آسیب شناسی مدیریت واحدها در ایران (۱)
هر واحد تولیدی به عنوان موجود زنده است که به دنیا می آید، رشد می کند، بالنده می شود و تدریجا سالخورده می شود و روزی عمر سازمانش به پایان می رسد؛ لذا مدیران کشور برای حفظ روند رو به رشد واحد خود، همواره باید مراقب شرایط، باشند.
پنجره خلاقیت: هر واحد تولیدی به عنوان موجود زنده است که به دنیا می آید، رشد می کند، بالنده می شود و تدریجا سالخورده می شود و روزی عمر سازمانش به پایان می رسد؛ لذا مدیران کشور برای حفظ روند رو به رشد، سلامت و زنده نگه داشتن واحد خود، همواره باید مراقب شرایط، چالش ها و راهکارها باشند تا عمر سازمانی خود را طولانی نمایند.
در کشورهای صنعتی، واحدها نسل ها پس از یکدیگر و گاهی طی چند قرن همچنان شاداب و پویا و موفق به حیات خود ادامه می دهند ولی در کشور ما واحدهای تولیدی با بنیانگذار آن متولد و با مرگ او خاموش می شوند و کمتر واحدی در ایران به نسل های بعد از خود می رسد. در این مقاله ابتدا به چالش های پیش رو و مشکلاتی که مخصوص کشور ما بوده و هیچ الگوی خارجی نمی تواند راهکار و راه چاره ای برای ما فراهم کند می پردازیم.
تولید واحدها
معمولا در کشور ما به همت فرد یا افرادی که رویایی در سر دارند یا به دلیل شرایط خاص زمان و مکان به اندیشه برپایی واحد افتاده و از فرصتی که به وجود آمده مبادرت به برپایی آن می نمایند و کمتر دیده شده که با نقشه راه یا دیدن افق های پیش رو یا بررسی حداقل 50 سال آینده، طراحی و اجرا نمایند. در حقیقت تولید اکثر واحدها، مقطعی و متناسب با نیاز روز و با انگیزه های شخصی تولد یافته اند.
مسائل فرهنگی
ساختار اجتماعی و فرهنگ هر جامعه ای شرایط خاص خود را دارد و زمانی که ما ایده ای را به طور صددرصد از جایی کپی کرده و وارد فرهنگ خود می نماییم با مشکلات عدیده ای مواجه خواهیم شد زیرا محاسبات اقتصادی هر طرحی در ایران با عوامل بی شماری روبروست که در کمتر کشوری با آن مواجه می شویم.
* نرخ بانکی: آیا کشوری می شناسید که بهره بانکی آن ۳۰ درصد باشد.
* آیا کشوری می شناسید که 180 روز در سال تعطیل باشد؟
* آیا می دانید که در تعطیلات هم بهره بانکی محاسبه خواهد شد؟
* آیا اگر سرمایه خود را به بانک بسپارید با اطمینان خاطر 30 درصد سود تضمین شده خواهید داشت؟
* آیا می دانید که نزول پول در ایران ۶۰ درصد است؟
* آیا می دانید تورم واقعی 110 درصد و تورم دولتی 40 درصد است؟
* آیا از ناهنجاری های اجتماعی آگاهی دارید؛ به عنوان مثال:
۱- رشوه
2- اعمال نفوذ افراد
۳- رانت
4- عدم امنیت ایده و مالکیت معنوی
۵- روابط کارگر و کارفرما
6- مبانی اخلاقی حاکم بر جامعه
و صدها مورد آزاردهنده و تهدیدکننده
قوانین کشور
آیا در مجلس تولیدکننده ای نشسته است تا مشکلات و مسائل تولیدکننده را درک کرده و آن را نمایندگی کند؟
حمایت از تولید یعنی پرداخت ۱۴ نوع عوارض به شهرداری، هلال احمر، زندانیان، آموزش و پرورش، مالیات بر ارزش افزوده و نظایر آن. تولیدکننده ای که برای فروش محصولات خود با تبلیغات گسترده و فروش امانی کالا و قبول چک های مدت دار که خود فاجعه ای در کشور ماست، باید به ۱۴ ارگان دیگر عوارض پرداخت کرده یا برای دریافت بهای خدمات خود پس از یک سال هزینه های متعددی پرداخت کند. آیا عنوان تولیدکننده در کشور ما از مشاغل ارزشمند و موجه و قابل تقدیر به شمار می آید؟ به جای آنکه به تولید کننده که منبع درآمد ناخالص ملی و بسترساز اشتغال جوانان است لقب عالی جناب داده و امتیازهای ویژه ای برای او قائل شویم، او را زالوصفت، خون آشام، ظالم و دشمن کارگر نمی نامیم؟
هزینه سربار
تولیدکننده در کشور ما ناچار به تحمل ۱۶۵ هزینه سربار است؛ از پست نگهبانی، باغبان، آشپز، راننده سرویس، منشی، ناهار، لباس کار، عیدی، پاداش، سنوات و وام تا تامین هزینه های تیم فوتبال شرکت. این روش تا پایان قرن بیستم در کشورهای صنعتی متداول و جاری بود و ما که از آن الگوها تقلید کردیم همه این هزینه ها را بر کالای خود تحمیل کردیم ولی در چند دهه اخیر شاهد بودیم که چگونه کشورهای آسیایی شرقی با مهندسی معکوس این روش را دگرگون ساخته و کالای تولیدی خود را ده ها برابر ارزان تر تولید نموده و کشورهای صنعتی را به زانو درآوردند؛ در حالی که ما همچنان در فکر احداث سوله های متعدد و تحمل ۱۶۵ هزینه سربار و ۱۴ نوع عوارض جانبی بوده و در زیر بمباران عوامل ذکر شده در قبل به سر می بریم.
درآمد نفتی
از جمله تهدیداتی که ما را در زمینه صنعت و تولید ناکام می گذارد افسانه نفت است؛ زیرا ایرانیان بی نیاز و ثروتمند را چنان به خواب فرو می برد که از قطار پیشرفت آن هم با سرعتی سرسام آور جا ماندیم و یک قرن به خواب عمیق فرو رفتیم چون هرگز نگران فردای خود نبودیم و همه چیز از عروسک های زیبا تا موز و آناناس را سر سفره های خود دیدیم؛ حتی قبل از آن که کشورهای پیشرفته آن ابزارها و عروسک ها را دیده باشند.
این نگرش تا آنجا پیش رفت که فعالیت در زمینه صنعت و تولید، شغلی ریسک پذیر، ناکام و از سر جنون نام گرفت؛ زیرا درآمدهای کاذب از نزول و خرید سکه و ارز یا سرقفلی و نظایر آن چنان سودآور شد که امروز برای صاحبان صنایع، دلسوزانه آرزوی موفقیت داریم زیرا این افراد به جای آنکه در واحدهای تولیدی خود در اندیشه کارآفرینی، ابداع، خلاقیت و تولید باشند؛ به دنبال چک های برگشتی، برقراری رابطه با سازمان ها و نهادها برای فروش کالای خود یا در مجتمع های قضایی به دنبال پرونده های گوناگون سرگردانند.
کپی کاری
ایرانیان به محض آنکه خبر موفقیت کسب و کار یا تولیدی را می شنوند، بلافاصله در فکر احداث واحدی مشابه افتاده و به سرعت رقیب واحد ایجاد شده می شوند؛ بدون آنکه از سرنوشت آن واحد آگاهی داشته باشند؛ لذا پس از زمان کوتاهی هر دو واحد را تعطیل شده و ورشکست می یابیم.
مشاغل خانگی
با توجه به قوانین و مقرراتی که کشورهای صنعتی با آن مواجه بودند و هزینه های سرباری که به قیمت تمام شده کالا تحمیل می شد، بیکاری جمعیت بزرگی از کشور چین موجب شد که در اواخر قرن بیستم راهکارهای دیگری جایگزین روش های متداول در جهان غرب شود.
در حقیقت مهندسی معکوس را که از جوامع غرب آموخته بود به کار برده و به حذف هزینه های سربار در کالاهای تولید شده اقدام کردند. این فکر مدعی است که صنعت یا تولید چه وظیفه ای در قبال سایر نهادهای اجتماعی دارد؟ چرا صنعت یا تولید باید مسئول زندانیان یا آموزش و پرورش باشد؟ آیا سایر نهادهای اجتماعی نیز همین رسالت را به عهده دارند؟
پیگیری و استمرار این نوع اندیشه در قالب مشاغل خانگی تبلور یافت چون در این روش دیگر حقوق بیمه، ایاب و ذهاب و لباس کار و عیدی و پاداش و ده ها هزینه سربار حذف شده و کالا به شدت ارزان می شود؛ به نحوی که قیمت پاره ای از این کالاها ما را شگفت زده می کند.
قوانین جدید هم ظهور یافت که برای اعضای خانواده نیز مجوز صادر می شود تا قانونا بتوانند به تولید محصولات غذایی، دارویی، آرایشی و بهداشتی بپردازند. خوشبختانه در ایران هم قانون مشاغل خانگی از تصویب مجلس گذشت و اعضای خانواده با ثبت نام در این مراکز موفق به اخذ مجوز چه به صورت مستقل یا تعاون خواهند شد.
سایت این مرکز در وزارت کار www.mcls.gov.ir و در وزارت تعاوت تحت عنوان مشاغل خانگی فعال است. این روش را می توان به محلات، روستاها و همسایگان گسترش داد تا خانواده های زیادی برای یک کالا به تولید بپردازند.
خلاقیت و کارآفرینی
امروز خلاقیت و کارآفرینی یک نیاز به شمار نمی آید، بلکه به عنوان شرط بقای یک کشور تلقی می شود. جا ماندن از قطار پیشرفت با سرعتی سرسام آور نشان داد که چگونه کشورهای بدون نفت و گاز هم از ما آبادتر و هم ثروتمندتر شده اند. سکون و بی حرکتی در دنیای امروز برای یک کشور در هر اندازه ای که باشد نتیجه ای جز نابودی نخواهد داشت.
ظرفیت خالی کارخانجات
صاحبان صنایع یا تولیدکنندگان گاهی به دلیل تقاضای بیش از ظرفیت واحد و گاهی به دلیل ارزان تر شدن کالای تولیدی از این روش استفاده می کنند. روزگاری کمپانی sony به دلیل تقاضای روزافزون، از ظرفیت خالی کارخانجات استفاده می کرد تا برای سونی همان محصولات را طبق فرمول و نقشه سونی به اجرا درآورند. از این روش ۵۰ سال می گذرد و هنوز در کشور ما متداول نشده است.
چنانچه مدیران کشور مزایا و محاسن این روش را مورد توجه قرار دهند و بخش یا قطعاتی از محصول خود را به کارخانجاتی که به دلایل گوناگون دارای ظرفیت خالی شده اند واگذار نمایند، این روش بخشی از مشکلات کارخانه پذیرنده را نیز حل می کند زیرا برای متقاضی تولید کرده و تحویل می دهد و دیگر نیاز به طی مراحل بازرگانی، بخش فروش و مسائل بی شمار آن ندارد.
برون سپاری خدمات
تاکنون اکثر سازمان ها و موسسات بزرگ ادارات گوناگون را جهت تامین نیازها و خدمات خود ایجاد کردند. خوشبختانه در سال های اخیر استفاده از این روش در کشور در حال شکل گیری است. به عنوان مثال هر سازمان یا شرکتی، اداره ای برای نظافت مجموعه خود برپا نمی کند و در قالب قراردادی، توسط موسسه ای نظافت و نگهداری آن انجام خواهد شد. به عنوان مثال شهرداری ها نیازمند خدمات گوناگونی هستند؛ از فضای سبز تا رنگ آمیزی جداول یا چراغ های محلات و صدها نیاز دیگر که به جای ایجاد اداراتی برای ارائه این خدمات می تواند با برون سپاری از خدمات شرکت های دیگر در قالب یک قرارداد استفاده نمایند. مدیران و صاحبان صنایع باید این دقت را داشته باشند که کدام بخش از محصولات یا نیازهای خود را می توانند با برون سپاری خدمات از سازمان های دیگر فراهم کنند.
چه باید کرد؟
به هر حال باید بیاموزیم که دیگر نفتی برای صادرات نخواهیم داشت. پس باید بیاموزیم که از علم و دانش خود با خلاقیت و کارآفرینی ثروت آفرینی کنیم؛ آن هم برای کشوری که بالاترین نرخ بیکاری را دارد. حال با گزارشی مختصر از شرایط امروز جامعه ایران یادآور می شویم که مدیران صنایع یا صاحبان صنعت و تولید باید بیاموزند که:
۱- تولید کالا با ۱۰۰ درصد درآمد سودی بر جای نمی گذارد، زیرا ۴۰ درصد را تورم، ۳۰ درصد را بهره بانک و ۲۰ درصد را که می توانست سود سرمایه ما باشد از دست می دهیم، پس باید کالای تولیدی ما حداقل ۲۰۰ درصد سود داشته باشد تا ادامه حیات این واحد را ممکن سازد.
۲- باید بیاموزیم که پرداخت ۱۶۵ ردیف هزینه ها، هرگز کالای ما را قابل رقابت در جهان نخواهد کرد.
۳- باید بیاموزم چه منابعی در کشور وجود دارد که به آنها نپرداختیم و امروز با شرایط تحریم و دلار ۴ هزار تومانی محتاج منابع آن سوی مرزها هستیم.
۴- باید بیاموزیم که لازم نیست همه قطعات مورد نیاز را خود تولید کنیم در حالی که کارخانجات متعددی با ۷۰ درصد ظرفیت خالی، چشم به راه سفارش شما به قیمتی به مراتب ارزان تر از قیمت تمام شده کالای شما می باشند.
۵- تغییر نگرش در انتخاب ایده: به جای آن که به صورت هیجانی در مقاطعی به دلیل شرایط و فرصت ایجاد شده اقدام به ایجاد واحد تولیدی کنیم، از تجارب کشورهای دیگر بهره مند شده و الگوی آنها را ایرانی کرده و سپس اقدام به راه اندازی آن نماییم.
۶- هدفمندی و مصرف انرژی: یک قرن با انرژی ارزان یا مجانی به تولید پرداختیم و ۱۷۰۰ دلار انرژی به قیمت جهانی را به بهایی اندک مصرف نمودیم تا هزار دلار درآمد ملی ایجاد کنیم؛ غافل از آن که برای هزار دلار درآمد ۱۷۰۰ دلار بر باد می دادیم و دلخوش بودیم که زمینه کسب و کار و اشتغال برای مردم فراهم می شود.
امروز که باید به قیمت جهانی انرژی مصرف کنیم دیگر توان هر واحدی زیر بار سنگین این هزینه خرد شده و ما که هرگز نتوانستیم کالای رقابتی تولید کنیم، با این جهش ناگهانی شاهد مرگ واحدهای بی شمار تولیدی هستیم که قادر به ادامه حیات نبوده و با کالاهایی که بهای چندین برابر ارزان تر، بازار ما را درنوردیده؛ پیداست که آینده ای در انتظار ما نخواهد بود.
(ادامه دارد...)
ارسال نظر