روایت باورنکردنی یک خفتگیری و قمهکشی وسط شهر
در مقاله زیر روایتی از یک خفتگیری در وسط شهر را میخوانید که کاربری به نام سید مرتضی فاطمی که از قربانیان این تجربه ناخوشایند است با مردم به اشتراک گذاشت.
برترینها: در مقاله زیر روایتی از یک خفتگیری در وسط شهر را میخوانید که کاربری به نام سید مرتضی فاطمی که از قربانیان این تجربه ناخوشایند است با مردم به اشتراک گذاشت.
این کاربر نوشت: بزرگواران! آقایان! حضرات!
به هر که میپرستید قسم، در زیر پوست شهر آتشی زیر خاکستر است.
چند ساعت گذشته و هنوز در شوک «خفتگیری» امروزم. دفعه اول نبود. تا امروز چند نوبت خفتگیری و سرقت را تجربه کرده بودم اما اینبار ماجرا فرق میکرد.
ماجرا را مینویسم به امید اینکه برسد به دست کسانی که نمیدانند یا بهتر بگویم میدانند و نمیخواهند عمق فاجعه را باور کنند. کاش در خلوت خود مرور کنند که کی و چرا به این مرحله هولناک از ناامنی رسیدهایم. کاش باور کنند وقتی تخم بیکاری و فقر و تبعیض کاشته شود، دزدی و سرقت و زیادهخواهی و قمهکشی، درو میشود. ماجرا چه بود؟
برای جلسه پخش فیلم به پردیس ملت رفته بودم. حدود ساعت ۷ جلسه تمام شد و درخواست اسنپ دادم. فاصله راننده با من ۸ دقیقه بود. برای اینکه مسیرم به سمت شرق به غرب اتوبان نیایش بود و در برگشت تسریع شود به سمت مقابل اتوبان رفتم. به دلیل تجارب قبلی سرقت معمولا گوشی در دست نمیگیرم.
هفت هشت دقیقه گذشت و خبری از راننده نشد. موبایل را در آوردم تا ببینم راننده کجای مسیر است. در همان چند ثانیه موتور پالس سفید رنگی که دو جوان سیاهپوش سوار آن بودند را دیدم که به آرامی سمتم میآیند. با احتیاط گوشی را در جیبم گذاشتم و حواس و نگاهم را به دو جوان دادم.
متوجه شدند و به آرامی از کنارم گذشتند. فکر کردم به مردم ظن ناروا داشتهام و چه حس بدی است این حس. اما به خودم التیام دادم که چاره نیست و داستانم، داستان مار گزیدههایی است که ناخودآگاه به همه مظنوناند. همیشه حواسم به اطراف است. سی ثانیهای گذشت و از اسنپ خبری نشد.
به یکباره از پشت درختان دیدم موتوری و ترک آن دوباره با آرامش به سمتم میآیند. چه باید میکردم؟ شاید دور زده بودند و میخواستند رد شوند. جهت احتیاط دو قدمی به وسط اتوبان نزدیک شدم. از اسنپ خبری نبود و حالا دیگر موتوریها کنارم بودند. وقتی چشم در چشم شدند
با خودم گفتم هوا که روشن است و در دیدرس ماشینهای عبوریام. اصلا شاید کاری دارند. تلاش کردم به خودم مسلط شوم هنوز دوست داشتم این حجم از وقاحت و آرامش را باور نکنم که ترکسوار آرام و خونسرد از موتور پیاده شد. به اتوبان نگاه میکردم. ماشینها به سرعت عبور میکردند. قمهها را از جیبشان درآوردند. نه، اشتباه نمیکردم. چه باید میکردم؟ دور تا دور از آدم خبری نبود. چنان با خونسردی و طمانینه جلو میآمدند که گویی به کلی پاکباختهاند. انگار آمدهاند طلبشان را وصول کنند. گویی از هیچ چیز و هیچکس و از پایان ماجرا واهمهای نداشتند. خندهزنان رجز میخواندند.
من به وسط اتوبان رسیده بودم ماشینها با سرعت از کنارم رد میشدند و چارهای جز داد و فریاد کردن نداشتم. هنوز هم نمیدانم ماشینها حق داشتند بیتفاوت باشند یا نه! صدای آرام پسرک که قدم به قدم به من نزدیک میشد در گوشم هست. یک نگاهم به ماشینها بود و نگاه دیگرم به او. اما آنها فقط و فقط با خنده من را نگاه میکردند و به جلو میآمدند. بیتعارف ترسیده بودم. از این حجم از جسارت، از این حجم تجربه، از این حجم بیتفاوتی به اطراف عمیقا ترسیده بودم. خیس عرق بودم و پاهایم خالی کرده بود. رجز میخواندند و میگفتند وایسا بابا. کجا میری حالا؟
جایی نداری بری. نه راه پس داشتم نه پیش. حتی نمیتوانستم تسلیمشان بشوم. از کجا معلوم با گرفتن کوله و موبایل بیخیال شوند. رفتن به سمت دیگر اتوبان هم فایدهای نداشت.وسط اتوبان بودند. تقلا و داد و فریاد و دیوانهبازی را به آخر رساندم. عربده میزدم اما انگار نه انگار
انقدر خونسرد بودند و از نتیجه کار مطمئن که حتی حمله هم نمیکردند. به یک متری من رسیدند. شروع کردم به دویدن به سمت ماشینی که از کردستان به نیایش پیچیده بود. دنبالم دوید و دوستش برگشت و موتور را روشن کرد. شیشه ماشینی پایین بود و سرعتش کمتر از ماشینهای دیگر. کوله را پرت کردم.
داخل ماشین. ماشین سرعتش را کم کرد. پریدم در را باز کردم و فریاد زدم دزد دزد. فقط برو. راننده گیج بود اما گویا فهمیده بود اوضاع طبیعی نیست. پسر فریاد میزد هرجا بری گیرت میارم. ضربهای به ماشین زد و پرید ترک موتورشان که دنبالم کنند. صدای موتورشان به گوش میرسید که به ترافیک
چراغ ولیعصر رسیدیم. نفسم بالا نمیآمد. هر آن منتظر بودم شیشه را بشکنند و …
در این ساعتها به این فکر میکنم که این همه آرامش از کجا میآمد؟ چرا انقدر جسور بودند؟ در روز روشن اقدام به خفتگیری و چاقوکشی میکنند؟ کویی میدانند که کسی مانعشان نمیشود؟ چرا در این چند ساعت روایت مشابه و ترسناکتر از دوستانم شنیدهام که همین امروز وضعیت مشابه برای نزدیکانشان در جاهای شلوغ شهر برایشان پیش آمده است؟ چرا کسی باور نمیکند که عدهای دیگر به سیم آخر زدهاند و حق ناگرفتهشان را با سلاح میگیرند؟ چرا هیچکس به فکر زن و بچههای بیگناه این شهر نیست…
نظر کاربران
اینطور مواقع پلیس در میره ببینه دیدیم تو فیلم ها
امنیت صفر
عوضش بانک میلی خاوری قفل کتابی داره چند لایه دوربین مخفی 😁🔐
پلیس کجاست گشتش این مواقع 🚨
مملکت رو شده دزد خونه
این اتفاق برای منم افتاد
جان و مال مردم براشون بی تفاوته
اگر وزیر بودی سریع دزدان را میگرفتند
اگر4 تا از اینها را اعدام کنند این اوضاع راهزنی جمع میشود
عدم برخورد این اوضاع را درست کرده
هیچ کس را پیدا نمیکنی که مورد تجاوز این متجاوزان قرار نگرفته باشه ولی هیچ برخوردی با اینها نمیشود
گردن خفت گیران را بزنید
هر روز 4 تا از این خفت گیران را اعدام کنید
دست های دزدان را از کتف قطع کنید
عوضش امنیت داریم
بجاش امنیت داریم.ساندیس خورا کجان؟؟؟؟؟
ناراحت نباشید امنیت داریم 😁
پیشگیری و مبارزه با جرمهایی مثل این وطیفه ذاتی نیروی انتظامی است که متاسفانه مشاهده میشود بدلیل تنوع و تکثر ماموریتهای غیرمرتبط از وظیفه ذاتی خود دور شده است .
پلیس
زندگی تو ایران از زندگی تو مناطق تحت سلطە داعش وحشتناکترە
عوضش امنیت داریم !!!!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی جالبه عکس آخری قیافه خلافکار رو پوشونده اند و بهش آبرو داده اند در عوض قیافه مال باخته رو نشون داده اند ....خخخخخ
ایناهمانامنیتهاییکهمسئولانمیگن
چقد وحشتناک
اگر تو تا اینجوری را اعدام کنند حساب کار دسته بقیه میاد
دست و روتون سفید از این همه امنیت که داریم ....همین
یه زمانی فکر میکردیم لااقل امنیت داریم،الان هیچی نداریم....
وقتی رییس پلیس شهر علنا میگه .در مقابل زورگیرها مقاومت نکنید .
از این بد تر هم خواهد شد .
تبریک به همه مسئولان
عوضش امنیت داریم
گل بود به سبزه نیز آراسته شد.
انقدربرای این قلدرهااشک تمساح ریختندروشن فکران عزیزکه حالااون هابایداحساس امنیت کنندنه مردم .
آشنا نبودند یا اجیر شده ؟ آخرش گفته هر جا بری گیرت میارم .
نه بابا
ايران امن حتما امريكايي هستي
فقر از هر دری بره با خودش از این بدتر هم میا ره تازه اول راهیم ،فقط شما بدونید همه چی آروم 🤥🤥🤥🙄🙄🙄🙄🤫🤫🤫🤫
فقط اعدام
چون وارد کنندگان گوشی خودشان هستند با گوشی دزدان برخورد نمیکنند
گوشی دزدان برای وارد کنندگان گوشی کار میکنند
تو روز روشن زندگیت و از دستت به زور میگیرند و صدایت به هیچ جا نمیرسه
ایران امنترین و بهترین کشوره ، البته برای دزدها،خفتگیرها،کلاهبردارها،اختلاصگرها،موادفروشان،محتکران،ریاکاران
چرا ملت کمک نمیکنن اینو باید از سران کشورم بپرسید
اصن ربطی به پلیس نداره اقای محترم. اینها رو قانون افتضاح کشور جسور کرده
پلیس کدامه خودشون از ارازل میترسن
ببخشید چرا نظرات من ثبت نمیشه
امروزمن وخانمم روتوروزروشن داخل ماشین گوشی وطلای زنم روگرفتن چقدرالتماس کردم دست زنم رو،ول کنیدخودم ازدستیش بیرون میارم اماتوجه نکردن که هیچ بعدازدراوردن هم باچاقویه خط جای النگوهاش رودستش انداختن
پاسخ ها
اي وااااي...خدا به دادمون برسه
آیا وقت آن نرسیده است که ارازل اوباش را قلع قم کنند،خب یه ۲۰ نفرشان را اعدام کنید تا حساب کار دستشان بیاد.
باید دست اینا قطع گردد بنده هم تجربه کردم دست زورگیرقطع کنید
اگرجناب اژه ایی فقط وفقط برای سه نفرازاینهاحکم شرع رااجراودستشان راقطع کند ( گورپددحقوق بشراروپاییها) دیگرشاهداین وقایع نخواهیم بود. امتحان کنند.
خداییش خودتونو بزارین جای یکی از این قربانی ها .دعوا هم کنی بعدش میگن نباید دعوا میکردی و باید هر چه داشتی میدادی بهشون .اخه چرا نباید جلوشون وایساد؟
خیلی تجربه بدیه من هم برام اتفاق افتاده فقط حرف میزنن که امنیت داریم انقد مردم گشنن که براشون فرقی نمیکنه ترس از هیچی ندارن پلیس همه فقط خلاصه میشه توی گشت ارشاد که جلوی مردم رو بگیره مثه جریان ...
اگر به دزدها دست دراز کنی ازت شکایت میکنن! دزدهای بانک میرن زندان،چند روز بعد آزاد میشن و به یه بانک دیگه دستبرد میزنن! به پلیس زنگ میزنی با صدای آژیر میان از کنارت رد میشن! شبیه آخرالزمان داره میشه
چقدرجالبه قوانین مملکت ماچهره مالباخته واضحه اماچهره سارقان روبرای حفظ آبروشون پوشاندن
باید وسیله دفاع شخصی همراه خودمون داشته باشیم یه وقت یادم میاد خیلی ها تو جیبشون چاقوی ضامندار داشتن !
عوضش امنیت داریم
رفته سراغ سگ گردانها
حالااگرچهارتاازاینهاروبگیرن وبخوان به اشدمجازات برسونن امثال پرویزپرستویی ومهنازافشاربااون ژستهای روشنفکرانه معترض میشن
هفته پیش توی روز روشن روی اتوبان باکری ۴ نفر با دومتور و چاقو ریختن روی سر من،تیکه پاره ام کردن بی شرف ها.برای یه گوشی ۱ میلیونی،زنگ زدم پلیس ا مد بعدش گفت خب چیکار کنم؟چطور بگیرمشون؟؟؟؟!!!!!ازش عذر خواهی کردم که مزاحم وقتش شدم و تماس گرفتم که بیاد به وظیفه شا عمل کنه و پاشدم رفتم بیمارستان.دست راستم ۴۶ تا بخیه خورد،انگار نه انگار این کشور قارنون داره،امنیتی که ۲۴ ساعته میزنن توی سرمون اینه واقعا؟؟؟سه ماه پیش هم یه دزد نصفه شبی یکی رو دو سه کوچه بالتر از خونه ما خفت کرده بود.طرف مقاوت کرده بود و با چاقو زده بودنش و اموالشو دزدیده بودن و در رفته بودن،بنده خدا هم اونقدر خون ازش رفته بود تا امونجا مرد و فرداش جنازه اشو پیدا کردن
باید در این اوضاع خیلی ناامن، حمل سلاح سرد و گرم و ... برای دفاع از جان و مال و ناموس آزاد بشه و حق کشتن دزد به مردم داده بشه.
عوضش امنیت داریم
داداش جلو چشم من دوتا مامور یه صحنه خفت گیری رو دیدن و روشون کردن اونور
کار معتا د هاست که بتونند خرج مواد شون را بدست بیارن
وای به حال مردم کسی به فکرامنییتشون نیست.خداخودش رحم کنه.
امنیت داریم چه امنیتی
خدارو شکر امنیت داریم
خیلی هم باور کردنیه خیلی رواله
فکرت ونگاهت جای دیگه باشه از جای دیگه ظربه میخوری امنیت کو
اگر چهار تا بگیرند وسط شهر اعدام کنند ادم میشند
واقعا نمیدونم کی و چجوری اینجوری شدن مردم ما
شاید تقصیر همه مونه
حبس ابد اعدام نبعید ،چاره ای نیست برای درمان دیر شده
عوضش امنیت داریم!!!.....😔😔
الان ثبت شد
اگر چندتا قطع دست انجام بشه مسأله خیلی بهتر حل میشه ، البته موضوعات اقتصادی و اشتغال و ... باید حتما مورد توجه قرار بگیره چون در غیر اینصورت صورت مسأله پاک میشه ولی حل نمیشه بطور اساسی
باید حکم اسلامی اجرا کنند دست این دزدان قطع کنند طرف میگیرن چند ماه زندان می مونه دوباره میره دزدی خفت گیری
کاملا درسته
تا قانون پشت دزدان هست همینه
والله بخدا پسرم تو روز روشن چاقو زدن تو سینه اش گوشی ازش بردن هیچ به هیچی فقط خدا راشکر خدا دوبار پسرم بهم داد شکایت کردم هیچ خبری نشد امنیت نیست
معتاد زور و قدرتش کجا بود شما هم یک چیزی شنیدید.
نیروی انتظامی منفعل عمل میکنه