اولین شغلتان را چطور انتخاب کنید؟
امروزه عمده تاكید و توجه خانوادهها به رشته تحصیلی فرزندان، با نگاه به «آینده شغلی» انجام میشود و نه صرفاً كمك به رشد و توسعه و پیشرفت علم یا خدمت به جامعه!
چند دهه قبل، وقتی میگفتند، فلانی «كار» دارد یا «كارمند دولت است»، یعنی درآمدی دارد كه زندگیاش از طریق آن میگذرد. اما امروز سوال مهم این است كه: «چه كار میكند؟» پیشرفت تكنولوژی هم باعث شده كه با پیام و پیامك و وایبر و ایمیل، عملاً دغدغههای كاری از نخستین دقیقههای بیدار شدن تا آخرین لحظات خوابیدن، كنار ما باقی بمانند. امروز دیگر به سادگی گذشته نمیتوانیم بگوییم كار در كنار زندگی است و بیشتر تلاش میكنیم تا تعادل بین كار و زندگی را حفظ كنیم. این روزها «كار» عملا بخش بزرگی از «زندگی» است و باید برای پیداکردن شغل مناسب تلاش کنیم. در این زمینه محمدرضا شعبانعلی، مدرس و نویسنده اصول موفقیت به شما میگوید که در شغل اولتان چه نکاتی را باید در نظر بگیرید تا به موقع به موفقیتبرسید.
در ادامه توصیههایی داریم برای كسانی كه برای اولین بار است به سر كار میروند. البته ممكن است همه آنها برای شما به یك اندازه مفید نباشند. همچنین ممكن است برخی از آنها هم دغدغه امروز یا دردسر فردای شما باشند. بیایید چند دقیقه وقت بگذاریم و آنها را با هم مرور كنیم.
آیا میتوان حدس زد در آینده چهكاره میشویم؟!
چرا برخی فكر میكنند اولین شغل آنها قرار است تعیینکننده سرنوشت تمام زندگیشان باشد؟ این سوالی است كه احتمالا بعد از تصمیم به ترك یك كار و شروع یك كار جدید حتما از خود پرسیدهاید. اولین شغل، قرار نیست تمام سرنوشت ما را تعیین كند. بنابراین سراغ كسانی بروید كه بیش از ده سال است كار میكنند و از آنها بپرسید كه ده سال پیش، میدانستند كه هماکنون دارای چه موقعیتی خواهند بود؟ اكثر آنها به شما پاسخ منفی خواهند داد. كسی كه امروز یك شركت فروش و نگهداری تجهیزات پزشكی دارد، فكر میكرده قرار است مشغول درمان مردم باشد.
كسی كه امروز كارشناس تحقیق و توسعه یك شركت تولیدی است، میخواسته به بازرگانی خارجی مشغول شود. كسی كه امروز سفرهای بینالمللی متعدد میرود و مشغول بازرگانی است، سالها پیش كارش را به عنوان كارمند حسابداری در یك شركت كوچك آغاز كرده. مدیر عاملP&G (كه یك غول اقتصادی است و محصولاتی مانند تیغ ژیلت، خمیردندان كرست، براون، پمپرز و. . . را تولید میكند) میخواسته معلم تاریخ شود و البته زندگی واقعی كاریاش را با شش سال خواربار فروشی آغاز كرده است. بنابراین، برای یافتن بهترین شغل تلاش كنید، اما به خاطر داشته باشید كه آنچه بیش از «نخستین شغل» مهم است، «نخستین آموختههای شما در محیط كار» است.
هیچ شغلی، كاملا ایدهآل نیست
اگر فكر میكنید كه همه در محیط كار باید به شما به عنوان همكار تازه خود، خوشامد بگویند، به احتمال زیاد در اشتباه هستید. بخشی از همكاران، شما را موجود زیادی خواهند دید. بخشی دیگر، استعداد شما را میبینند و احساس میكنند كه شاید تهدیدی برای آنها باشید. بخشی دیگر شما را اصلاً نخواهند دید و جدی نخواهند گرفت.
ضمن اینكه در محیط كار به زودی متوجه میشوید كه همه همكاران شما هم، الزاماً برای موفقیت شركت تلاش نمیكنند. آنها حتی ممكن است منافع جمع را قربانی خواستههای خود كنند. بنابراین هیچ شغلی قرار نیست به صورت كامل ایدهآل باشد. اگر انتظار داشته باشید كه وارد یك دنیای زیبا بشوید، احتمالاً به زودی دلسرد و مایوس خواهید شد. دنیای كار هم مثل دنیای واقعی است. زشتیها و زیباییهای خود را دارد و تنها كاری كه از دست ما برمیآید این است كه بكوشیم ما بخشی از زشتیهای آن نباشیم.
«فرصت»مهمتر است از «شغل»
در شغل اول، به «فرصت رشد شغلی» بیشتر از رشد شغلی فكر كنید. حتماً شما هم این اصطلاح را شنیدهاید كه «كار من، فرصت پیشرفت ندارد» یا اینكه «اینجا آنطور كه باید پیشرفت نمیكنم». این حرفها، درست یا نادرست، نباید دغدغه یك «شغل اولی» باشد. پیشرفت شغلی در دو، سه سال اول، معنای خاصی ندارد. اگر هم وجود داشته باشد میتواند شبیه بالا رفتن از نردبان بازی مار و پله باشد، شركتی كه شما را به سرعت بالا ببرد، دیر یا زود جایی از طریق دهان ماری دیگر، شما را به خانه نخست بازی خواهد فرستاد! اما به رشد شخصی فكر كنید. در آنجا چه كسانی را میبینید؟ آیا كسانی هستند كه با دیدنشان، بتوانید رفتارهای بهتر و حرفهایتری را یاد بگیرید؟
آیا كسانی هستند كه بتوانید از آنها حرف زدن را یاد بگیرید؟ بله! اشتباه نكنیم. ما از دو سالگی حرف میزنیم، اما در چهل سالگی هم هنوز عمده ما برای درست حرف زدن و ارتباط برقرار كردن با دیگران و مدیریت یك جمع و گروه یا جلسه مذاكره، مشكلات و ضعفهای جدی داریم. آیا این فرصت را دارید كه افراد بیشتری را ببینید؟ چه به عنوان همكار و چه به عنوان مشتری. آیا شغل اول شما، به شكلی هست كه در شما انگیزه یادگیری و مطالعه و شب بیدار ماندن و آموختن مهارتهای جدید را بیدار كند؟
به عنوان مغز متفكر وارد محیط كاری نشوید!
مراقب باشید كه شما را به عنوان یك متخصص و فرد كارشناس، به جمعشان وارد نكنند! برای همه ما جذاب است كه با دریافت مدرك مهندسی، به عنوان «آقا یا خانم مهندس و باسواد شركت» مشغول به كار شویم و یا اینكه پس از دریافت مدرك مدیریت، بلافاصله به عنوان «مدیر بازاریابی» یك شركت مشغول شویم. اما به خاطر داشته باشید كه سالهای نخست، سالهای یادگیری است. شما در بیست تا سی سالگی، میتوانید چیزهایی را بیاموزید كه بعد از سی سالگی، ممكن است هرگز فرصت آموختن آنها را نداشته باشید یا حتی از پرسیدن در مورد آنها خجالت بكشید. جایی كه شما در اوایل كار، فرد متخصصشان باشید، جایی برای یادگیری نیست. آنجا از سواد اولیه و تئوریك دانشگاهی شما، استفاده كمی خواهد شد و سپس آنها به دنبال فردی حرفهایتر خواهند رفت و شما هم با دو یا سه سال سابقه كار و بدون هرگونه تجربه كار مفید، باید با دست خالی به دنبال فرصت شغلی جدیدی بگردید.
پلههایی برای پیشرفت بعدی بسازید
در كل، به خاطر داشته باشیم كه زندگی ما را «رویدادهای خاص» نمیسازند، بلكه «روندهای پیوسته و طولانی» شكل میدهند. زندگی راهحلهای میانبر برای هیچكس ندارد و به قول آن ضرب المثل معروف، تونلی كه برای فرار در كف زندان حفر میكنید، اگر كوتاه باشد، شما را به جایی بهتر از سلول مجاور هدایت نخواهد كرد. یادمان باشد كه به راهنماییهای همه توجه کنیم و از دانش همه استفاده كنیم، اما خاطرمان هم باشد كه در نهایت، این ما هستیم كه باید هر روز ساعتها در محیط كار خود باشیم و زندگی كنیم. خوشحالی و رضایت حاصل از كار كردن در محیطی كه دوستش داریم، بیشتر از لبخندی است كه پس از گفتن شغلمان در یك مهمانی، بر لبان یك غریبه ناشناس مینشیند و یادمان باشد كه رفتار حرفهای و اخلاقی، شاید در كوتاهمدت سرعت پیشرفت ما را كند كند، اما در بلندمدت، جای پای محكمی برای ما درست میكند كه با تلاش و كوشش و مطالعه و هوشمندی، بتوانیم از آن پلهای برای پیشرفتهای بعدی بسازیم.
ارسال نظر