موفقیت به سبک علی بابا و چهل دزد شانگهای!
علی بابا یک شرکت تجارت الکترونیکی در چین است که این روزها با درآمدهای میلیارد دلاری اش، سوژه اصلی رسانه های جهانی شده است.
همشهری جوان - شهریار نوبهار: عقاید سوسیالیستی از اوایل قرن نوزدهم وارد فرهنگ چین شده بود. طی سال ها افراد مختلفی در این زمینه کار کرده بودند. در چنین فضایی عجیب نیست که مائو تسه تونگ به رهبری کل کشور چین ارتقا یافته و برای همیشه تاریخ این سرزمین را تغییر دهد.
عقاید او برای سال ها در چین تبلیغ و ترویج می شد. نوعی از کمونیسم که معتقد بود راه موفقیت از تسلط قدرت نظامی بر توده های مردم می گذرد.
برخلاف رفقای شوروی، مائو به جای صنعتی شدن به کشاورزی اعتقاد داشت و آن را موتور محرک پیشرفت چین می دانست. شاید این طنز تلخ روزگار باشد که با وجود چنین نگرشی، میلیون ها نفر در چین اسیر قحطی و گرسنگی شدند؛ آن هم در دوره ای که مائو در مصدر کار قرار داشت.
البته او به قربانی شدن انسان ها اهمیتی نمی داد. قدرت سیاسی و افراطی گری برایش از هر چیز مهمتر بود. برای همین است که داستان موفقیت کمپانی علی بابا در چین بسیار جلب توجه می کند. نمادی از یک سرمایه داری قدرتمند و حساب شده در برابر تمام رویاهای مائو و کمونیست های دیگر. نتیجه مشخص است. اقتصاد مائوئیستی به تاریخ پیوسته. همانطور که دیگر خبری از افراطی گری های مائو در چین نیست.
جک ما، موسس و مدیر شرکت علی بابا دقیقا در همان دوران وحشت به دنیا آمد. در اوج زمانه ای که انقلاب فرهنگی چین میلیون قربانی را به کام مرگ فرستاد. سال ۱۹۶۴ و دوره ای که گارد سرخ مائو از هیچ جنایتی برای پاکسازی در چین دریغ نمی کردند. پدربزرگ جک از افسران حزب ناسیونالیست بود. همان گروهی که در مقابل کمونیست ها شکست خورده بودند. برای همین او و خانواده اش بارها مورد آزار و اذیت کمونیست ها قرار می گرفتند.
زندگی از همان ابتدا به او آسان نگرفته بود؛ اما جک می خواست راهی به سوی دنیایی زیباتر برای خودش باز کند. آموزش زبان انگلیسی برای او دروازه ای به بهشت بود. بعد از تغییرات در چین و بهبود روابط آنها با کشورهای غربی، گردشگرهای بیشتری به این کشور می آمدند. این بهترین فرصت برای جک بود تا هم زبان انگلیسی اش را تقویت کند و هم با تفکرات متفاوتی آشنا شود.
«بین همین صحبت ها بود که فهمیدم همه چیزهایی که به ما در مدارس می گویند هم درست نیست. خارجی ها آن انسان های ترسناکی که تصویر شده اند نیستند. همه ما انسان هایی هستیم با قوت ها و ضعف هایمان.»
او در هانگژو زندگی می کرد، شهری که در نزدیکی شانگهای قرار داشت. رشد اقتصادی چین باعث می شد که شانگهای هم پیشرفت بیشتری کرده و فرصت های شغلی بیشتری را مهیا کند ولی شرایط برای جک چندان تفاوتی نکرده بود. او دستفروشی می کرد، آموزش زبان انگلیسی می داد و برای صرفه جویی با دوچرخه فاصله بین شهرها را می پیمود. با این وجود فقط حدود ۲۰-۱۵ دلار در ماه درآمد داشت؛ چیزی که نمی توانست جوابگوی نیازهای زندگی و البته جاه طلبی هایش باشد؛ چیزی که باید تغییر می کرد.
جک دیوانه می شود!
شرکت علی بابا در یکی از اتاق های آپارتمان جک در هانگژو تاسیس شد. او ۷ نفر از دوستانش را جمع کرد و به آنها گفت که فکر تسلط بر بازار تجارت چین را از ذهن شان خارج کنند. آنها باید با کمپانی های بزرگ آمریکایی در سیلیکون ولی رقابت کنند. دوستانش دیگر خیالشان راحت شده بود که او دیوانه است.
جک از قدرت اینترنت در کشوری حرف می زد که هنوز در زیرساخت های اصلی اش هم مشکل داشت. فساد در لایه های مختلف حزب کمونیستش دیده می شد و مردمش اعتمادی به چیزهای جدید نداشتند.
جک خودش سر و وضع جالبی نداشت. گاهی اوقات رژ لب می زد و با کلاه گیس مثل ستاره های موسیقی راک برای کارمندانش آهنگ هایی اجرا می کرد. شخصیت آسان گیر و شوخ طبعش در نام گذاری شرکت هم دیده می شود.
«یک روز در سانفرانسیسکو در کافی شاپی نشسته بودم، فکر می کردم اسم علی بابا جالب است. هنگامی که گارسون آمد از او پرسیدم علی بابا را می شناسی؟ او هم گفت بله می شناسم. پرسیدم در موردش چه می دانی؟ گفت علی بابا و چهل دزد؛ و من گفتم آره خودشه! شخصی که رمز ورود به یک غار پر از جواهرات را می دانست و آن را مرتبا می گشود. به خیابان رفتم و از عابران که از ملیت های مختلفی چون هندی، آلمانی، چینی، ژاپنی و ... بودند، همین سوال را کردم و همگی همان جواب را دادند. علی بابا به راحتی تلفظ و در همه جهان شناخته شده است. من حتی اسم علی ماما را هم ثبت کرده ام تا کسی ناگهان هوس ازدواج با ما به سرش نزند.»
سال ۱۹۹۹ بود و اینترنت قدم های آغازینش برای تسلط بر زندگی بشر را برمی داشت. جک به خوبی فرصت جدید را شناسایی کرده بود و سهمش را از دنیای جدید می خواست.
کنجد باز شو!
در آن داستان معروف، رمز غار همان چیزی بود که علی بابای فقیر را به ثروتمندترین فرد بغداد تبدیل می کرد؛ اما موفقیت علی بابا در چین یک افسانه نیست. آنها برای رسیدن به چنین جایگاهی به سختی تلاش کردند. مدل کسب و کار آنها همان اسم رمز غارشان است. مدلی که به این صورت طراحی شده که یک بستر بدون محدودیت زمانی و مکانی را برای همه مصرف کنندگان و خریداران ایجاد می کند. در واقع با این زیرساخت تمام تامین کنندگان و تولیدکنندگان می توانند با خریداران در سراسر جهان آشنا شوند.
سایت علی بابا هزاران کسب و کار مختلف را به همراه محصولات شان معرفی می کند و از این طریق میان خریدار و فروشنده ارتباط برقرار می کند. فروشندگان می توانند مشخصات و آگهی تولیداتشان را در سایت بگذارند و آنها را به خریداران معرفی کنند. فرض کنید شما خریدار هستید و می خواهید در این سایت دباره محصول مورد نظرتان آگهی ثبت کنید. با مراجعه به سایت علی بابا و ثبت آگهی موردنظر، بسیاری از تامین کنندگان و تولیدکنندگان این محصول آگهی شما را می بینند؛ زیرا این آگهی علاوه بر وب سایت علی بابا از طریق موتورهای جستجو هم قابل دسترسی است.
آگهی تان برای اشخاصی که در زمینه خواسته شما فعالیت دارند فرستاده می شود و آنها هم پیام هایی برایتان می فرستند که در آن به شرایط خرید، کاتالوگ ها و مواردی از این دست اشاره شده است. حال شما می توانید از بین این پیام ها بهترین ها را انتخاب کنید و با فروشندگانی که می خواهید رابطه برقرار کنید.
همچنین خریدار می تواند در این سایت با توجه به ناحیه جغرافیایی خود شرکت های فعال در همان منطقه را پیدا کند. بعد از آن هم به صورت آنلاین درخواستی برای شرکت تولید کننده کالا یا خدمات فرستاده می شود و آن شرکت شرایط خرید و نحوه ارتباط برای خرید را به متقاضی ارائه می کند.
بسیاری مدل کاری این شرکت چینی را با رقیب آمریکایی آن یعنی آمازون مقایسه می کنند (در شماره ۴۷۵ درباره آمازون نوشته ایم) اما برخلاف آمازون، علی بابا خودش اجناس را به مصرف کننده نهایی نمی رساند، بلکه مانند بازار بزرگی برای عرضه کالای تجار و شرکت های بزرگ است. علی بابا سود خودش را از طریق قرار دادن آگهی های مبتنی بر جستجو با استفاده از لغات لیدی (مثل گوگل) یا دریافت حق کمیسیون به دست می آورد. همچنین این شرکت، با فروش حق عضویت ویژه، خدمات رایانش ابری و دسترسی به اطلاعات درآمد قابل توجهی کسب می کند.
چهل دزد چینی
ورود شرکت علی بابا به بورس نیویورک دست کمی از غارتگری های چهل دزد بغداد نداشت. آنها رکورد بزرگترین IPO را در تاریخ این بورس ثبت کردند. IPO یعنی عرضه اولیه اوراق قرضه شرکت به عموم برای اولین بار و بدون سابقه قبلی قیمت گذاری. علی بابا در این فرآیند ۲۲ میلیارد دلار جذب سرمایه کرد. در همان روز اول ارزش سهام این شرکت ۳۸ درصد بیشتر از حد تخمینی رشد کرده بود.
غول های آمریکایی در برابر اژدهای زرد زانو زده بودند. اینتل، IBM، فیس بوک، ebay و آمازون همگی ارزشی کمتر از علی بابا دارند. فقط گوگل، اپل و مایکروسافت هستند که ارزشی بالاتر از علی بابا بین شرکت های اینترنتی دارند. به گفته اریک اشمیت این برتری هم به زودی از دست خواهد رفت. «علی بابا هیولای جدیدی در این بازار است. سرمایه بالایشان و قدرت جمعیت در چین، آنها را بسیار فراتر از رقبای آمریکایی خواهد برد.»
مدیرعامل سابق گوگل، به خوبی خطر را احساس کرده؛ هر چند که شاید همه با او موافق نباشند. ماریسا مایر، مدیرعامل یاهو یکی از موافقین ورود علی بابا به آمریکاست. یاهو سال ها قبل همکاری راهبردی با این شرکت را در چین آغاز کرده بود. میوه های این موفقیت حالا به ثمر نشسته اند. یاهو مالک ۲۲ درصد سهام این شرکت است. برنامه اولیه آنها برای فروش ۵ درصد سهام علی بابا چیزی حدود ۹-۸ میلیارد دلار پول را به حساب شان واریز خواهد کرد. مابقی این سهام هم حدود ۲۶ میلیارد دلار ارزش دارد؛ پولی که می تواند برای یاهوی بحران زده بسیار مهم باشد.
البته این تغییرات و اتفاقات شاید برای جک ما (Jack Ma) معنای مهمتری داشته باشد. دیگر کسی به او لقب جک دیوانه را نمی دهد. شرکتی که او پایه گذاری کرد، حالا چیزی حدود ۲۱ هزار کارمند دارد. برای رقبای سیلیکون ولی خط و نشان کشیده و بر بازار تجارت الکترونیکی شرق آسیا هم تسلط پیدا کرده است.
جک حالا با ۱۰ میلیارد دلار ثروت، به باشگاه میلیاردرها پیوسته و رتبه ۸ ثروتمند چینی و ۳۷ در جهان را دارد. ثروتی که به نظر می رسد هر روز در حال افزایش باشد. تا سال ۲۰۲۰ حجم تجارت الکترونیکی چین از مجموع کشورهای آمریکا، بریتانیا، ژاپن، فرانسه و آلمان هم بیشتر خواهد شد. چه کسی یارای رقابت با اژدهای زرد بیدار شده را دارد؟ یا شاید بهتر است بپرسیم چه کسی به مائو اهمیتی می دهد؟ آن هم وقتی که سرمایه داری در چین نفوذ کرده و موفقیت هایی اینچنینی را رقم زده است.
«پدرم همیشه به من می گفت که اگر ۳۰ سال پیش به دنیا آمده بودم، بارها اعدام شده بودم؛ زیرا تفکرات من برای آن دوره بسیار عجیب و خطرناک بود.»
خوش اقبال بودن در موفقیت اصلا عجیب نیست. گاهی اوقاتب رای اتفاقات بزرگ چنین چیزی بسیار لازم است. حداقل برای چینی ها که بد نشد. مائو، کمونیست و کشتارهایش هیچ میراث مثبتی از خود به جای نگذاشتند ولی این جهان بدون ایده پردازی های امثال جک، جای سخت تری برای زندگی بود.
علی بابا از رازهای موفقیتش می گوید
کروکودیلی در یانگ تسه!
کارآفرینان حرف هایی دارند که هیچ کس علاقه ای به شنیدن آنها ندارد. از زجرهایی که برای موفقیت کشیده اند تا کلک های جالبی که برای زمین زدن رقبایشان به کار بسته اند. فقط آن بخش مربوط به ثروت و آسایش است که توجهات عمومی را به خود جلب می کند اما برای جک چیزی در این زمینه هم عوض نشده.
«اگر یک میلیون دلار داشته باشید بسیار خوش شانس هستید؛ اما اگر ۱۰ میلیون دلار داشته باتید، یعنی دردسر دارید. یک میلیارد دلار هم که دیگر معنای مسئولیت می دهد.»
مسئولیتی که با خودش تاثیرات جانبی متفاوتی به همراه می آورد. «توقعات مردم در این مواقع جالب می شود. آنها فکر می کنند من کاری جز خرج کردن پول ندارم در حالی که مثل بقیه روزی سه وعده غذا می خورم و روی یک تخت می خوابم.»
جک پول و خوشبختی کنونی اش را کتمان نمی کند؛ اما از مردم می خواهد که به جنبه های دیگر هم توجه کنند. جک در امتحان ورودی کالج دو بار رد شد. دستفروشی می کرد و تلاش هایش برای کاریابی در رستوران KFC، هتل های شانگهای و پلیس این شهر هم بی فایده بود. می گفتند که او لاغر و قدکوتاه است و به دردشان نمی خورد ولی جک یک رهبر و استراتژیست حرفه ای بود. سال ها بعد وقتی مدیرعامل علی بابا بود، یک چشمه از همین مهارتش را در نبرد با ebay نشان داد.
سال ۲۰۰۳ بود و ebay در چین یکه تازی می کرد. جک روش متفاوتی برای شکست دادن ebay را انتخاب کرده بود. «ما مثل کروکودیلی در یانگ تسه هستیم و آنها مثل کوسه هایی در اقیانوس. در رودخانه ها ما آنها را شکست می دهیم و در اقیانوس آنها ما را نابود خواهند کرد.»
سال ۲۰۰۶، ebay فعالیت هایش را در چین تعطیل کرد. نبرد از اقیانوس به رودخانه کشیده شده بود. کروکودیل ها پیروز شده بودند. جک همیشه به جوانان و ایده هایشان باور داشته، برای همین است که فرهنگ سازمانی علی بابا را همیشه برای آنها بهینه سازی کرده است. علی بابا یکی از مهمترین کمپانی های تجاری در دنیای فعلی است. اتفاقی که بدون کمک های همین جوانان ممکن نبود.
نظر کاربران
عجب!!!!!!!!!