۳ درسي كه از رکورددار اسکار ياد میگیریم
چندی پیش هشتاد و هفتمین دوره مراسم جوايز اسکار با حضور بسیاری از فعالين سینمایی در دالبی تئاتر هالیوود برگزار شد تا یکی دیگر از مهم ترین رویدادهای سینمایی جهان رقم بخورد.
این دوره نیز با اعطای جوایز بخش های مختلف به کار خود پایان داد. مرد پرندهای با کسب چهار اسکار در رشته های بهترین فیلم، بهترین کارگرداني، بهترین فیلم نامه غیر اقتباسي و بهترین فیلمبرداری و پس از آن فیلم هتل بزرگ بوداپست در چهار رشته موسیقی فیلم، طراحی تولید، طراحی لباس و گریم، رکورددار این دوره از مراسم اسکار شدند. هتل بزرگ بوداپست یکی از فیلم های دوست داشتنی این دوره از مسابقات بود. فیلمی به نویسندگی و کارگردانی وساندرسن که با الهام از اثار اشتفان ستوایک و با بازيگری هنرمندانی چون رالف فاینس، موری آبراهام، متیو آمالریک و ویلم دافو ساخته شده است. هتل بزرگ بوداپست نمود تمام عیاری از یک اثر معنادار و مخاطب پسند است که توانسته دنیایی خیالی را در قالب داستانی با درون مایه طنز و با نکات ریز و مهم برای تماشاچی روایت کند.
هتل بزرگ بوداپست؛ بهترين خدمات براي بهترين مشتريها
در سال ۱۳۹۰ که دولتی فاشیست در حال قدرت گرفتن است و شعله جنگ در حال روشن شدن، هتل بزرگ بوداپست به واسطه تلاشی فراوان سر مهمانداري سختكوش، ريزبين، دقيق و موقر به نام گوستاو به یکی از برترین تفریح گاههای اروپا تبدیل شده است. تمام تمرکز گوستاو بر فراهم کردن آرامش و آسایش هتل و ارائه خدمات به بهترین شکل ممکن است. اوضاع در هتل بوداپست بر وفق مراد پيش ميرود، تا آنكه در یکی از روزها پيرزني ثروتمند بهنام مادام دي که از مشتریان همیشگی هتل است از دنیا میرود. مادام دی که از قضا ارتباط خوبی با مدیر هتل داشته، ثروتی بزرگ از خود بر جای میگذارد که از این دارايي هنگفت یک تابلوی نقاشی هم نصیب گوستاو میشود.در همین حین اما، پلیس به گوستاو برای قتل مادام مظنون میشود. و از دیگر سو میراث ارزشمند خانم دی ماجراهایی را پدید ميآورد.
گوستاو نمونهی یک مدیر توانمند است که قادر به ارائهی کار و کسب خود به بهترین شکل ممکن میباشد. از او درسهای زیادی یاد میگیریم، از آن جمله:
۱- هوای جناب مشتری را داشته باشیم تا او هم هوای کسب و کار ما را داشته باشد.
گوستاو با مشتریان پر و پاقرص هتل رفتاری نجیبانه دارد، گویی که آنها از اعضای یک خاندان سلطنتی اسم و رسم دار باشند. در شرایطی که بسیاری از هتلهای اروپایی توانایی برآوردن انتظارات مشتریان خود را ندارند، اما گوستاو آموخته که نباید پشت مشتریان خود را خالی کند. او میداند که عدم توجه به پاسخگویی به انتظارات مشتریان، به منزلهی ارسال دعوتنامهای برای رقبا است تا این مشتریان را به سمت خود جذب کنند. کار و کسبهای موفق، به رضایت و خشنودی مشتریان خود وابسته هستند.
۲- پشت کارکنانمان را خالی نکنیم
در کتاب چهل گفتار پیرامون ارتقای مهارتهای مشتری نوازی تأکید کردم که اعضای خانواده کاری، مشتریان درون سازمانی بنگاههای اقتصادی و سازمانها محسوب میشوند و رضايت و خشنودی آنها، خشنودی مشتریان است. داستان هتل بزرگ بوداپست متمركز بر ماجراهای گوستاو و شاگرد او زیرو است، که قابل اعتمادترین کارگر هتل است. رابطهي میان گوستاو و زیرو از جذاب ترین بخش های فیلم است. پس از آنکه گوستا و زیرو، هتل را برای شرکت در مراسم تشیع مادام دی ترک میکنند و سوار بر قطار میشوند، زیرو به دردسر میافتد. اما گوستاو، حتی به قیمت از دست دادن شهرت و آبروی خود از زیرو دفاع میکند. زمانی که پلیس قطار به زیرو مشکوک میشود و به سراغ او میآید، گوستا و با صدایی بلند فریاد میکشد: "دستتون رو از دوش کارگر من بردارید" و از قضا در نهایت زیرو در آینده مالک هتل میشود. خوب، چه کسی است که نخواهد برای چنین رئیس خوش طینت و کار بلدی خدمت کند؟
۳. یک برنامه جانشینپروري داشته باشیم.
شرکتها نیازمند سرمایهگذاری روی برترین کارمندان خود هستند، تا اینگونه بتوانند ویژگیهای رهبری را در آنها توسعه و پرورش دهند. برنامههای جانشین پروری به منظور اطمینان از تداوم رهبری و سرپرستی برای تمام سمتهای کلیدی اجرا میشوند.الوین تافلر در نظریه موج سوم خود بیان میدارد که عامل قدرت و جابجایی در دنیای امروزی، دانش و دانایی است، و لذا انتقال این دانش از بزرگترین و مهمترین چالشهای سازمان محسوب میشود. بنابراين سازمانهای آینده نگر و آینده ساز بر مدیریت استعدادها و جانشین پروری تأکید ویژهای دارند. در این فیلم هم شاهدیم که گوستاو، زیرو را برای جانشینی خود آماده میکند. سکانس مصاحبه گوستاو با زیرو ، یکی از جذابیتهای فيلم هتل بزرگ بوداپست است. علی رغم تجربه نزدیک به صفر زیرو، اما او برای عهده دار شدن شغل پیشخدمتی استخدام میشود. چراکه جوابی ساده اما پر معنا به سؤال گوستاو میدهد:
"چرا میخواهی در این هتل استخدام شوی؟"
"چه کسی دلش نمیخواهد در هتلی مثل هتل بزرگ بوداپست مشغول به کار شود؛ اینجا برای خود اسم و رسمی دارد آقا!"
گوستاو در نقش یک مربی، جانشیني شایسته پرورش میدهد. کسی که در سرد و گرم روزگار، كنار مدیر خود میایستد و حتی یک بار جان او را هم نجات میدهد.
ارسال نظر