رفتارهای احساسی معروف ایرانی ها
با یک برد یا دستاورد شیرین به یکباره فراموش مان می شود که کجا ایستاده ایم و کجای راه هستیم و چه کار باید بکنیم و غرق می شویم توی شیرینی آن موفقیت، تا دفعه بعد که واقعیت بیاید و با بی رحمی خودش را بکوبد توی صورتمان.
همشهری جوان: درست مثل حکایت همان چوپان خوش اشتهایی است که وقتی برایش یک کاسه روغن آوردند به عنوان دستمزد، شروع کرد به خیال بافتن که اگر همینطور دستمزدهایم را ذخیره بکنم، کم کم می توانم برای خودم حسابی پس اندازی داشته باشم و بعد برای خودم خانه و اسب و کادیلاکی می خرم با این پس انداز و وقتی سری توی سرها شدم، می روم سراغ دختر کدخدا که به کس کسانش نمی دهد. اسم پسرمان را هم می گذاریم فلان و اسم دخترمان را هم بهمان و ...
آخرش هم با چوبش زد کاسه روغن را شکست و هیچی به هیچی! حالا حکایت ماست، حکایت وقت هایی که با یک برد یا دستاورد شیرین به یکباره فراموش مان می شود که کجا ایستاده ایم و کجای راه هستیم و چه کار باید بکنیم و غرق می شویم توی شیرینی آن موفقیت، تا دفعه بعد که واقعیت بیاید و با بی رحمی خودش را بکوبد توی صورتمان.
نمونه خانوادگی: کنکور
آیا همه می توانند رتبه 3 رقمی بیاورند؟
تو که این همه خونده بودی
دوره تحصیلی در کشور ما 12 سال است. قبل ترش برای یک دوره کوتاهی 11 سال به (به اضافه یک سال پیش دانشگاهی) بود که الان دوباره شده همان 12 سال سابق و قرار است طبق سیستم 2-3-6 پیش برود. این دوره طولانی یعنی فرصت کافی برای خود دانش آموز، معلم ها و اولیایش که بدانند هر کسی چه کاره و با خودش چند چند است؛ ریاضی اش ایراد دارد؟ توی درس فیزیک گیر است؟ یا چی؟ منتها طبق یک قانون نانوشته، همه خانواده ها توقع دارند که آقازاده شان با یک سال سختی کشیدن و نان و تره خوردن، باقی عمر را در نان و کره غلت بزند و در بهترین رشته - شهرهای ممکن قبول شود. یعنی حتی اگر نتایج آزمون های آزمایشی قبلی و نمره های کارنامه، ضعیف و ناامیدکننده هم باشد، باز برای کنکور انتظار داریم معجزه هزاره اتفاق بیفتد و فرزند دلبند، بهترین بازی عمرش را در آن روز انجام بدهد.
فرقی هم ندارد که سوابق آموزشی اش از چه اوضاع اسفباری حکایت می کند. هنوز فرمول مورد توافق همان «یک شب [در اینجا البته: «روز»، آن هم «نصفه روز»] که هزار شب نمی شود» است. حالا بامزه اش اینجاست که همه می دانیم کنکور یک آزمون رقابتی است، نه آزمون حد نصابی. یعنی توش بحث قبولی و مردودی (چنان که مثلا در امتحانات نهایی با آن مواجهم) مطرح نیست. ممکن است شما نمره فیزیک و ریاضی مدرسه ات هم چیز داغان و افتضاحی نباشد و با ۱۸-۱۷ ای سر و ته قضیه را هم بیاوری، اما اینجا باید رتبه ات را در مقایسه با چند صد هزار نفر دیگر مثل خودت بسنجی. با اینحال هنوز هم پدر و مادرها از بچه هایشان می پرسند: «تو که این همه خوندی بودی، درست که خوب بود، همه کلاسا و آزمونا رو هم که رفته بودی... پس چرا رتبه ات سه رقمی نشده؟»
خب پدر محترم! مادر عزیز! فرزند جگرگوشه شما زیر هزار نشده است، چون دیگران این رتبه ها را آورده بودند. به همین سادگی، به همین خوشمزگی، درک تفاوتش با نمره ۱۹.۲۵ حسابان (۲) اینقدر سخت است؟
نمونه سیاسی: انتخابات ۹۲
آیا یک سال زمان زیادی است؟
همان تحریمی ها
هنوز یک سال از بحث های «چرا باید در انتخابات شرکت کنیم؟» نگذشته است. روزهایی که همه (به خصوص طرفداران رئیس جمهور فعلی) داشتند رأی های خاموش و هواداران بالقوه کاندیدایشان را قانع می کردند دست از قهرشان بردارند و برای رقم زدن مقدرات خودشان، در انتخابات مشارکت فعال سیاسی داشته باشند. از یکی دو هفته قبل از روز سرنوشت (یعنی ۲۴ خرداد)، نظرسنجی های معتبر، رتبه و جایگاه چندان دلگرم کننده ای برای دکتر روحانی در رقابت با کاندیداهای رقیب نشان نمی داد و هواداران ایشان چندان امیدی به پیروزی نداشتند.
رد صلاحیت کاندیدای معروف دیگر هم مزید بر علت شده بود و به این فضا دامن می زد. منتها قصه پایان غیرمنتظره و غافلگیرکننده ای داشت و دکتر روحانی در انتخاباتی حساس و نفسگیر، با به راه افتادن یک موج فزاینده و پرشور مردمی، قاطعانه بر رقبای خود پیروز شد، همان دور اول کار را تمام کرد و به پاستور راه یافت.
به فاصله کوتاهی، شعار «روحانی مچکریم» در دنیای واقعی و فضای مجازی، به خصوص ورد زبان جوان ها شد و همه به روی هم لبخند زدند. اما امروز، در شرایطی که هنوز عمر دولت ایشان به یک سال هم نرسیده، از گوشه و کنار، و حتی در جبهه حامیان و هواداران ایشان، زمزمه های نومیدی و دلخوری شنیده می شود.
اینکه «حالا روحانی اومد، مگه چه فرقی کرد؟» آن هم در شرایطی که اگر به فشار کمرشکن و منگنه طاقت فرسای تحریم ها (که هنوز اندکی از آن هم برداشته نشده) دقت کنیم، به یاد می آوریم که دولت جدید در چه شرایط بحرانی تورمی - رکودی کارش را آغاز کرد، موجودی خزانه به چه حد نازل و بی سابقه ای رسیده بود، میزان بدهی های دولت به بخش های مختلف تا چه میزان بالا بود (آماری که در همان اولین مصاحبه تلویزیونی رییس جمهور، بدون پرده پوشی به اطلاع مردم رسید)، و اگر حواسمان باشد، یک سال برای جمع و جور کردن شرایطی به این بغرنجی زمان معقولی نیست، هیچ وقت چنین غرهایی نمی زنیم.
به عبارت دیگر، اگر واقع بین باشیم و در عین امیدوار بودن، از توهم حل شدن یکروزه مسائل بعد از یک انتخاب معجزه آسا دست بکشیم، حباب بزرگ آرزوهایمان به این زودی نمی ترکد اما انگار هی یادمان می رود که «کارها به صبر برآید و مستعجل به سر درآید».
نمونه ورزشی: المپیک
می توانستیم جزو ده تا باشیم؟
بالای ۱۰۰ درصد!
«این بهترین نتیجه تاریخ المپیک ماست. با کمی تلاش و دقت، می توانستیم نتیجه بهتری هم بگیریم و جزو ۱۰ تا کشور اول باشیم.» این حرفی بود که بعد از المپیک ۲۰۱۲ لندن زیاد توی خبرها می شنیدیم. هم مدیرها در وقت مصاحبه آن را تکرار می کردند و هم مجری های تلویزیونی با لحنی حماسی در صدا، به زبانش می آوردند.
کسب ۴ مدال طلا، ۵ مدال نقره و ۳ مدال برنز المپیک با رتبه ۱۷ در جدول جهانی. حقیقت داشت؛ اینکه ما بیشتر از همه دوره های قبلی طلا و مدال گرفته بودیم اما آیا واقعا حق مان رتبه بهتری بود؟ کافی است چند حقیقت ساده دیگر را با هم مرور کنیم: اینکه ۶ مدال ما از کشتی بود و ۴ تایش از وزنه برداری. اینکه جز احسان حدادی، تمام نمایندگان ما در گروه دوومیدانی (که مجموعا ۱۴۳ مدال دارد) حتی به دوره نیمه نهایی مسابقات هم نرسیدند و حذف شدند.
اینکه در این دوره از المپیک، ۵۳ ورزشکار ایرانی حد نصاب لازم برای شرکت در رقابت ها را به دست آورده بودند، در حالی که کشورهایی با وضعیت اقتصادی مشابه یا حتی بدتر از ما نمایندگان بیشتری در این دوره داشتند؛ مثلا بلغارستان (۶۳ شرکت کننده)، لیتوانی (۶۳)، اسلوونی (۶۵)، اسلوونی (۶۵)، ونزوئلا (۶۹)، مکزیک (۱۰۲)، رومانی (۱۰۳)، کلمبیا (۱۰۴)، یونان (۱۰۵)، مصر (۱۱۲)، ترکیه (۱۱۴)، آفریقای جنوبی (۱۲۵)، مجارستان (۱۵۸)، لهستان (۲۱۷)... یا اینکه کره جنوبی با ۲۶ میلیون نفر جمعیت کمتر از ما، ۲۴۵ ورزشکار در این رقابت ها داشت.
حتی خودمان در دوره قبلی رقابت های المپیک (۲۰۰۸ پکن) ۵۵ نماینده داشتیم. اینکه متوسط سرانه ورزشی مان ۶۸ سانتیمتر مربع برای هر نفر است و دیگر حتی «تن تاک» هم جواب نمی دهد. اینکه هیچ برنامه منظم و ثابتی برای گسترش ورزش عمومی نداریم، وضعیت ورزش مدارس مان (که پایه و مادر ورزش حرفه ای و قهرمانی محسوب می شود) حتی از بعضی کشورهایی که در جدول مدال ها ازشان سبقت گرفتیم هم بدتر است، چه برسد به آنهایی که ازشان عقب ماندیم.
اینکه والیبال ما بعد از یک پروسه حداقل ۱۵ ساله توانسته است به جمع تیم های برتر دنیا راه پیدا کند. اینکه اگر نبوغ و استعداد محمد بنا، سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی نبود، معلوم نبود که همین رتبه را هم در جدول المپیک ۲۰۱۲ پیدا کنیم و البته اینکه با همه این تفاسیر، هیچکدام از این عوامل مانع از آن نخواهد بود که حق ما بیشتر از این حرف ها باشد و جای ما جزو ده تای اول!
نمونه اجتماعی: تورم
هیچ چیزی ارزان نشده است؟
و ماشین به راه خود ادامه داد
«قیمت سکه چنده؟- الان رو می گی... یا الان رو؟» این، یک نمونه از شوخی هایی بود که ملت همیشه خندان ما با سوژه تورم های عجیب و غریب دو سال پیش برای هم می فرستادند یا توی پیج شان شیر می کردند. تورم لحظه ای و شوک آور این دو سال، آنقدر جدی بود که همه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ همچنان بر آن تاکید داشتند. بنابراین انتظار پایین آمدن قیمت ها یا حداقل ثبات شان، چیز عجیبی نبود.
عجیب اینجا بود که بعد از ثبات قیمت سکه و ارز، باز هم شاهد غرغرها باشیم. «بابا روحانی هم که کاری نکرده، هنوز هم گرونی هست». این جمله یا مشابه هایش، یکی از پایه های ثابت بحث های تاکسی هاست.
دکتر روحانی چند باری راجع به ماجرای گرانی توضیح داده است؛ از جمله در نشست مطبوعاتی ۲۴ خرداد امسال، ماجرای تورم را به یک ماشین تشبیه کرد؛ با این توضیح که «ماشین دولت قبلی با ۱۰۰ کیلومتر حرکت می کرد، اما ماشین این دولت با سرعت ۲۰ کیلومتر حرکت می کند.»
اینکه او و دولتش تورم ۴۳ درصدی را در آخر سال ۹۲ به ۳۵ درصد رسانده اند تا پایان امسال هم می خواهند آن را به ۲۵ درصد برسانند. این البته چیز غیرقابل لمسی هم نیست و همه مردم خودشان می توانند شیب افزایش قیمت ها را با گذشته مقایسه کنند؛ یعنی با وجودی که قیمت ها هنوز گران می شوند اما سرعت گران شدنشان کندتر از قبل شده است.
طبیعتا اوضاع، ایده آل و بر وفق مراد نیست اما بهتر از قبل شده. به قول خود آقای روحانی «در سال گذشته در طول دو روز قیمت اجناس تغییر می کرد اما اکنون زمان این تغییر به یک ماه رسیده است.» به نظر شما این دستاورد کمی است؟ خب، باشد. کم بهتر از صفر است، نیست؟
نمونه هنری: گذشته
اصغر فرهادی ضعیف شده است؟
دوران پسا اسکار
سینمای ما نسبت به سینمای روز دنیا، سینمای قدرتمند و قابل ملاحظه ای نیست. به قول یکی از منتقدها، «وقتی کل فروش [و نه سود] فیلم های اکران شده سینمای ما در یک سال، به قدر قیمت یک پنت هاوس در الهیه نیست، چطور می توانیم از یک سینمای قوی و اثرگذار حرف بزنیم؟»
سالانه ۱۳۰-۱۲۰ فیلم بلند سینمایی در کشور ما ساخته می شود که اصولا با توجه به تعداد سالن ها و محدودیت های پخش، امکان نمایش بیش از نصف شان وجود ندارد. البته ممکن است چندتایی از کارگردان های ما، در چند جشنواره معتبر یا بی اهمیت خارجی، جایزه هایی بگیرند و مطرح شوند و به چشم بیایند اما این تک ستاره ها که جریان کلی سینما را نمی سازند؛ می سازند؟
حالا در این جریان سینمای لاغر و نحیف، کسی مثل اصغر فرهادی پیدا شد که فیلم هایش رفته رفته در دنیا مورد ستایش قرار گرفتند. «درباره الی» خرس نقره ای برلین را گرفت و نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم شد و «جدایی نادر از سیمین» جایزه ها را درو کرد. خرس طلایی برلین، گلدن گلاب و در نهایت اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان، که در کنار نخل طلای کن، مهمترین جایزه سینمایی دنیا محسوب می شود. اتفاقی که با توجه به ابعاد و اندازه های سینمای ما در دنیا، بیشتر به یک معجزه شبیه بود.
از همان زمان می شد حدس زد که این افتخار، به این سادگی ها، حتی در حد نامزدی قابل تکرار نیست. احتمالا ما هم بشویم مثل کشورهایی که در تاریخ شان تنها یک اسکار دارند.
با این وجود، بعد از این موفقیت، ما یک کارگردان جهانی تازه پیدا کرده بودیم که مجله های خارجی دوست داشتند با او مصاحبه کنند، برایش در اروپا و آسیا کارگاه های فیلمسازی بگذارند یا حتی سرمایه فیلم جدیدش را بدهند. اینطوری فرهادی «گذشته» را ساخت؛ فیلمی که در کن به نمایش درآمد و جایزه بهترین بازیگر زن را برد اما در لیست نامزدهای اسکار هم نبود. آیا این شکستی برای فرهادی محسوب می شد؟
واقعیتش نه. موفقیت «جدایی»... یک «اتفاق» بود؛ محصول عوامل متعدد و مختلفی که در آن فیلم کنار هم قرار گرفتند و چنین افتخاری را برای فرهادی و سینمای ما رقم زدند. اتفاقی که دلیلی نداشت در تجربه های بعدی هم باز بیفتد اما دوباره عده ای در داخل پیدا شدند که بدون توجه به واقعیات و بضاعت های موجود، از روی توقع شکل گرفته براساس یک پیشامد غیرمنتظره، فرهادی را به تیغ تیز نقدها و اعتراض ها و لعن ها نواختند و حتی حرف از تمام شدن سینمایش پیش کشیدند.
راستش می شود فیلم های فرهادی را دوست نداشت، یا به آن نقدهای جدی وارد کرد؛ اما نامزد نشدن اسکار دلیل خوبی برای این کار نیست. منتقدهای این تیپی، حواس شان نیست که حتی فیلمسازهای بزرگی مثل اسکورسیزی و اسپیلبرگ و برادران کوئن هم همیشه در فهرست نامزدهای اسکار نیستند. بهتر نبود به جای غر زدن بعد از این «ناکامی»، بیشتر به دلایل «کامیابی» فیلم قبلی فکر می کردیم؟
نظر کاربران
در مورد رئیس جمهور لطفا ... خودش گفت مشکلات رو حل می کنم و گرنه مردم واقع بین تر از این حرفا بودند
در مورد المپیک بهتره این رو هم بگید که ما در خیلی از رشته ها که بیش از پنجاه درصد رشته ها رو شامل میشه به دلایل فرهنگی و مذهبی اصلا شرکت کننده نمیتونیم داشته باشیم............
یعنی واقعا کسایی هستن که بگن روحانی اومد مگه چه فرقی کرد؟ یعنی توقع داشتند چه اتفاقی بیفته تا فرق کرده باشه؟ خورشید از غرب طلوع کنه؟ یا مثلا ایران بشه لاس وگاس؟ یا اقتصادمون با چین و المان رقابت کنه؟ این که بعد از سخنرانی رئیس جمهورمون ابرومون در جهان نمیره مردم دنیا با نفرت نسبت به ما نظر نمیدن و برعکس اقبال عمومی جهان از ما بیشتر شده (با توجه به 300 برابر شدن تعداد توریست در کشور) این که تورم 50 درصدی مهار و به 30 درصد رسید این که استقراض از بانک مرکزی و کاهش ارزش پول ملی متوقف شد.این که احترام به قانون از طرف رئیس جمهور اتفاق میفته اینا فرق نیس؟ یادشون رفته دولت قبلی 3 ماه از سال گذشته بود و هنوز بودجه سال رو به مجلس تحویل نداده بود؟این همه در حالیه که فقط یک چهارم از زمان اول روحانی گذشته. واقعا اینا کی هستن که میگن چه فرقی کرده؟
تا وقتی که اینقدر کم حافظه هستیم و رو هوا حرف میزنیم نبایدم پیشرفت مستمر داشته باشیم.
همه میدونند روحانی اومد و خیلی هم تغییر ایجاد کرد اما اینجا چند تا مشکل هست دیگه که دلار بالا نمیره قیمتها باز داره بالا میره که یه عامل مهمش فروشنده ها هستند روحانی هم ستاد نظارت بزاره که هر فروشنده و توزیع کننده ننه قمری واسه خودش قیمت تکون نده شامپو خارجی خریدم از قیمش تو سایتهای خرید خود آمریکا هم گرونتر در اومده
دلار که بال نفته پس چرا باید خودرو های زپرتی ایران خودرو افزایش قیمت داشته باشه خودرو بره بالا باقی اجناس هم میره بالا یک کلام دولت محترم یه کاری کنه این شیر تو شیر و قانون جنگلی تعیین قیمت درست شه خوبه
آقای بهترینها شما چیزی گیرت میاد از اینکه اینهمه سنگ روحانی رو به سینه میزنی؟!!!!!!!! واقعاً چیزی تغییر کرده؟ شما تغییری حس میکنی همچنان قیمتها به حساب و کتاب میره بالا
جناب یوزر 9:31 وضع یه ساله به اینجا نرسید که توقع داری یه ساله درست بشه