تفاوت های استفاده از شبکه های اجتماعی در ایران و جهان
در ایران، مردم شبکه های اجتماعی و به طور کلی فناوری های نوین ارتباط را آن گونه که مردم کشورهای توسعه یافته استفاده می کنند، استفاده نمی کنند.
برخی از مسوولان یا منتقدان داخلی شبکه های اجتماعی اعم از فیسبوک و توییتر و... تا شبکه های پیام رسان اینترنتی مانند وایبر و واتس اپ و تلگرام و... معتقدند در ایران مردم شبکه ها اجتماعی را بیش از حد جدی گرفته اند. این درحالی است که در کشورهای توسعه یافته میزان استفاده و استقبال مردم از این شبکه ها به اندازه ایران نیست. آیا واقعا به نسبت میانگین دسترسی به اینترنت و ابزارهای آن، تفاوت معناداری بین حضور و استفاده از این شبکه ها با کاربران در کشورهای توسعه یافته وجود دارد؟
سوال جالب و مهمی است. البته برای پاسخ دقیق به این سوال (یعنی تعیین تفاوت معنی دار) نیاز به پژوهش علمی در این حوزه است. اما در کل تجربه و مشاهدات شخصی من از وقایع اجتماعی و سیاسی در کشور نشان می دهد در ایران، مردم شبکه های اجتماعی و به طور کلی فناوری های نوین ارتباط را آن گونه که مردم کشورهای توسعه یافته استفاده می کنند، استفاده نمی کنند؛ به عنوان نمونه در مراسم ترحیم مرتضی پاشایی مقابل تالار وحدت هنگام تشییع پیکر هنرمند درگذشته، تمایم افرادی که نزدیک تابوت وی بودند، گوشی های موبایل خود را بیرون آورده و مشغول تصویربرداری بودند؛ بدون داشتن حالتی که گویای ناراحتی یا عزاداری آنها باشد. به اعتقاد من این صحنه را کمتر در کشورهای توسعه یافته می توان دید. شخصا معتقدم در آن کشورها به اندازه ایرانی ها از این فناوری ها استفاده نمی کنند یا حداقل استفاده نابجا نمی کنند. در کشور ما افراد به صورت هم زمان گاهی در پنج شبکه اجتماعی یا شبکه های پیام رسان اینترنتی مانند وایبر و ای مسج و... عضو هستند.
دلیل این رویکرد متفاوت و استقبال بالا از این شبکه های اجتماعی در ایران چیست. مثلا چرا میزان استفاده و صرف زمان در این شبکه ها توسط کاربران ایرانی بیشتر از دیگر کشورهاست؟
از لحاظ جامعه شناختی، باید بافت جمعیتی، اجتماعی و فرهنگی ایران مورد بررسی قرار بگیرد. براساس آمارها بیش از یک چهارم جمعیت (۱۵تا ۲۴ سال) کشور ما (حدود ۲۰ میلیون نفر) جوان است و این جمعیت جوان در دنیایی که اکنون «شبکه ای» شده است نیازهای خاص خود را دارد. با پیشرفت فناوری های نوین ارتباطی، نیاز به استفاده از این فناوری ها نیز پیشرفت می کند و طبیعی است که جمعیت جوان و تعداد زیاد آن باعث تغییراتی در الگوی مصرف شبکه های اجتماعی شود. از لحاظ اجتماعی نیز جمعیت جوان ما ممکن است محدودیت هایی در ابراز احساسات و در مواقعی در ارتباط احساس کند و برای جبران این خلا به شبکه های اجتماعی متعدد روی بیاورد. از بعد فرهنگی نیز همانند بسیاری از فناوری های نوین دیگر، فرهنگ استفاده از آن برای بسیاری از افراد جامعه شرح داده نشده است.
اگر بخواهیم از بعد رسانه های به موضوع نگاه کنیم، آیا می توان گفت بخشی از اقبال عمومی بالا به این شبکه های اجتماعی در ایران ناشی از کم اعتمادی مخاطبان نسبت به رسانه های رسمی است و مخاطبان با عضویت در این شبکه ها، خود به دنبال تولید خبر یا دستیابی به منابع دست اول اخبار هستند؟
تصور می کنم کاربران ایرانی برای دستیابی به اخبار (معمولا سخت خبر) به شبکه های اجتماعی مراجعه نمی کنند. البته برای آگاهی از نرم خبر و اخبار اصطلاحا «زرد» مراجعات فراوانی به شبکه های اجتمعای در ایران انجام می شود. معمولا هدف از این مراجعات، سرگرمی و گاهی اوقات، شایعه سازی است. در اینکه مردم نسبت به برخی رسانه ها کم اعتماد هستند شکی نیست اما بعید به نظر می رسد مردم به این دلیل به شبکه های اجتماعی روی بیاورند. مردم ممکن است برای خبرگیری به سایت های خبری مختلف مراجعه کنند اما شبکه های اجتماعی را برای اهداف دیگر همچون سرگرمی، برقراری ارتباط، وقت گذرانی، ایجاد بحث و گفت و گو و دوست یابی استفاده می کنند.
یکی از نمونه های مثال زدنی که منتقدان همیشه به آن استناد می کنند حمله ها و لشکرکشی های فیسبوکی و گاه بی دلیل به صفحات افراد مشهور است. مثل حمله به صفحه پپسی و ناسا برای شایعه انداختن لوگوی این شرکت بر کره ماه، حمله به صفحه لیونل مسی، حمله به صفحه خانم مجری قرعه کشی جام جهانی و جدیدترین مورد حمله به صفحه داور بازی ایران و عراق در جام ملت ها و موارد بسیار دیگر؛ آیا این رفتار و ویژگی فقط مختص کاربران ایرانی شبکه های اجتماعی است یا مشابه آن در دیگر جاهای دنیا هم رواج دارد؟
نه. این گونه رفتارها و استفاده همگانی از شبکه های اجتماعی برای انتشار موضوع یا ابراز احساسات و اعتراض یا طرفداری به کاربران ایرانی محدود نیست و در دیگرکشورها نمونه های فراوانی از این لشکرکشی ها وجود دارد. مثلا اخیرا رییس جمهور آرژانتین به طور دایمی بیش از سه میلیون بازدیدکننده دارد. در نمونه دیگر در ترکیه، دولت یکی از چهره های محبوب را به دلیل توهین به رییس جمهور آن کشور در اینستاگرام بازداشت کرد. این موضوع باعث شد میلیون ها کاربر اینستاگرام به این بازداشت، اعتراض کنند و پلیس را مجبور به آزادی آن دختر کنند.
اساسا رویکرد دولت ها و حکومت ها در دیگر کشورهای جهان به خصوص در کشورهای غربی به شبکه های اجتماعی چگونه است؟ می دانیم که تاکنون دست کم در فرانسه، آمریکا، انگلستان، اسپانیا و چند کشور دیگر پی ریزی برخی اعتراضات و جنبش های مدنی در همین شبکه های اجتماعی ریخته شد و شکل گرفت، اما با این حال از فیلترشدن این شبکه ها خبری نشد. دلیل این رویکرد متفاوت به نظرتان چیست؟
به نظر من این رویکرد تا حدودی متفاوت نیست. در تظاهرات سال گذشته در یکی از همین کشورها در اعتراض به قتل یک جوان سیاه پوست دولت، شبکه های اجتماعی و ارتباطی را قطع کرد و اکنون دنبال آن است تا مجوزی برای اعمال محدودیت در مواقع ضروری گرفته تا این شبکه ها را در مواقع لزوم به طور کامل قطع کند. در کشورهایی که نام بردید برخی شبکه ها و سایت ها به دلایل گوناگون از جمله به دلایل امنیتی و اخلاقی فیلتر هستند.
ارسال نظر