کاراکترهای سریال «درحاشیه» بیمار بودند؟
سالیان سال است كه خانوادههای ایرانی نهایت آرزویشان موفق شدن فرزندانشان در حدی است كه بتوانند دكتر و مهندس شوند و در این بین رسیدن به مدرك دكترا، آرزوی طلایی بسیاری از والدین است كه حتی تصورش هم بهایشان شور و هیجان میبخشد.
مجله زندگی ایده آل: سالیان سال است كه خانوادههای ایرانی نهایت آرزویشان موفق شدن فرزندانشان در حدی است كه بتوانند دكتر و مهندس شوند و در این بین رسیدن به مدرك دكترا، آرزوی طلایی بسیاری از والدین است كه حتی تصورش هم بهایشان شور و هیجان میبخشد. فرهنگ عمومی و دورهمی مان به كنار اما شاید بخشی از این میزان شیفتگی نسبت به رشته پزشكی هم به رسانه ملی برمیگردد چون تا جایی كه به خاطر داریم پزشكان همیشه به عنوان یكی از مرفهترین و باكلاسترین اقشار جامعه در ملودرامهای تلویزیونی معرفی شدهاند.
خانهها و اتومبیلهای اشرافی به همراه سر و ظاهری كه اغلب با دستمال گردنهای ابریشم سرخابی و سورمهای رنگ از سایرین متمایز شدهاند، سالها هولوگرام دكتر بودن كاراكترهای نمایشی در تلویزیون ایران بوده است ! بعد از گذشت این همه سال حالا سریال درحاشیه با همه حاشیههای پررنگتر از متنش آمده تا برای اولین بار بهطور جدی به نقد تند و تیز این قشر محترم جامعه مدرك زدهمان بپردازد.
با این مقدمه ما هم به بهانه پخش پرحاشیه سریال در حاشیه با حضور دكتر حامد محمدی كنگرانی، روانپزشك، به بررسی چند كاراكتر اصلی این مجموعه پرداختیم. با ما باشید تا شخصیتهای در حاشیه را از زاویهای دیگر ببینیم.
سالیان سال است كه خانوادههای ایرانی نهایت آرزویشان موفق شدن فرزندانشان در حدی است كه بتوانند دكتر و مهندس شوند و در این بین رسیدن به مدرك دكترا، آرزوی طلایی بسیاری از والدین است كه حتی تصورش هم بهایشان شور و هیجان میبخشد. فرهنگ عمومی و دورهمی مان به كنار اما شاید بخشی از این میزان شیفتگی نسبت به رشته پزشكی هم به رسانه ملی برمیگردد چون تا جایی كه به خاطر داریم پزشكان همیشه به عنوان یكی از مرفهترین و باكلاسترین اقشار جامعه در ملودرامهای تلویزیونی معرفی شدهاند.
خانهها و اتومبیلهای اشرافی به همراه سر و ظاهری كه اغلب با دستمال گردنهای ابریشم سرخابی و سورمهای رنگ از سایرین متمایز شدهاند، سالها هولوگرام دكتر بودن كاراكترهای نمایشی در تلویزیون ایران بوده است ! بعد از گذشت این همه سال حالا سریال درحاشیه با همه حاشیههای پررنگتر از متنش آمده تا برای اولین بار بهطور جدی به نقد تند و تیز این قشر محترم جامعه مدرك زدهمان بپردازد.
با این مقدمه ما هم به بهانه پخش پرحاشیه سریال در حاشیه با حضور دكتر حامد محمدی كنگرانی، روانپزشك، به بررسی چند كاراكتر اصلی این مجموعه پرداختیم. با ما باشید تا شخصیتهای در حاشیه را از زاویهای دیگر ببینیم.
دكتر كیمرام
(رسول نجفیان)
دكتر كیمرام فرشتهای باورناپذیر است كه اگر برای دلجویی از جامعه پزشكی به سریال تحمیل كرده باشند حتی یك درصد هم دلچسب و پذیرفتنی از آب در نیامده است. وقتی دریك مجموعه طنز انتقادی كسی زیادی خوب است عملا بیمزه میشود. این تیپ از پزشكان در جامعه پزشكی شاید بهطور نادر پیدا شوند اما به هر حال وقتی جوری نمایششان میدهیم كه از فرط نیكسرشتی كم مانده است دو بال در آورند و به سمت آسمان بروند، درقصه خوب جا نمیافتند و در بهترین حالتش اگر دافعه نداشته باشند، خنثی و بیاثر میشوند. هرچند دكتر كی مرام نمونهای از یك پزشك خوب بدون توجه به مادیات و ظواهر دنیوی رشته پزشكی است اما از آنجاكه معادلهای كمی دارد و خوب شخصیت پردازی نشده نمیتواند پیام و یا حتی شعاری موثر برای جامعه داشته باشد.
دكتر هومن صحرایی
(سیامك انصاری)
دكتر صحرایی در ظاهر، پزشكی باسواد، متعهد، و خدمتگزار است كه انساندوستیاش نسبت به سایر پزشكان مجموعه پررنگتر است اما در عین حال مهارت اجتماعی پایینی دارد، قدرت «نه» گفتن در او نیست یا خیلی ضعیف است، ضریب هوشی و اجتماعیاش هم آنقدر پایین است كه نمیتواند افراد و نیتهایشان را بشناسد و راحت میشود بازیاش داد، همان طوركه دكتر كاشف و دكتر عشقی در تمامی قسمتها با تمایل او به خدمتگزاری بین خودشان تفریح میكنند و جدیاش نمیگیرند.
كسی با این وضعیت روحی و شخصیتی بدترین گزینه برای به عهده گرفتن كارهای مدیریتی است و حتی نمیشود گفت كه متعهد است چون فرد متعهد وقتی به درستی از پس كاری بر نیاید خودش انصراف میدهد، او بیشتر ساده و خنگ است تا متعهد.
دكتر سهراب كاشف
(مهران مدیری)
دكتر سهراب كاشف تمام علائم یك شخصیت خودشیفته و ضداجتماعی را دارد. شخصیت ضداجتماعی در تعریف روانشناسی به كسی گفته میشود كه برای منافع خودش به راحتی سر مردم كلاه میگذارد و رسیدن به منافع شخصی با تخریب تمام منافع جمعی دیگران از نظر یك فرد ضداجتماعی توجیهپذیر است. دكتر كاشف فقط استیك میخورد و این یك نماد است كه برای نمایش جاهطلبی و خودشیفتگیاش یك خط در میان تصاویرش را در سریال میبینیم.
او مادی و پول پرست است، لباسهای شیكی میپوشد و با یك حسی گوشی پزشكی را درگوشهایش میگذارد که گویی گوشی پزشكی هم مثل ساعت گران قیمتش بخشی از تیپ و ظاهر اوست! دكتر كاشف با اعتماد به نفس كاذب و خودشیفتگی بیش از حدش دائم سعی دارد از هر موقعیتی برای ترمیم شكستهای پزشكی و خانوادگیاش استفاده كند.
دكتر بهروز عشقی
(مهران غفوریان)
دكتر عشقی هم مثل دكتركاشف علائم تیپیك شخصیتهای ضداجتماعی را دارد؛ یعنی برای رسیدن به آن چیزی كه دلش میخواهد كلاهبرداری میكند و در این راه به خطر افتادن جان افراد هم برایش مهم نیست. او بر عكس كاشف آدم سادهای است كه رفتار و پوششی عوامانه دارد و خودشیفته نیست.
نكتهای كه در مورد این شخصیت و جود دارد كاراكتر افرادی است كه دورهاش كردهاند؛ دراین سریال به وضوح میبینید كه همه خانواده و اطرافیان این دكتر تازه به مدرك رسیده- از نامزدش گرفته تا همسایه و فامیل دورشان- منتظر بودهاند تا او دكتر شود و میخواهند از این موقعیت به نفع خودشان استفاده كنند؛ ضمن اینكه آنها دستهجمعی باور كردهاند او بعد از گذشت تنها پنج سال با تخصص جراحی برگشته است! بماند كه این بخش بیشتر توهین به مردم است تا نقد پزشكان.
ماندانا، نامزد دكتر بهروز
(سحر زكریا)
ماندانا با آن حالت ذوق زده و بلاهتآمیزش نمونه زنده همان كاراكترهای زنان جوان درفضای جوكهای دنیای مجازی است. به لحاظ روانشناسی میشود ماندانا را در دسته افراد هیستریونیك دستهبندی كرد. دختری كم عقل، پول پرست و نمایشگری كه برای اعتبار بخشیدن به خودش باید حتما شوهر كند و زنجیره خودنماییهایش قرار است با مدرك پزشكی مشكوك دكتر بهروز كامل شود. او تمام فرصت طلبیهای بعضی دختران امروزی را دارد و دكتر بهروز هم با آن همه هوش وكمالات (!) این را نمیتواند بفهمد.
عشقی كه ماندانا به بهروز دارد هم نه تنها باورپذیر نیست بلكه گاه و بیگاه ما را میخنداند! او مثل بعضی دخترهای جوان امروزی بیشتر عاشق موقعیتی است كه قرارشده بهروز با ازدواج برای او بسازد.
هاله، خواهر دكتر صحرایی
(شبنم فرشاد جو)
خواهر دكتر هومن صحرایی در حالی كه مثل آبشار از دهانش كلمه میریزد، دارای كاراكتری سرشار از تناقض است. از یك طرف با مدرك معتبر برادر پزشكش، ذوق زده است و هر وقت به نفعش باشد با آن سری میان سرها در میآورد اما از طرف دیگر با بدبینی تلخی دائم او را به هر دلیل ممكن سرزنش میكند! از یك طرف مدیر شدن برادرش برای او موقعیتی طلایی برای اظهار وجود و راهیابی به موقعیتهای بهتر فراهم آورده و از طرف دیگر دائم غر میزند و آقای دكتر را نقد میكند كه چرا وضعیت خوبشان، خوبتر نیست؟!
این زن تكلیفش با خودش مشخص نیست و البته سریال در این مورد خیلی بیراه نرفته است چون بسیاری از مردم هم مثل همین كاراكتر تكلیفشان با جامعه پزشكی معلوم نیست. با این حساب باید پرسید زمانی که ما تا این حد متناقض فكر و رفتار میكنیم چطورتوقع داریم جامعه پزشكی غیر از این باشد؟
نظر کاربران
چقدر پول گرفتی تا این ها رو بنویسی
خب این آقای دکتر روانپزشک از جامعه ی پزشکان پس انتظاری بیشتر از این نباید داشت... مردم مسخره کردین