نویدهای روحانی، آموزش رایگان و بی منت
حسن روحانی این هوشمندی را داشته است که برخلاف نگاه دولت گذشته به مسائل صنفی از دریچه واقع نگرانه نه نگاه بسته ی امنیتی بنگرد. رئیس جمهور واقعیت را می بیند. انکار نمی کند.
مجله صدا - فواد شمس- دبیر گروه علوم اجتماعی: حسن روحانی این هوشمندی را داشته است که برخلاف نگاه دولت گذشته به مسائل صنفی از دریچه واقع نگرانه نه نگاه بسته ی امنیتی بنگرد. رئیس جمهور واقعیت را می بیند. انکار نمی کند. وی با بیان اینکه معلمان ممکن است مشکلات معیشتی داشته باشند، تصریح کرد: «تلاش دولت به عنوان شاگردان آنان این است که در حد توان کمک کند، البته ما حق اعتراض را برای تمام اقشار و اصناف محفوظ دانسته و به رسمیت می شناسیم. من نسبت به معلمین نیز حق اعتراض را به رسمیت می شناسم، ما مشکلات آنان را می دانیم و البته آنان نیز مشکلات ما را می دانند.»
البته روحانی تنها در این جا توقف نمی کند. با نگاهی واقع نگرانه به مشکلات اقشار و اصناف مختلف نگاه می کند و از آن مهم تر حق اعتراض معلمان که جزو حقوق شهروندی مسلم است را مورد تایید قرار می دهد. حسن روحانی به راهپیمایی امسال کارگران اشاره می کند و می گوید: «شما دیدید امسال برای اولین بار کارگران به خیابان ها آمدند و راهپیمایی کردند که این در گذشته سابقه نداشته است.»
به هر روی باید این نکته مهم را در نظر گرفت که آموزش همگانی جزو حقوق ملت و وظایف دولت است. درواقع باید گفت که دولت علاوه بر این که وظیفه حفظ امنیت، سلامت و معیشت شهروندان را بر عهده دارد باید نسبت به مسئله آموزش که جزو حقوق ملت است نیز احساس مسئولیت کند.
در این بین برای بهبود وضعیت آموزشی کشور علاوه بر تغییرات ساختاری که باید در سیستم آموزش داده شود باید به مسئله معیشت معلمان نیز توجه شود. در سال های اخیر معلمان پیگیر معضلات معیشتی شان بوده اند.
آنان خواست های مشخصی دارند از جمله: «معیشت همراه با منزلت» و «بهبود سطح معیشت معلمان حق مسلم است». که گویا این روزها صدای آنان بالاخره توسط بالاترین مقام اجرایی کشور شنیده شده است. در حالی که در قانون اساسی تاکید شده است که دولت وظیفه دارد تمامی شهروندان را تحت پوشش آموزش همگانی و رایگان قرار دهد، شاهد آن هستیم که این اصل به درستی اجرا نمی شود. در این بین اما باید اندکی ریشه ای تر به مسئله نگاه کرد. به نظر می رسد مشکل از زمانی آغاز شده است که آموزش نه به عنوان یک «حق شهروندی» که به عنوان یک کالا درنظر گرفته شده است.
مرور یک تجربه جهانی
جا دارد که یک مقایسه و مرور گذرا بین سیستم آموزشی فعلی ایران با سیستم آموزشی آمریکاداشته باشیم. البته این نکته قابل تذکر است که اگر سیستم آموزشی آمریکا به تنهایی موفق بود، ۴۰ درصد دانشجوهای برکلی از آسیای شرقی نمی آمدند.
در حالی که تنها ۲۹ درصد دانش آموزان آنجا سفید هستند. البته اگر دانشجویانی که از خاورمیانه یا شمال آفریقا می آیند هم در دسته بندی سفیدها قرار داده شوند. تعداد سفیدهای آمریکا- اروپایی احتمالا به مراتب کمتر از این عدد است. و برکلی صرفا یک مثال است. آمارهای متعدد نشان می دهد که دانشجویان مهاجر نسل اول و دوم، سریع تر و با نمرات بهتری درس هایشان را تمام می کنند.
علاوه بر این، آمریکا مشکلات گسترده ای در رتبه های پایه دارد: معلم ها پاداش می گیرند اگر دانش آموزانشان نمرات بهتری را در آزمون های سراسری بگیرند، و کم کم تست درست دادن جای درس دادن حقیقی را می گیرد. یا در محله هایی که افراد کم درآمد توان پرداخت مالیات زیادی ندارند، بودجه مدارس عمومی وضعیت اسفناکی را برای بچه ها درست کرده.
سی میلیون از کودکان آمریکا در محلات فقیر بزرگ می شوند، که اگر شانس بیاورند باید از کتاب های دست چندم قدیمی استفاده کنند و معمولا به کامپیوتر و کتابخانه دسترسی ندارند. (برای نمونه ی ملموس می توانید سریال wire شاهکار دیوید سیمون را ببینید که در بخشی از آن زندگی کودکان محلات فقیر بالتیمور را دنبال می کند که به حال خود رها شدند و خودِ مدرسه آموزشگاه بزهکاری آن ها شده است.)
به نظر می رسد در چنین شرایطی قبل از آن که بخواهیم از جایی و کشور دیگری الگوبرداری کنیم ابتدا واقعیت های ملموس آن تجربه ی جهانی را واقع بینانه مورد بررسی قرار دهیم تا مشکلات و تبعاتی که اجرای آن الگو برای ما پیش می آورد را به درستی پیش بینی کنیم. بی دقتی در این امر می تواند لطمات جبران ناپذیری به ما بزند.
امید معلمان و دانش آموزان به چیست؟
کالایی شدن آموزش منجر به وجود آمدن این معضلات معیشتی در میان معلمان شده است. حتی در این میان به کیفیت آموزش همگانی هم لطمات جبران ناپذیری وارد شده است.
در کنار آن برابر نبودن حق آموزش برای همه شهروندان یا هر مقدار درآمد و جایگاه طبقاتی و اجتماعی منجر به ایجاد شکاف های عمیق اجتماعی و طبقاتی شده که تبعات آن را در بلندمدت قطعا شاهد خواهیم بود؛ شکافی که اگر تعمیق بیشتری یابد، منجر به مشکلات جبران ناپذیر اجتماعی و حتی سیاسی و امنیتی می شود.
درواقع باید گفت این روزها شاهد آن هستیم که آموزش و تحصیل تبدیل به یک کالای گران قیمت شده است. به نظر می رسد یک نگاه نه چندان واقع بینانه که راه حل این مشکل خصوصی سازی بدون حساب و کتاب می دانست در چند سال اخیر منجر به این امر شده است. بسیاری از کارشناسان این نگاهی که این چند سال بر نظام آموزشی کشور حاکم شده است را دلیل اصلی مشکلات معیشتی امروز معلمان می دانند. تلاشی که برای کاهش هزینه ها به هر عنوانی صورت گرفته منجر به این شده است که از معیشت معلمان بزنند و از خدماتی که باید ارائه شود کم کنند.
به این بهانه که باید هزینه های عمومی کاهش پیدا کند. اما ایراد اساسی این نگاه آن است که در بلندمدت به این افق نگاه نمی کند که این خرج کردن ها هزینه نیست بلکه سرمایه گذاری است.
اگر کشوری یک سیستم آموزشی قوی داشته باشد قطعا یک نسل فرهیخته تربیت می کند که در بلندمت خودشان تبدیل به سرمایه انسانی می شوند. اما اگر معلمان ناراضی باشند و در سر کلاس نتوانند با شاگردان ارتباط صمیمانه برقرار کنند و خلاصه از جان و دل نتوانند برای شاگردان شان وقت بگذارند در آینده باید هزینه های فراوان تری پرداخت.
به هر روی به نظر می رسد این روزها حسن روحانی این امر را به درستی دریافته است. او در فرازی از سخنانش با اشاره به تاریخ آموزش در ایران می گوید: «ما علم و دانش را رایگان، بی منت و بدون اینکه آن را به اهرم فشار و قدرت تبدیل کنیم در اختیار همگان قرار دادیم.»
حال امید معلمان به این است که مشکلات معیشتی شان به رسمیت شناخته شود، حق اعتراض داشته باشند و البته در کنار آن تمام شهروندان ایرانی که به نوعی به سیستم آموزشی وابسته اند این افق را می بینند که بتوانند از حق آموزش «رایگان و بی منت» برخوردار باشند؛ همان طوری که در قانون اساسی به آن اشاره شده است.
نظر کاربران
معلمهاوکارمندان چون ادمهای دولت هستن بهشون میرسنکه دولت حمایت کنن چون روحانی خودش گفت کارمندتن ادمخای دولتن وکاربدبخت مظلوم زحمت کش ایران درظلم بمیر