داغتان ماندنیست، اما این روضه، خواندن ندارد
ما در اینجا چند روایت پراکنده از قربانیان بیتدبیری متروپل آوردهایم.
برترینها: حالا پس از گذشت چند روز از فاجعه آبادان و در حالی که هنوز بر تعداد قربانیان اضافه میشود، رویکرد برخی رسانهها تمرکز بر وجوه احساساتگرایانه این فاجعه است. مثلا این روزها در تهران بنرهایی نصب شده که با تمهیدات گرافیکی سعی در تلاش برای نمادسازی دارد. در صورتی که این نگاه بیشتر در فواصل زمانی طولانی معنادار است؛ یعنی وقتی چندسال بعد خواستیم این فاجعه را برای افکار عمومی یادآوری کنیم بر جنبههای احساسی آن تمرکز میکنیم. اما امروز و در حالی که هنوز در بطن ماجرا هستیم آنچه که اهمیت بیشتری دارد تقویت روحیه مطالبهگری است. یعنی شکلی از مطالبه که مسئولان را هوشیار کند و جلوی فجایع بعدی را بگیرد. با این حال ما در اینجا چند روایت پراکنده از قربانیان بیتدبیری متروپل آوردهایم.
کافه مری
کافه مری نخسین داستانی بود که پس از خرابی متروپل دست به دست در فضای مجازی چرخید، کافهای کوچک در دل ساختمانی پر زرق و برق که با هزار امید و آرزوی رامین و مریم به کافه تبدیل شد. صفحه اینستاگرام کافه با این که صاحبانش را از دست داده است اما هنوز دنبال کنندههای خودش را دارد و به آن افزوده میشود. حتی هنوز از روی خرابههای متروپل در کوچه تنگ و باریک آن میتوان شور و شوق کافهدار شدن رامین و مریم را حس کرد. آنها حدودا پنج ماه پیش این کافه را راهاندازی کردند، کلیپ افتتاحیه کافه با حضور مریم و رامین و شیرین خواهر رامین همچنان در حال نشر در فضای مجازی است حضور مالک متروپل در جشن راه اندازی کافه در کنار قربانیان حادثه خودنمایی میکند.
جسد رامین و مریم و شیرین پس از روزها تلاش نیروهای امدادی و عملیاتی پیدا میشود و داستان کافه مری قبل از شروع زندگی مشترک شیرین با همسرش که قرار بود در خرداد ماه عروس شود به پایان میرسد. چه کسی قرار است داغخانواده مریم و رامین را پاسخگو باشد؟
داغدارترین زن این روزهای آبادان
عمو فوزیِ داستان متروپل، روز حادثه مثل هر روز به بستنی فروشی میرود عرفان و آرین ۲ پسر فوزی و حمیدرضا برادرزاده فوزی نیز روز حادثه در بستنی فروشی بودهاند. آنها عاشق کارشان بودند بوی عطر بستنی وانیلی و حس خنکی بستنی، در یک روز گرم در آبادان و در ساعت ۱۲:۴۰ دقیقه به ناگاه نه فقط روی سر خانواده جلیلیان بلکه روی سر یک شهر خراب شد.
ندا جلیلیان همسر عمو فوزی، اکنون کنار قاب عکس عزیزانش به تنهایی ناگهانیش فکر میکند. مدام با خودش میگوید مگر میشود آدم یک شبه اینقدر تنها شود، بله میشود در سرزمینی که مملو از ناکارآمدی و کارنابلدی است. او به هر کس که میرسد عکسهای عزیزانش را نشان میدهد و با صدایی گرفته از آنها می خواهد که نگذارند خون آنها پایمال شود.
اوکه دو سال در بخش کروناییهای بیمارستان آبادان خدمت کرده حالا تنهاتر از همیشه است. او در واقع عینیت درد است. حال میگوید تنها مانده... بله، متروپل تنهایی را به خیلیها تحمیل کرد و بیشترینش به ندای این داستان رسید.
میترا، ملیکا و سایبانی که آوار شد
خانواده صالحیان اهل سربندر خوزستان هستند، آنها ۲ دختر نوجوان به نامهای ملیکا و میترا دارند. صبح روز حادثه ملیکا و میترا به همراه مادر و عمه خود برای انجام کارهای درمانی به خیابان امیری میآیند. کارشان که تمام میشود مادر به داروخانهای در همان حوالی میرود. عمه ۲۷ ساله که فرزند چهار ماهه خود را در خانه گذاشته است دست ملیکا و میترا را میگیرد و به سمت بستنی فروشی جلیلیان میروند تا زیر سایه سایبان کمی خنک شوند. اما ناگهان تمام سنگینی متروپل رو شانههای نحیف آنها خالی میشود.
مادر هاج و واج میماند. زبانش قفل میشود. تمام هستیاش را زیر بتنهای متروپل از دست میدهد. مدام در دلش ای کاشهایی را زمزمه میکند؛ ای کاش نمیآمدیم، ای کاش با خودم آنها را به داروخانه میبردم، خدایا ای کاش هوا گرم نبود....
حالا پس از چند روز قسمتی از بدنش را تحویل پدرش دادهاند. شاید بهترین وصف حال از شرایط را پدر ملیکا گفته باشد: "سال ها در جنگ بودیم ولی اینطوری نشد.."
اُمعباس و یک اشتباه استراتژیک
بعضی اشتباهات گاهی سبب خیر میشوند مثل آدرس اشتباهی که روز دوم خرداد اُم عباس به راننده تاکسی میدهد و به جای خیابان "امیری" سر از منطقه "لین یک" آبادان در میآورد.
اُم عباس میگوید: من اهل روستای صَنگوری هستم آن روز قصد داشتم به دکتر بروم. هوا گرم بود و من خسته بودم. به راننده تاکسی آدرس را اشتباه گفتم. دوباره تصمیم گرفتم به خیابان امیری برگردم وقتی رسیدم ربع ساعت از ریزش ساختمان گذشته بود.
هنوز هم نمیدانم چه باید بگویم خیلی عجیب بود. الان هم آمدهام تا به امدادگران، مردم و خبرنگاران کمک کنم؛ برایشان نان پختهام و با خرما آوردهام، همه این ها مثل بچهها و نوههای من هستند. من کسی را در این حادثه از دست ندادم و خداوند عمری دوباره به من بخشید اما کسانی که فوت کردند همشهریان من هستند و برایشان خیلی ناراحتم. خدا به خانوادههایشان صبر بدهد. امثال ام عباس یک تنه تلاش دارند خلاهای ساختاری موجود در امر آواربرداری را پر کنند. کاری که شاید به درد توصیفات ادبی بخورد اما در زمین واقعیت منتاسفانه تاثیر آنچنانی ندارد.
پای کار مثل عدنان، همسرش و سگهایشان
عدنان مطوری یکی از آبادانیهایی بود که از نخستین دقایق با سگهای آموزش دیدهاش در محل حاضر بود و در کشف جند جسد و حداقل یک مورد زنده نقش اصلی را داشت. اوکه به همراه همسرش در خرابههای متروپل حاضر شده بود قریب ۱۷ هموطن را جانباخته، زنده و یا مجروح پیدا کردند و نجات دادند. البته با او نامهربانیهای بسیار شد تا جایی که به بهانه شناسنامه نداشتن سگهایش از محل حادثه به بیرو رانده شدند و بعدا با با مجوز دوباره به محل حادثه برگشتند.
محمد مالی، فعال اجتماعی درباره او مینویسد:
عالیجناب عدنان مطوری که خودت و سگهایت از دقیقه اول فروریختن برج متروپل تا الان که پای کارید و قریب ۱۷ هموطن را جانباخته، زنده و یا مجروح پیدا کرده و نجات دادهاید، دمتان گرم.
نظر کاربران
مسئول نما خودش رو مسئول کرده هیچی هم حالیش نیست بلای جان
چرا استعفا نمیدن هر جای دنیا پلاسکوش ریخته بود کلی ریزش مسئول داشت
پاسخ ها
هر جای دنیا چه ربطی به اینجا داره؟؟
دم اون پسر دختر با سگ های عشقش گرم نمیذاشتن کمک کنه میگفتن سگت شناسنامه نداره وسط اون فاجعه
جای فرستادن امدادگر چرا نیروی دیگه میفرستن
چه ایرانی شد
خدا ب همه مون صبر بده
خدایا خودت نحاتمان بده بسه دیگه اینهمه مصیبت و غم
خداوند رحمتش کند و به خانواده عزیز و محترم و بزرگوارشان صبر و سلامتی بدهد انشالله
سلامتی اون همشهری که بیشتر از مسئولینش تلاش میکنه
شب روز اونم بدون هیچ چشمداشتی
خواهرم خدا بهت صبر بده
تاریخ چه خواهد نوشت...؟؟؟
پاسخ ها
دروغ
از ۳۷ جسد پیدا شده ۱۷ نفر رو آقا و خانم مطوری با سگهاشون پیدا کردن . یعنی نیروهای دولت هیچی. اون ۲۰ نفر دیگه رو هم قطعا مردم با دست خالی پیدا کردن. خدایا به مسئولین شرف عطا کن
مسولین هم که بی خیال تو خونه هاشون دریغ از یه تسلیت
چیزی نمیشه گفت جز خدایا فقط حکمتت رو شکر 😔😔
خداوند صبرتون بده روحشون شاد باشد تسلیت تهرانی ها را بپذیرید.
باید تمام اون کسایی توی این جنایت دست داشتن دار زد .دولتی و غیر دولتی .هر کی مجوز داده نظارت نکردههمه توی ملا عام دار زده بشن.
باید کلا بساط شوراهای شهر و روستا را جمع کنند که شده، ام الفساد کشور، انتخاب شهردار ها و دهیارها و... از این طریق فساد گسترده ای ایجاد کرده که نمونه اش ساختمان متروپل است.
دمت گرم عدنان خان آقازاده واقعی تویی غیورمردآبادان
تمام مسئولین استان خوزستان از کوچک تا اون رده بالای استانی بخصوص مسئولین آبادانی همشون به نوعی از عبدالباقی رشوه گرفته اند
برترینها چرا نظرات منو پخش نمی کنی؟ واقعا چرا؟
ننگین نامه