راهكارهايي براي اينكه هرگز بابت هيچ اتفاقي متاسف نباشيد
چگونه بابت اشتباهتان؛ متاسف نباشيد؟
لحظاتي در زندگي همه ما وجود دارد كه در آن تاسف ميخوريم و اين تاسف هم شامل كارهايي ميشود كه مرتكبش شدهايم و هم شامل كارهايي كه انجامش ندادهايم.

برترین ها: لحظاتي در زندگي همه ما وجود دارد كه در آن تاسف ميخوريم و اين تاسف هم شامل كارهايي ميشود كه مرتكبش شدهايم و هم شامل كارهايي كه انجامش ندادهايم. در اين مواقع حسرت مثل يك همخانه سمج، دست از سر ما بر نميدارد و تا شكسته و سستمان نكند، تسليم نميشود اما اينكه تاسف خوردن ميتواند دوست شما باشد يا بهعنوان يك دشمن خانگي زندگيتان را خراب كند، به نحوه واكنش شما بستگي دارد. حسرت خوردن ۲ قطب كاملا متفاوت دارد و در آن فردي كه عادت به حسرت خوردن دارد، خودش را در موقعيت گذشته قرار ميدهد و در تب و تاب انجام دادن كارهايي است كه بايد انجام ميداده، خودش را افسرده و غمگين ميكند اما آيا راهي براي مقابله با حسرت خوردن هست؟ آيا ميشود از حسرت خوردن بهصورت موثرتر و به نفع خودمان استفاده كنيم؟
همه مشكلات از همين يك جمله شروع ميشود:«كاش هرگز اتفاق نميافتاد.» و هرچه بيشتر و دقيقتر اتفاقات گذشته را مرور ميكنيد مدام اين جمله را با خودتان تكرار ميكنيد و نتيجه كار چيزي جز هدر رفتن وقت و انرژيتان نيست. بياييد موضوعاتي كه موجب تاسفتان ميشود را با يكديگر مرور كنيم. تاسف ممكن است موجب از دست دادن حرفهاي باشد كه به دليل سهلانگاري و كمكاري خودتان آن را از دست دادهاي، حسرت خوردن گاهي به دليل اضافه وزن شماست؛ اينكه كاش قدري بيشتر مراقب خورد و خوراك و نحوه غذا خوردنتان بودي تا ظاهرتان اينطور نميشد يا حتي دامنه اين تاسف آنقدر وسيع ميشود كه به خانوادهتان هم برميگردد. مثلا ممكن است حسرت اين را بخوريد كه كاش والديني داشتيد كه در كودكيتان قدري بيشتر مراقب تغذيه شما بودند تا در بزرگسالي مشكل اضافه وزن نداشتيد و همه اين حسرت خوردنها مدام از سمت شما تكرار ميشود تا جايي كه به يك عادت روزمره برايتان تبديل ميشود و ميدانيد بعد از آن چه اتفاقي خواهد افتاد؟ نه تنها خود شما به اين لحن صحبت كردن عادت ميكنيد بلكه اطرافيانتان هم اين موضوع را تصديق ميكنند و به حسرت خوردنهايتان قوت بيشتري ميدهند. براي شروع دست نگه داريد و مراقب صحبتهايي كه به زبان ميآوريد باشيد، چون اگر حسرت خوردن حالت عادت بهخودش بگيرد تقريبا كارتان تمام است. در قدم اول عادت به حسرت خوردن را كم كنيد.
اگر بخواهيم احساسات منفي را از خودمان دور كنيم، قبل از هرچيزي بايد بفهميم احساسات ناخوشايندمان از چه چيزي تشكيل شده است. به اين جمله دقت كنيد:«لعنت به اين زندگي! پدر من قبل از اينكه به دنيا بيايم، مرد»، «خداي من !چرا بايد موهايم را به اين سبك كوتاه ميكردم كه آنقدر احمقانه بهنظر برسم؟» اگر دقت كنيد، متوجه ميشويد احساس حسرت شما همراه با نوعي عصبانيت است و مشكل اصلي شما هنگام حسرت خوردن اين است كه اين ۲ حس متفاوت را با يكديگر تركيب ميكنيد و براي همين تاثير ناخوشايند بيشتري را روي شما ميگذارد. قدم دوم و مهمي كه بايد برداريد، جدا كردن حالت عصبانيت و حسرت است. براي اين كار يك تمرين ساده برايتان در نظر گرفتهايم؛ روي يك ورق كاغذ بنويسيد:« من به دليل اين موضوع متاسفم چون... و بعد جاي خالي را بابت آنچه برايش متاسف هستيد پر كنيد و بعد در يك كاغذ جداگانه اين جمله را بنويسيد:« من بابت اين موضوع عصباني هستم چون...» و جاي خالي را با موقعيتهايي كه موجب عصبانيتتان شده است پر كنيد. با اين كار شما توانستهايد بين آن چيزي كه موجب حسرت و غمتان شده با چيزي كه موجب خشمتان شده، تفاوت قائل شويد. وقتي احساس حسرت و تاسف را از حس خشونت و عصبانيت جدا كنيد، راحتتر ميتوانيد اوضاع را در دست خود گرفته و كنترلش كنيد و با اين كار آماده قدم بعدي براي از بين بردن حس تاسف و حسرتتان ميشويد.
در اين مرحله با خودتان روراست باشيد. فرض كنيد، تمام فصل را براي شركت در يك مسابقه ورزشي تلاش كردهايد اما درست در لحظات نزديك به شروع مسابقه، به دليل يك حادثه دچار آسيب جسمي شده و ديگر نميتوانيد در مسابقه شركت كنيد. فكر ميكنيد علت حسرت شما به دليل چيست؟ اگر برنده ميشديد و مدال قهرماني را از آن خود ميكرديد چه حسي به شما دست ميداد؟ حس غرور و افتخار؟ پس نتيجه ميگيريم كه شما به دليل به دست نياوردن چنين حسي دچار اين تاسف شدهايد. شما با حسرت خوردن متوجه مهمترين اولويت زندگيتان شدهايد و جنبه ديگري از شخصيتتان را شناختهايد. با اين كار ميتوانيد در موقعيتهاي ديگري كه چنين حسي را برايتان بهوجود بياورد، شركت كنيد. تاسف هميشه هم بد نيست و شما را به ابعاد پنهاني شخصيتتان هدايت ميكند.
تاسف، واكنش طبيعي به از دست دادن يك رويا يا يك دارايي يا يك فرصت است اما حسرت و اندوه هميشه هم بد نيست و اگر سازنده باشد قويترتان ميكند. شروع يك غصه و نگراني ابتدا مانند يك كوه درد ميماند و بهتدريج مانند يك صخره سنگي روي شانههايتان ميشود اما وقتي زمان ميگذرد و فرصت بيشتري براي تجزيه و تحليل اتفاقات پيدا ميكنيد آن مشكلات به اندازه يك تكه سنگ داخل جيبتان ميشود و در نهايت تاسفها و حسرتها به شكل يك سنگ ريزه كوچك و نامحسوس در كفشهايتان تغيير شكل داده و در نهايت محو ميشوند و آنجاست كه روي ديگر مشكلات را بهتر درك ميكنيد و دست از حسرت خوردن برميداريد. مثلا اگر كسي را ببينيد كه به آنچه شما از دستش دادهايد، رسيده و موفق شده است شما خوشحال ميشويد و از شادي او احساس لذت ميكنيد؛ اين روي ديگر حس تاسف و حسرت است كه شما آن را ناديده گرفته بوديد.
جنبه آزاردهنده حس تاسف همراه با عصبانيت است. وقتي نميتوانيم به موقعيتي كه دوست داريم برسيم، تاسف ما، همراه با نوعي عصبانيت است كه نميتوانيم كنترلش كنيم. در اين مواقع عصبانيت مثل يك خرس وحشي فقط منتظر واكنش ماست. خرس وحشي اگر به او توجه كنيد نعرهاي بلند خواهد زد و وحشيتر خواهد شد اما اگر توجهي به او نكنيد، راهش را خواهد گرفت و ديگر اثري از آن نيست. در اين مواقع سعي كنيد با دوستان و كساني كه بودن در كنارشان به شما آرامش ميدهد، باشيداما يك نكته خيلي مهم در مورد احساس تاسف به نيت خود شما برميگردد؛ تا به حال شده كاري را از روي عشق و محبت انجام داده و از انجام آن احساس تاسف كرده باشيد؟ اما هرگاه عملي را از روي حس ترس يا ناخواسته انجام داديد، حسرت و تاسف بهدنبال داشته است براي اينكه از احساس تاسف دوري كنيد، بايد از اين به بعد بهدنبال انجام كارهايي باشيد كه با عشق و علاقه انجامش بدهيد.
ارسال نظر