگرد بود. مصطفی ملکیان پژوهشگر حوزه فلسفه اخلاق ابتدا توضیح داد: این برنامه مناظره نیست و او جز با چند شخصیت روحانی بسیار تاثیرگذار در جامعه با دیگران مناظره نمی کند.
وی در ادامه گفت: شهید مطهری دو پیش بینی داشت: اول آنکه 38 سال پیش و در زمان پهلوی گفته بود، اگر دنیا در هر شبانه روز نیم ساعت وقت در یک رادیو به ما بدهد، ما با منطق کل دنیا را مسلمان می کنیم، حال اینکه 36 سال است که شبانه روز بیش از 40 شبکه رادیو و تلویزیونی در اختیار ما قرار دارد ولی ما شاهد موج مسلمان شدن جهان نشده اسم. پیش بینی دیگر این بود که اگر جمهوری اسلامی تشکیل شود، از استادان مارکسیست، مادی و ملحد هم دعوت خواهدشد تا در دانشگاه نظرات خود را تدریس کنند. اکنون اما شاهد میزان تحقق نیافتن این پیش بینی هم هستیم و هردو پیش بینی شهید مطهری نادرست درآمده است.
وی گفت: استنباط واحدی از دین واحدی وجود ندارد و شکی نیست که ملاعمر، داعش، القاعده و طالبان اگر بخواهند با تکیه بر عقلانیت دفاع کنند و بگویند حاوی یا حامل دین معرفت بخش، هویت بخش و معنابخش هستند، نخواهند توانست. اما در همین اسلام، قرائت مولوی، شمس، عین القضات همدانی را هم داشته ایم و اگر از من بپرسید کدام استنباط از اسلام استعداد بیان عقلانی بیشتری دارد، خواهم گفت که گروه دوم یعنی استنباط مولوی، عین القضات و... این استعداد را دارند.
ملکیان با بیان اینکه با وجود اتوریته، دین نمی تواند با دیگر منابع انسانی گفت و گو کند، گفت: اگر دین در مقابل بدیل خود قرار بگیرد، اما یکی اوتوریته برای خود داشته باشد و دیگری بدون اتوریته باشد، گفت و گو ممکن نخواهدبود.
وی ادامه داد: وقتی کسی اتوریته نداشته باشد، دلیل در خود خودش است، مانند نظام های فلسفی، اما در نزد یک دیندار او باید دلیل خود را به یک اتوریته برساند. ملکیان ادامه داد: اگر از من بپرسند تعداد دروازه بانان جهنم چند عدد است، من نمی توانم بگویم و دلیلی بیاورم، اما یک دیندار به قرآن رجوع کرده و تعداد دروازه بانان جهنم را ۱۹ عدد اعلام خواهدکرد. وی تصریح کرد: در اینجا کسی که تنها با اتکا به فهم خود با کسی که به دیگری متکی است، رقابت می کند معنایی نخواهدداشت.
رقابت در جایی معنا دارد که هیچکدام از طرفین اتوریته ای بیرون از خود نداشته باشند. چگونه می توان بین کسی که ادله ای از غیرخود ندارد و کسی که دلیلش را از خارج از خود می آورد، بحثی فرض کرد؟ وی با بیان اینکه نمی توان با حذف پرسش گر، پرسش را پاسخ داد، گفت: با حذف پرسش گر، پرسش بر جای خود باقی می ماند. اگر معلمی در پاسخ به سوال دانش آموزی درخصوص اینکه چرا مجموع زوایای داخلی یک مثلت ۱۸۰ درجه است، با حرکت چشم خود سلسله جبال البرز را از جای خود برداشته و در جنوب قم بگذارد، کار بزرگی انجام داده است!
ملکیان تصریح کرد: اگر دینداران در مقام اثبات اتوریته برآیند در جایگاهی غیردینی این کار را خواهندکرد و درواقع در این جا نه به عنوان دیندار که به عنوان غیردیندار وارد گفت و گو خواهندشد و این ممکن است. در ادامه نشست خسروپناه نیز مناظره بودن این برنامه را تکذیب کرد و یادآور شد: چون مدتی از ایشان استفاده علمی کرده ام، جسارت نمی کنم تا رقیب بحث ایشان باشم. هرچند ما در قم با هم بحث هایی داشته ایم.
وی ادامه داد: این نکته درست است که ادیان در «معرفت بخشی، هویت بخشی و معنابخشی» برابر نیستند و نمی توان گفت همه ادیان در این سه سطح توان یکسانی دارند. خسروپناه تصریح کرد: برخی از ادیان ممکن است اساسا دغدغه معرف بخشی نداشته باشند و تنها به دنبال معنابخشی باشند. برخی از قرائت ها در هر دینی ممکن است با استدلال و عقل مشکل داشته باشند. باید بیان شود کدام دین می تواند گفت و گو کند.
خسروپناه در مقابل سخن ملکیان درخصوص اتوریته، گفت: همه کسانی که به چهارچوب فکری اعتقاد دارند و البته گزاره استقرائی است، دارای اصول موضوعه ای هستند و این اصول موضوعه خارج از فرد هستند. اگر دیندار به قال الصادق (ع) رجوع می دهد، یک بی دین نیز به اصول موضوعه ای مانند آزادی یا اصالت فرد ارجاع می دهد. از این رو بی دینانی که چار چوبی فکری دارند، نیز دارای اصول موضوعه ای هستند. ولی در ادامه گفت: آیا مارکس با یک صورت بندی منطقی سرمایه داری را باطل کرده بود، یا مکاتب دیگر همه اصول موضوعه خود را اثبات کرده اند. چنین نیست که ما باید برای هر ادعایی با روش قیاس اقترانی و استثنائی دلایلی بیاوریم؟ آیا مباحث علمی با اثبات پیش رفته است؟
وی با بیان اینکه من طرفدار اسلام صوفیانه ام گفت: در این اسلام نیز رگه هایی ضدعقلانی وجود دارد اما عقل مدرن با عقل صوفیانه فاصله دارد. اگر شما در پارادایم عقل انسان مدرن باشید، امکان ندارد که عقل مولوی، حافظ و سعدی را بپذیرید.
مجری نشست آنگاه این پرسش را مطرح کرد: با توجه به هم زیستی دینداران و بی دینان، شرایط گفت و گوی این دو در زمینه های مشترک مانند عدالت اجتماعی چیست؟
ملکیان گفت: شرط اول برای این گفت و گو، مساوی بودن طرفین است. گفت و گو نباید هزینه به همراه داشته باشد. اگر گفت و گو باید هزینه داشته باشد، تمام دیکتاتورهای جهان آزادی خواه بودند، زیرا تنها هزینه بیان را اخذ کرده اند که جان متفکران بوده است. وی ادامه داد: شرط مهم دیگر آزادی برابر است. این مهم ترین شرط گفت و گوی دین با دیگر منابع معرفت بخش در جهان معاصر است. آزادی نیز آزادی مخالفان است و هیچ کس آزادی را آزادی موافقان نمی داند و این مساله که موافقان آزادند بدیهی است.
ملکیان گفت: چرا من نمی توانم در دانشگاه سخن بگویم و چرا باید کسی کنار من نشسته باشد؟ اگر حتما باید کسی را منحرف نکنم، من نیز باید در کنار رقیبان خود نشسته و مراقب باشم تا آن ها نیز م ردم را با بیان خود منحرف نکنند. وی تصریح کرد: آزادی باید برای همه در یک اندازه و شکل باشد. اگر آزادی باید هزینه داشته باشد در این صورت شهید صدر و خواهرش در زمان عراق نیز آزادی بیان داشتند، اما بعد از یک هفته بعد از بیان به بدترین صورت شکنجه و هزینه این آزادی را پرداخت کردند.
ملکیان تصریح کرد: یکی دیگر از شرایط گفت و گو آن است که من باید بتوانم در خلال گفت و گو نقاط قوت طرف مقابل را جذب کرده و نقاط ضعف خود را رفع کنم و این بدان معناست که گفت و گو میان حق و باطل نیست.
وی ادامه داد: اگر کسی خود را سخنگوی خدا و حق مطلق بداند نمی تواند با دیگران گفت و گو کند. پس متدین باید معتقد باشد که او واجد همه حقیقت و دیگران باطل نیستند. اگر متدین معتقد باشد که مالک حقیقت نیست و طالب آن است می تواند با دیگری گفت و گو کند، گفت و گویی که در آن او هم شاگرد است و هم استاد.
ملکیان گفت: من معتقد هستم که بنیادگرایی وجود دارد و آن را پدیده ای سیاسی نمی دانم و برای این پدیده ۱۱ ویژگی برشمرده ام.
وی ادامه داد: عدم وجود پیش داوری درباره طرف مقابل، اعتقاد به امکان حق داشتن دیگری، نداشتن تعصب، تحمل و خوب شنیدن نظر دیگری شرایط دیگری برای گفت و گو هستند. همچنین من نباید آرزواندیش باشم بگویم چون من معتقدم الف باید ب باشد، الف، ب است.
ملکیان گفت: این خصوصیات در اختیار خودشیفتگان نیست. خودشیفتگی همیشه فردی نیست و بعضی اوقات می تواند جمعی و فکری باشد. فردوسی که می گفت هنر نزد ایرانیان است و بس و یا نظامی گنجوی که می گفت «همه عالم تن است و ایران جان» خودشیفتگی گروهی داشتند. خودشیفتگان به دور خود دیوار می کشند و امکان گفت و گو را از بین می برند.
در ادامه خسروپناه در پاسخ به سوال مجری گفت: امکان گفت و گو میان دینداران با خود و با دیگران وجود دارد و من با ملکیان موافقم.
وی در ادامه گفت: هر فرد باید جزمیاتی داشته باشد و جزم با یقین مغایر است. در فرایند استدلال فرد باید به صدق صغری و کبری اعتقاد داشته باشد و بدون جزمیات نمی توان به صدق اعتقاد داشت.
خسروپناه گفت: سال های قبل گفت و گو با سوت و کف همراه بود و این نادرست است. یکی از موانع گفت و گوی علمی حاکمیت سیاست بر دیانت است. تا کسی می خواهد صحبت کند می گویند به جناح خاصی وابسته است. این جناح ها هستند که باید به متفکران منتسب شوند و نه بالعکس.
وی با بیان این که حلم از دیگر خصوصیات گفت و گوست گفت: متاسفانه حلم در جامعه ما کم است و این هم از طرف گروه های مختلف دیده می شود. حلم به معنای مداراست و مدارا به معنای ولنگاری نیست و به معنای تحمل و نقد دیگری است.
خسروپناه با بیان اینکه آزادی شرط آخر گفت و گو است، گفت: اگر همه شرایطی که ذکر شد وجودداشته باشد، آزادی تحقق می یابد. آزادی بیان وقتی محقق می شود که همگان حلم و منطق داشته باشند و فقدان آزادی بیان همیشه به خاطر مسائل امنیتی و سیاسی یکی از علل نبود آزادی هستند اما عوامل دیگر فرهنگی و اجتماعی داریم.
در ادامه نشست مراسم پرسش و پاسخ برگزار شد، یکی از حاضران از ملکیان پرسید آیا باید در همه امور استدلال داشت؟ ملکیان پاسخ داد: معرف انسان ۶ منع دارد که اگر به واسطه یا واسطه های به این منابع بازگردد صدق آن موجه خواهدبود و استدلال تنها یکی از این ۶ منبع است. وی درخصوص نسبت آزادی بیان و دین گفت: اگر منابع دست اول دین شماره ۱، شروح، تفاسیر و تقاریر منابع دست اول را دین شماره ۲ و عملکرد دینداران را دین شماره ۳ بدانیم، آزادی بیان به ترتیب در دین شماره ۱ بیش از دین شماره ۲ و در دین شماره ۲ بیش از دین شماره ۳ مورد توجه قرار گرفته است. خسروپناه نیز درخصوص آزادی در اسلام گفت: قرآن آزادی فلسفی را پذیرفته است، اما آزادی اجتماعی به معنای مدرن مورد پذیرش اسلام نیست.
وی ادامه داد: آزادی تفکر باید مقید به اخلاق باشد. آزادی عقیده بی معناست و درواقع عقیده معلول فکر است. در صورت تفکر فرد نمی تواند صاحب عقیده ای نباشد.
ارسال نظر