صبا خانم، دختر جوانی که دوای رفع افسردگی پیش اوست!
انتشار یک ویدیو از بلاگری به نام صبا صفری و توصیههای سادهانگارانه او از بیماری افسردگی و شکل درمان آن، موجب واکنشهای گستردهای شده، لازم به ذکر است که صبا صفری از آن دسته از بلاگرهاییست که نسبت به تحولات اجتماعی، عموما منفعل هستند، با این مطلب مختصر همراه باشید.
برترینها: انتشار یک ویدیو از بلاگری به نام صبا صفری و توصیههای سادهانگارانه او از بیماری افسردگی و شکل درمان آن، موجب واکنشهای گستردهای شده، لازم به ذکر است که صبا صفری از آن دسته از بلاگرهاییست که نسبت به تحولات اجتماعی، عموما منفعل هستند، با این مطلب مختصر همراه باشید.
کاربری به نام بلو و تجربه شخصی هولناکش:
من آخرین باری که خودکشی کردم ۶۰ درصدش به خاطر سایکوسومات شدنم بود. نوسانات خلقی شدید داشتم و در لحظه داشتم بین مانیا و دپرشن میچرخیدم. وسط شیفت تنگینفس داشتم، مدام موهامو میکشیدم و گریه میکردم، یه جاهایی اینقد دردم زیاد میشد که شیفتو ول میکردم میرفتم رو تخت نیم، بالششو بغل میکردم و از شدت درد جیغ میکشیدم. مشت میکوبیدم به دیوار تا یه درد جدید درست شه و اون درد کمرنگتر شه. جای زخم ناخنام هنوز روی ساعدم هست که سعی میکردم پوست دستمو بکنم تا اینقد نسوزه. آخرش اینطوری شد که اگر خودمو بکشم این درد خاموش میشه؟ و این کارو کردم.
و اگر پارتنرم اونطوری پشت تلفن درمونده نبود اصلا سعی نمیکردم بمونم. اون درد مدت زیادی بود، اون شب به اوج خودش رسید. هرسری میرفتم خونه یا پیش بچهها گریه میکردم که درد دارم. دکتر هیچ عارضه جسمیای رو تشخیص نمیداد، صرفا روانتنی بود. اون روز نیم وسط شیفت مدام میپرسید.
چرا حالت بده و من جایی که موفق به پیچوندنش نشدم جیغ زدم نمیدونم نیم درد دارم خوب نمیشه. هرسری که به بابام میگفتم درد دارم میگفت به خاطر افسردگیته. افسردگیه کمتر از اون درد به چشم میومد. اونجا که من همین حرفای کلیپو از دوست صمیمیم شنیدم، دیدم عوام هیچ دیدگاهی از افسردگی ندارن.
نظر مازیار رومیانی:
این ویدئو چرته ولی فکر کنید مردم مشکل x رو دارن و شدت و دوره رفع این مشکل برای هرکی متفاوته، به خاطر همین هیچ راه حلی برای همه به صورت یکسان جواب نمیده، اما ... در این بین خیلیا میتونن مشکل x رو حل کنن یا حداقل زندگیشون رو زیاد تحت تاثیر قرار نده و اطرافیان رو نرنجونه، و خلاصه برن به زندگیشون برسن ولی تحت تاثیر عوامل مختلف توش غرق میشن و یه هویت جدید براشون ساخته میشه. دیگه داشتن اون مشکل میشه یک بهانه برای انجام کارهای بد، میشه یک بهانه برای آزار بقیه، اون مشکل میشه یه چیزی که باهاش پوز میدن، میشه کل زندگیشون، جوری که هر اتفاق بدی بیفته یا هرکار بدی بکنن رو میندازن گردن اون مشکل، فارغ از اینکه از نگاه منی که اون مشکل رو ندارم دیگه اون اتفاق رو صرفا بخاطر اون مشکلشون نمیبینم، بلکه اون شخص رو آدم بیمسئولیتی میبینم، حالا بجای مشکل x هزاران چیز میتونید بذارید، چاقی، ADHD و ... آدمای زیادی دیدم که اخلاق بدی دارن و یا دروغ میگن یا تنبلی میکنن یا درکی از مفاهیم زندگی ندارن و وقتی بهشون میگی چرا؟ میگن: چون زیاد فکر میکنم. چون ADHD دارم نمیتونم تمرکز کنم و یا یادم میره و ...
چرا در گذشته اینطوری نبود و آدما بخاطر این مشکلات اینقدر چرت نبودن؟ اگه کسی زندگی بدی داشت و باعث شد در آینده قاتل بشه نمیتونه زندگی بدش رو بهونه کنه و از مجازات فرار کنه، بخشی از زندگی ما جبره ولی بخشیش هم اختیاره و مسئولیتیه که گردن ماست و نمیتونیم از زیرش فرار کنیم و بهانه بیاریم
نظر صریح سینونیم:
تو مملکتی که ۶ماه هولناکترین اتفاقات افتاده کلی جوون مشکل پیدا کردن، دلار رسیده به ۵۰تومن و هیچ آیندهی درستدرمونی منتظرمون نیست کسی ادعا کنه حتی ذرهای هم افسردگی رو تجربه نکرده یا متصله یا مجنون، از این دو حالت خارج نیست.
این هم منشن توماس آرتوریاس:
انقدر مقاومت کردم نبینم اینو، از بس اومد تایملاین کنجکاو شدم ببینم چی میگه و بله از اون تایپ ادما که دلم میخواد هیچوقت از جلو چشمم رد نشن، از اونایی که تا یکی خودکشی میکنه میگن ضعیف النفس بود و بدبخت، یارو تو این خراب شده خودشو با بنزین سوزونده بعد امثال این میان چرت و پرت میگن.
و این هم کنایههای کسری:
من شاد بودن رو بلد نیستم اما تو خوب بلدی پول در بیاری. سوار کولِ آدمهای خسته میشی و سواری می کنی.
شازده هم نوشته:
کلی اومدم نوشتم پاک کردم فحش دادم
به این بشر، به خودم، آخر سر به این نتیجه رسیدم که تقصیر خودمونه، ما اینارو پروموت کردیم که برن رو منبر برا ما شعر تلاوت کنن و از نور صحبت کنن و از پروموت ما تو مجازی نون ببرن و لاکچری زندگی کنن و بگن افسردگی چیه ؟
شما هم نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید
نظر کاربران
اتفاقا حرف هاش خیلی سطحی و مضحکه. آدم افسرده این حالت رو انتخاب نکرده. این حالت بهش غلبه کرده. افسردگی زمینه داره بستر داره و درمانش هم براساس همون زمینه هاست. نمیشه با دوتا حرف شعاری و خوشگل زیرآب افسردگی رو زد
پاسخ ها
به همه ی کسانیکه نمیدونن افسردگی چیه توصیه میکنم رمان ارکان از صبا ترک رو بخوننن
بسیار عالی گفت.
دلم ریخت بهم
همه آدمها همه حالات خلقی وروحی روانی رادارند! ولی بصورت شدت وضعف! مثلاً همه حسود هستند ولی دربعضی ها آنقدر ضعیف که بحساب نمیاد ودربعضی ها آنقدرشدید که تابلو میشوند. همه وضعیت پارانوئید دوقطبی بودن افسردگی توهم شیزوفرنی و..رادارند ولی دربعضی خیلی ضعیف که اصلاًدیده نمیشود ودربعضی شدید ویا شدیدتر! شدت وضعف این حالات درافراد به خیلی شرایط بستگی دارد شرایط دوران کودکی نوع تربیت سختی های زندگی چه جسمی چه روحی برخوردهای والدین حتی ژنتیک محیط مدرسه آموزگاران محیط خانه واجتماع نوع رفتار دوستان فامیل واقوام و..شوکها تصادفات بیماریها وکتکها تعرضها تحقیرشدنها وتشویق شدنها تربیت خوب محیط آرام آموزشهای خوب کمک ویاری ومحبت دوستان اقوام فامیل والدین و...
این نشون میده یه سری از آدم ها از جمله همین خانم هیچ درکی از مشکلات ندارن
اصلا درکی از معضلات یه جوون ندارن از هر نظری
پس نیازه که به امثال این توجه نشه تا نتونن کسب درآمد از احساسات مردم داشته باشن
وضعیت x که فرد به آن اعتقاد پیدا میکند دلایل زیادی دارد یکی ازآنها باور شدید فرد به این است که تغییر نمیکند وهمینطور خواهدماند ومثل خیلی ازآدمها که تغییر میکنند و.خوب میشوند نیست چراکه مجهول x است! دلیل بعدی بعلت خودخواهی وتنبلی زیاد است وهر فکر وکمکی رابا مطرح کردن اینکه با همه فرق میکند وx است رد میکند دلیل بعدی این است که فکر میکند طلسم شده ویا درنظام هستی ویا توسط خالق فراموش شده وتا ابد مجهول x باقی خواهدماند دلیل بعدی کم آوردن درتوضیح برای دیگران ازشرایطی که داره! برای همین بامطرح کردن وضعیت مجهول وx ازپاسخگویی فرارمیکند
لحن بده حرفا درسته
بد میگه منفعل به اتفاقات خیلی بده
ادبیات رو درست کنید کلا زیبا تر حرف بزنید
تو هم دماغت رو جمع کن!!!!!!!
من متوجه نشدم که افسردگیم کی شروع شد، همسرم هم اهمیتی به حالم نمی داد و فکر می کرد که حالم خوبه و من دارم نقش بازی می کنم. نهایتش این شد یه حدود یک سال و اندی از زندگیم رو از دست دادم. یادم نمیاد که اون یک سال چکار کردم ولی می دونم ارتباطم رو کامل با همه قطع کردم، هیچ تلفنی رو جواب ندادم، با هیچ کس حرف نزدم، در رو به روی هیچ کس باز نکردم، از خونه بیرون نرفتم و در نهایت، از وزن ۸۵ کیلو رسیدم به ۱۵۰ کیلو و حتی خودم نفهمیدم دارم چاق میشم و پرخوری عصبی دارم.
بالاخره وقتی رفتم پیش دکتر واسه لاغری، منو فرستاد پیش روانشناس و اونجا بود که فهمیدم افسردگی شدید دارم و درمانم رو شروع کردم.
ولی واقعا یادم نمیاد توی اون یک سال، چطور زندگی کردم. فقط حبس شده بودم توی خونه و شوهرم شرایط رو بدتر می کرد برام.
الکی نگید که آدم افسرده داره ادا درمیاره، چون واقعا اینطور نیست
اینا یه عده ادم سطحی بیسواد هستن
حرف زدن در موردشون فقط باعث میشه سرزبونها بیوفتن و معروف بشن!
سکوت کردن بهتره.....
متاسفانه خیلی از مردم و افراد جامعه فرق بین افسردگی و غم رو درک نمیکنن و فکر میکنن این دوتا یکی هستن که واقعا تفکر غلطی هست من بشخصه خودکشی رو تایید نمیکنم ولی افسردگی چیزی هست که واقعا ترسناکه ...
اما توی جامعه امروزی بعضی ها برای استفاده از دیگران و جلب توجه از این اسم برای غم های کوتاه مدتشون استفاده میکنن که شاید دو روز هم ناراحتشون نکنه که واقعا به درک کمتر این بیماری و افراد مبتلا لطمه میزنه و تفکر غلط رو توی جامعه جا میندازه.
ترحم برانگیزه
گول نمیخورم طرفند جدید ...
با این بی سوادی و بدون هیچ جذابیت تصویری و گفتاری بلاگر ؟
دقیقا راستمیگه بعضیا فقط آفریده شدن برای آه وناله و گریه .مثل مادر شوهرمن.میریم خونشون اعصابمون رو خرد میکنه از بس نیگه من زینب ستمکشم من زینب ستم کشم.
پاسخ ها
بعضیا ممکنه هر کاری بکنن
نباید بعضیا رو تعمیم داد به کل طیف افسردگان
بی سوادی و ناآگاه بودن بددردیه که با رواج این اینفلوئنسرهای واقعا فاجعه ی مملکت ما به اوج رسید مغز کلا کاربردش فرمان به چشم برای دیدن شده نه منطقی نه فکری هیچی.متأسفم که اونقدر متفکرا و صاحب اندیشه هامون گوشه گیر و منزوی شدن که همچین انسانهایی قدرت تأثیر اجتماعی پیدا کردند. ذهنتون رو درگیر همچین موجوداتی نکنید
افسردگی یعنی حوصله نداری درمورد همه چی وهمه کس فقط دوست داری تو خونه باشی وبه علاقه مندیها خودت برسی. دکترو دارو نصیحت را هم اصلا دوست نداری.تاروزی که خودت پوست بندازی واز جلدت دربیای .حالا ۶ ماه بعد یکسال بعد معلوم نیست.دارو وابستگی میاره .وطرف بد بخت میشه.یعنی هیچ وقت خوب نمیشه.تجربه ای که من دارم نه برای خودم بلکه یکی از نزدیکترین کسانم. وهمه حالتهای آدم افسرده را احساس میکنم .فقط باید بپذیرشون. که این همینه.خودت داغون میشی .ولی چاره ای نیست.
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد!!!
همین بیت شعر برات کافیه دختر خانم خوشحال!
حرفش بسیار عالی است و کسانی که به ایشون حمله کردن واقعا وضعیت روانی خرابی دارند.
شاد بودن و شاد شدن کار سختی نیست کافیه به خاطر حداقل داشته هات شکرگزار و دلشاد بشی و کمتر غر بزنی.
اگر از این نوشته عصبانی شدی... لطفا همین الان فقط یه لحظه (10 ثانیه) به هیچی فکر نکن و کمی مثبت اندیش باش و این جمله را تکرار کن..
(چه جالب و چقدر خوب... راست میگه ها...)
همین یه خط را تکرار کن... تمام
فقط سطح فکر اونی که گفته اگه کسی افسرده نشده یا متصله یا مجنون!! و خب از کسی که فقط تا نوک دماغ خودشو میبینه چه انتظاری هست ؟
یه درصدم به ذهنش نرسیده که عده ای با قدرت ایمان و اعتقادات مذهبی ، افسرده نمیشن و افسردگی براشون بی معنیه . و قطعا مجنون نیستن و متصل به جایی که شما هم منظورته نیستن
وقتی باردار شدم همه چی خوب بود بعد بدنیا اومدن بچه از تنهایی خستگی و بیخابی ریختم بهم شوهرم ورشکست شد بخاطر گرونیا نمیتونستیم اجاره بموقع بدیم ن خودم گوشت و چیا مقوی بخورم شیر داشته باشم شدم ی افسرده بتمام معنا همش فکر خودکشی میومد تو سرم ازاونورم شوهرم ی عصبی بدهن شده بود ک بیشتر روانمو بهم میریخت
افسردگی چیزی نیست ک من بخام چیزی ک مثل بیماری اومده تو جونم ریشه زده
من فک میکنم خودشم افسردس
دوست عزیز
شاد بودن و شاد نبودن انتخاب نیست!
یک وضعیت و نوعی از حالات زندگیه.
بزار یه مثال بزنم.
شما فرض کن فردی عزیز ترین شخص زندگیشو از دست داده. حالا با این جملاتی که شما گفتی میتونه شاد باشه؟؟ اصلا مگه آدم از سنگه؟ انسان برای احساس کردن به دنیا اومده ، اگه کسی بی دلیل شاد و شنگول باشه که دیگه آدم نیست!
انسان ها انتخاب نمیکنن شاد باشن یا غمگین ولی میتونن تظاهر کنن که باعث لطمه زدن و درون ریز شدن احساساتشون میشه و درنهایت میترکه عین بمب!
اونی که افسرده اس انتخاب نکرده که افسرده باشه ، درسته که میتونه با انجام کارهای مختلف تلاش کنه و به وضعیت مطلوبی برسه ولی بازم برهه ی سختی رو می گذرونه .
شکرگذاری کاملا فرق میکنه. درسته که حس خوبی میده و باعث میشه از نداشته هامون دور بشیم ولی کسی که حالش بده دیگه این روش ، هیچ تاثیری روش نداره...
در کل بیاین یاد بگیریم بهم دیگه اهمیت بدیم و درد های همو کم و ریز نبینیم چون هیچ کس جز خدا نمیدونه توی دل بنده هاش چی میگذره.
خدا شفاش بده
😂😂😂😂
به نظرم یه راه التیام افسردگی، نوشتن افکار و احساسات طرف هست. باید تخلیه روانی بشه و با خودش اشتی کنه.
منقلب شدم ، اصلا جلو حرف هامو گرفته ، الان نمیتونم صحبت کنم.
این خانم بیشتر حرفش به مخاطب خاصیت که شاید فامیل هم باشه داره تیکه میندازه بهش یه طوری باهاش درگیره ولی در باطنش خود خوری وافسردگی شدیدی دیده میشه
هر کی طرز فکرش با این خانم یکیه امیدوارم سر خودش بیاد تا بفهمه افسردگی یعنی چی
قسم میخورم خودش مشکل افسردگی داره داره ادا در میاره چشم آدم حقیقت درون فاش میکنه کاملا مشخص افسردگی و مشکلاتی داره موقعه ای که داره حرف میزنه چشماش برعکس چیزی میگه که زبونش گفته من خودم روانشناسی خوندم کاملا مشخص حرف و عملش یکی نیست
خلاصه خودتونرو جمع کنید توهم بینیتو جمع کن دیوانه ملت از فقر افسرده شدند اینم داره نظر میده
چقدر خوب میشد در مورد چیزی که تخصص واطلاعاتی نداریم کسی رو راهنمایی نکنیم
گشنگی نکشیدی عاشقی از یادت بره...