۱۳۵۴۱۳۲
۳۳ نظر
۲۰۶۸۱۴
۳۳ نظر
۲۰۶۸۱۴
پ

دهات خوش آب و هوای قلب تهران، ناگهان لاکچری شد

همچنان که هوا کمی خنک می‌شود و فصل باز شدن مدارس و دانشگاه‌ها می‌رسد، پرسه‌زنی در محله‌هایی که ردّی از دانشجوها در آن دیده می‌شود، لذت دیگری دارد!

برترین‌ها: همچنان که هوا کمی خنک می‌شود و فصل باز شدن مدارس و دانشگاه‌ها می‌رسد، پرسه‌زنی در محله‌هایی که ردّی از دانشجوها در آن دیده می‌شود، لذت دیگری دارد! در این شماره از پرسه، راهی ده‌ونک شدیم تا از سومین روایت ونک بگوییم. در گذشته، «ونک» هم مانند خیلی از محله‌های امروز، آبادی باقدمت و کوچکی بود که در فاصله تهران و تجریش قرار داشت. روستایی با مردمان کشاورز و باغ‌دار که سابقه‌ای تنها کمی کمتر از هزارسال دارد و نامش را از درخت «وَن» یا زبان‌گنجشک وام گرفته است. 

دهات خوش آب و هوای قلب تهران، ناگهان لاکچری شد

از دوران ناصرالدین‌شاه‌ قاجار بود که نام «مستوفی‌الممالک» یا میرزا یوسف آشتیانی، مالک اولیه‌ی بسیاری از محله‌های تهران همچون بهجت‌آباد، یوسف‌آباد و ...، هم‌نشین ونک شد و روی نقشه‌های قدیمی، نام «ونک مستوفی» در محدوده ده‌ونک کنونی نوشته شد. مستوفی‌الممالک، باغ‌ها، توتستان‌ها و زمین‌های بایر ونک رو به قصد آبادانی و حفر قنات تصرف کرد و با درگذشتش، مسئولیت آبادانی و البته مالکیت زمین‌ها تا دوران پهلوی، به پسرش میرزاحسن‌خان مستوفی‌الممالک رسید.

در دوران سلطنت رضا شاه یا به قولی در دوره‌ی پهلوی اول، توجه به این محدوده، متمرکز به سال‌های جنگ‌ جهانی دوم و حضور آلمان‌ها بود اما در دوران پهلوی دوم و دهه‌ی ۴۰ بود که تهران از شمال، غرب و شرق توسعه پیدا کرد، محدوده‌های تفریحی، مسکونی و اداری در بخش‌های مختلف شهر برنامه‌ریزی شد و در نهایت، ونکِ مستوفی به محله‌ای با بافت روستایی در درون شهر تهران تبدیل شد. 

دهات خوش آب و هوای قلب تهران، ناگهان لاکچری شد

در حوالی میدان شیخ بهایی، میان همهمه اهالی همیشه در حال دویدنِ شهر قدم می‌زنیم و آهسته پایین می‌آییم تا به خیابان کولیوند و یا به قول نقشه‌های قدیمی، خیابان «پشت کارخانه شماره 5» برسیم. ده ونک قدم‌های دانشجوها را همیشه به خاطر دارد. پس بی‌مقدمه به سراغ دانشگاه امروز و کارخانه دیروز می‌رویم.

دهات خوش آب و هوای قلب تهران، ناگهان لاکچری شد

همین طور که خیابان پشت کارخانه را جلو می‌رویم نظرمان به دیوار بلند و تیره‌ای در سمت راست جلب می‌شود. پشت دیوارهای بلند دانشگاه الزهرا خاطرات یک کارخانه کلاه خود و ماسک سازی قدیمی، بر روی باغ مستوفی، جا خوش کرده؛ کارخانه‌ای که یادگار آلمان‌ها در سال‌های پُر التهاب جنگ جهانی دوم است. پشت این دیوارها داستان‌های زیادی برای گفتن و شنیدن است. از جمله قصه آرامگاه مرد آبادگر تهران، میرزا حسن مستوفی الممالک و واگن قدیمی قرمز رنگ در محوطه.

دهات خوش آب و هوای قلب تهران، ناگهان لاکچری شد

ردیف درختان توت باقی مانده از توتستان‌ها، مرز بین پیاده‌روی خیابان مجیدپور که در آن هستیم را جدا کرده. انگار در ترک دیوارها ، هزار خاطره از روزگار گذشته روستا خفته است. هر از گاهی آسمان بالای سرمان گسترده‌تر می‌شود و محله‌های دورتر را هم می‌توان دید؛ برای مثال برج های شهرک غرب از اینجا مشخص است و به راستی که محله‌های شهر همسایه‌های چشم در چشم یکدیگر هستند.

دهات خوش آب و هوای قلب تهران، ناگهان لاکچری شد

سر راهمان به میدان ده ونک، یک بی‌ام‌و 518 را می‌بینیم که سال‌هاست با ابهت کلاسیکش قسمتی از ده ونک را برای روزهای بازنشستگی‌اش انتخاب کرده، یک رنوی رها شده و تعدادی ماشین پیر دیگر که در حوالی تعمیرگاه‌های این محله دور هم جمع شده‌اند. کمی دورتر پشت دیوار زورخانه ونک و نرده‌های سبزرنگ کنارش سنگ مزارهای شکسته‌ای از توقف گاه ابدی آدم‌ها به چشم می‌خورد. این جای داستان، شهر، تکه‌ای از خودش را با مفهوم توقف و مرگ گره می‌زند؛ مفهوم مهم آسودگی بعد از پایان و اهمیت بیهوده ندویدن!

دهات خوش آب و هوای قلب تهران، ناگهان لاکچری شد

اصلا کجای شهر می‌توان یک در سالخورده با جزئیات شیرین گذشته را در قاب آجری یک دیوار کاهگلی، زیر سقف آبی آسمان و سایه درخت‌های کهنه پیدا کرد؟ به ویژه اگر یک دوچرخه قدیمی که انگار از دهه سی به جا مانده به دیوار تکیه داده باشد؟ ده ونک محله‌ای برای دیدن تک و توک معجزه‌های تخریب نشده شهر و محله‌ای پر از شگفتی‌ست.

دهات خوش آب و هوای قلب تهران، ناگهان لاکچری شد

حالا با یک فالوده از قنادی قدیمی در چند قدمی زورخانه خنکی ذاتی پرسه در ده ونک را بیشتر می‌کنیم و به سراغ میدان و راسته اصلی برمی‌گردیم... اینجا پر از مغازه های کوچک قدیمی است. جایی که فارغ از بوتیک‌های رنگارنگ و پاساژهای پر سر و صدا، کاسبی به شکل قدیمی‌اش همچنان ادامه دارد. کاسبی پشت دخل‌های قدیمی، زیر سایه‌سار یک درخت تنومند و لمس گرمای آجرهای زیر آفتاب مانده و دیدن گذر آرام زندگی از پشت ویترین! دیگر باید به سراغ باغ معروف برویم.

دهات خوش آب و هوای قلب تهران، ناگهان لاکچری شد

هرچند ورود به دانشگاهی که بر روی باغ مستوفی ساخته شده برای ما ممکن نبود. اما اینجا و در قلب ده ونک، درِ یکی از باغ‌های قدیمی مستوفی‌الممالک به روی ما باز است. باغ ایرانی جایی که در بهار به لاله‌های رنگارنگش شهره است و حالا در مسیر پرسه ما جایی برای استراحت، تنفس و بوییدن عطر خوش درخت‌هایی است که از دوران قاجار به جا مانده‌اند و حالا ما پرسه‌زن‌ها میان دمی آسایش با خودمان فکر می‌کنیم که کاش می‌توانستیم در همه باغ‌های شهر به جای برج لاله بکاریم.

دهات خوش آب و هوای قلب تهران، ناگهان لاکچری شد

تا این بخش از مسیر به کوچه‌های آشتی‌کنان ده ونک سرک کشیدیم و دیوارهای کاهگلی وسط یک شهر شلوغ را لمس کردیم، غرق زیبایی‌های این محله شدیم و در آرزوی چشیدن انگور روی دیوارها مسیر را گز کردیم انگار خوشه‌های انگور این محله به دقت ترکیب‌بندی شدند تا شیرینی این بخش از شهر را دو چندان کنند. با فکر روایت‌های پنهان در لایه‌های این محله به مسیر ادامه می‌دهیم. 

دهات خوش آب و هوای قلب تهران، ناگهان لاکچری شد

وقتی پای کمِ کم 800 سال قدمت در میان باشد، دل کندن از محله هم سخت‌تر می‌شود. شادی و غم لایه‌های عمیق و تو در تویی در این محله دارند. سایه سار درخت 800 ساله امامزاده، بوی نم دیوارهای گرمابه قاجاری در تلفیق با نگاه آخرین کارگری که درب کارخانه را بست و بیرون رفت و شیطنت چشم‌های دانشجوهای جوان قلب هر پرسه زنی را محکم به ده ونک گره می‌زند.

به ما بگویید، شما چه خاطره‌ای از ده‌ونک، دانشگاه الزهرا و درخت‌های کهنسال منطقه دارید؟

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • یاسمن

    عالی بود

  • امیر

    متن بسیار عالی، من رو برد بهوحال هوای همون ده ونک محله مهر و دوستی و اهالی ریشه دار و دوستداشتنیش که هویت این محله ان
    قلمت همیشه گرم

  • ناشناس

    دانشگاه الزهرا دختران دلیری دارد

  • ناشناس

    قصردشت شیراز از ده ونک قدیمی‌تر خوش آب هوا تر

    پاسخ ها

    • پارسا

      کی حالا گفته که از ده ونک بهتر نداریم

  • Parvin

    چقدر این بخش و دوست دارم. با تک تک جمله هاش تو کوچه ها و خیابونا قدم میزنم.
    مرسی از نویسنده ی با احساسِ این بخش.

  • ناشناس

    یادِ ایل وَه خیر

  • ناشناس

    چیزی که برای شما زیبا و خاطره انگیزه برای افراد ساکن ده ونک مشکل ودرد بزرگ حساب میشه.ده ونک با بافت فرسوده و خانه های قدیمی که مشابه اون تویی بعضی از دهات های دور افتاده گیر میاد با کمترین زلزله روی سر ساکنانش خراب میشه واین بخاطر بی مسولیتی مسولان که تکلیف منطقه رو به خاطر منافعشان روشن نمیکنند .

  • عباس

    از اینها نگید اعصابمان خرد میشه

  • ناشناس

    من اردیبهشت ده ونک رو خیلی دوست دارم عطر گل اقاقیا صدای جوی آب کنار پیاده روها بهار که میشه حتما یه جوری خودمون اونجا میرسونم جایی که میشه کمی از دقدقه ها دور شد برای چند دقیقه

  • مریم

    ده سال در دانشگاه الزهرا درس خواندم

    پاسخ ها

    • سعید

      چیزیم شدی؟

    • مهشید

      من چهار سال در این دانشگاه درس خوندم.

    • ناشناس

      مطمئن باش اگه چیزی نشدی بود با ناراحتی یاد میکرد

  • ناشناس

    سلام و ادب ،از گزارش و متن زیباتون لذت بسیار بردم.چشم در این خاک خوشبو باز کردم و بزرگ شدم و تلخی و شیرینی زندگیم را در کنار این موصوفات شما تجربه کردم ۵۸ سال است خاک این ده ❤ مرا اسیر و عاشق خود کرده و حال که شاید زمان دل کندن البته به جبر زمانه باشد غمگین ترین ایام را میگذرانم.
    سپاس که یادی از این محله فرمودین ولی ای کاش از مفاخر و اندیشمندان و بزرگان هم صحبتی میفرمودین.
    موفق و پیروز باشید 🙏🌹

  • سارا

    چقدر زیبا تعریف کردید ممنون از متن دلنشین و توصیف قشنگتون واقعا خودمو اونجا ده ونک حس کردم نگارش قلمتون گرم

  • قاسمی

    ۴ سال تو اون دانشگاه درس خوندم و زندگی کردم با تک تک جمله ها پرت شدم به اون روزا که از بهترین روزای عمرم بود

  • ناشناس

    عالی نویسنده عزیز

  • ناشناس

    خداوند به شما خبر نگار خوب سلامتی بده منکه دیگه پیرم داغ جونم دیدم ا پا افتادم منم جونیام اونجا خیلژ رفتم گستم

  • ابراهیمی

    ممنون از نویسنده این متن زیبا در توصیف ده ونک خیلی دوست دارم از نزدیک اونجا ببینم

  • نیلا خاچیکیان

    خیلی ممنون. با احساس و قشنگ بود. خسته نباشید.

  • مرتضی

    زورخانه را گفتی ولی کشتی گیرایی همچون محمدعلی فردین کمی پایین تر خیابان شیراز تابلو فرش ایشان و بستنی فروشی ملک مطیعی و زمین فوتبال خاکی که دهه چهل پدرم و پدربزرگ با حفر چاه چون کوهستانی بود زود به آب میرسید،کشت خیار و گوجه و کلا سیفی جان و بعد زمین فوتبال که بخاطر سربازی پدرم و رها کردن

  • رها

    با سلام منو بردید به سالهای دانشجویی در دانشگاه الزهرا و بعد سالهای سخت کارمندی در همان دانشگاه.حدود بیست سال در ده ونک زندگی کردم و با تمام کوچه پس کوچه ها و زیبایها و همچنین سختی ها و فقر مردمش آشنا هستم خاطرات زیادی از توت چیدنها دارم و همچنین از باغ مستوفی که بعدها به همت آقای کرباسچی تبدیل به باغ ایرانی شد تا همه بتوانند ازش لذت ببرند.بعد از سالها دوری که برگشتم برای دیدار از ده ونک رفتم خیلی تغییر کرده بود،امیدوارم با سیاست های درست شهرسازی و شهرداری سر و سامانی به این اوضاع نابسامان داده شود.

  • ناشناس

    بسیار عالی

  • آرش

    خاطره اولین خاطرخواهی... کوچه باغ و شوق دیدن معشوقه ... بازی های کودکانه که آرام‌ آرام تبدیل به عشق نوجوانی شد. و دست آخر همه چیز همونجا تمام شد . بچه ناف ونکم خوشتیپم‌و با نمکم پا نذاری رو دلکم خودم یه پا چهل کلکم

  • سادات

    ۳۰ سال پیش دانشجوی دانشگاه الزهرا بودم.سوپری شهرکی داخل ی دکه بود روبروی خوابگاه فرزانگان.اون زمان دو تا خوابگاه داشت فرزانگان ۱ و ۲ و سال فارغ التحصیلی ما ۳و۴ هم اضاف شد.و ما که پیش کسوت بودیم در ساختمانهای نو و تمیز جا دادن ترم اولیا قدیمی ها رو گرفتن.یادش بخیر.امامزاده که حالا میثم مطیعی داخل اون میخونه خیلی کوچیک بود.غروبهای جمعه درش رو باز میکردن میرفتیم ما خوابگاهیا.کنار خوابگام ی نهر کوچیک بود و خیابون اصلی ی سنگکی بود.و پر از باغ و بر.همه ازبین رفتن.الان دارم بازنشت میشم.یاد اون روزها زنده شد برام🥰🥰😪😪

  • فاطمه

    تمام حس هایی که تو چهار سال زندگی تو ده ونک داشتم را شما با قلم زیباتون بیان کردید. ده ونک ی بهشت وسط جهنم دود و دم تهرانه.

  • فاطمه

    تمام حس هایی که تو چهار سال زندگی تو ده ونک داشتم را شما با قلم زیباتون بیان کردید. ده ونک ی بهشت وسط جهنم دود و دم تهرانه.

  • پرویز طهماسبی

    کاش میشد ما هم اونجا رو ببینیم،

  • سهیلا بهرامی

    من‌سال66دانشجوی دانشگاه الزهرا بودم‌عاشق محوطه زیبای پر ددخت دانشگاه بودم‌خوابگاه ماهم‌داخل دانشگاه بود ..سالهای پر دردی بود برای‌من چون‌مادر و پدرم‌در جوانی در همان‌سالهای اول دانشجویی فوت کردن‌..اما دانشگاه اساتید بسیار با سواد و فرهیخته‌ایی داشت آن‌زمان‌..یادش بخیر...کوچه باغهاش
    36سال پیش 🍀🍀🍀

  • فریبا

    ده ونک نباشد باشد جزایر قناری . وقتی که ملت ایران در فلاکت و بدبختی هستند
    احساس مرده . ب نان شب محتاج هستیم باغ و بوستان،فراموشمان شده

  • فاطمه

    سلام من ۹سال اونجا زندگی کردم آب وهوای عالی ومردمان بسیار مهربون داره امامزاده قاضی صابر هم حال وهوای معنوی خوبی به اونجا داده ازتون ممنونم

  • ناشناس

    ده ونک وزیبایی وسادگی محلش رو با واژه ها وجملات دلنشین توصیف کردید..
    من چند ماه پیش،گریه کنان وضجه زنان،با ناامیدی تمام وگامهای سست ،بدنبال رفع بدبختی وآوارگیمان راهیه ده ونک شدم.بدنبال یک آشیونه تا به آوارگی وبی خانمانمانیمان پایان دهم.و
    مادر مسن وچشم براهم ‌وبیمارم را نجات دهم
    اما نتونستم نتونستم،
    هیچ خانه ای رو با شرایطم حتی در ده ونک هم نیافتم پریشان وپشیمان برگشتم
    حیف که نمیتوانم حتی در ده تهران هم خونه بخرم. دردم را تازه میکنید
    لعنت به این پول که باعث شده سکته کنیم.
    از دربه دری وآوارگی..

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج