کَل انداختن فوتبالی به سبک جهانی!
در روزهای جام جهانی، برای تمامی علاقمندان فوتبال در دنیا تنور هواداری از تیم های ملی و کری خوانی میان آنها نیز از همیشه داغ تر می شود. مردم دنیا برای اینکه به عنوان هوادار در جام جهانی حاضر شوند به هیچ پیش نیازی احتیاج ندارند.
مجله تماشاگر: در روزهای جام جهانی، برای تمامی علاقمندان فوتبال در دنیا تنور هواداری از تیم های ملی و کری خوانی میان آنها نیز از همیشه داغ تر می شود. مردم دنیا برای اینکه به عنوان هوادار در جام جهانی حاضر شوند به هیچ پیش نیازی احتیاج ندارند. می توانند اهل هر کشوری باشند، حتی کشورهایی که در جام حضور ندارند اما یکی از تیم های جام را برای خودشان بردارند و با هیجان مسیر آن تیم را دنبال کنند یا مثل ما ایرانی ها، که علاوه بر پیگیری نتایج تیم ملی ایران هر کدام مان تیم دیگری را هم در قامت مدعی قهرمانی انتخاب کرده ایم و با عشق و علاقه دنبالش می کنیم، حمایتش می کنیم و حتی بر سر آن تیم دعوا هم می کنیم، یکی به دو می کنیم، متلک می اندازیم، شاخ و شانه می کشیم.
کار بعضی وقت ها به جای باریک می کشد؛ متلک تبدیل به الفاظ منشوری می شود، یکی به دو تا حد رگ گردنی و خروسی شدن صدا پیش می رود یا بغض رفاقت هایمان سر تماشای بازی شکسته می شود. تا آخر جام قهر می مانیم و بعدش دوباره آشتی می کنیم. ما، هوادارهای ایرانی تیم های بزرگ جهان چگونه ایم؟ نوشته زیر سعی کرده بخشی از شور و شوخی، تفریح و طعنه ای را که این هواداری ها دارد نشان دهد. بدون جانبداری از هیچکدام و با احترام به هواداران تمامی تیم ها.
برزیلی ها؛ عاشقان شعر و موسیقی
معمولا به کار کسی کار ندارند. همین که تیم شان را بهترین تیم دنیا می دانند برایشان کافی است. در توصیف برزیل از لغاتی مثل فوتبال ناب، معجزه، فیلم سینمایی، رقص، موسیقی، غزل و هر واژه شاعرانه دیگری به وفور استفاده می کنند.
معتقدند پله از مارادونا بهتر است، رونالدوی واقعی همانی است که شماره ۹ برزیل را می پوشید و شادی بعد از گل به به تو بهترین لحظه های جام جهانی را رقم زده است. برخلاف آلمانی های با سرمربی تیم شان چندان کار ندارند و تفاوت زیادی بین تیم های اروپایی قائل نمی شوند. از این رو با کمتر تیمی به معنای واقعی مشکل دارند. جای همه اینها، تمام ضدیت و دشمنی شان را برای آرژانتینی نگه داشته اند که انگار هست تا نقیض هر چیزی باشد که برزیلی ها هستند.
در جام های جهانی تعدادشان به طرز غریبی زیاد می شود و باقی اوقات کار چندانی ندارند. میان هوادارها از همه خیال شان آسوده تر است، چرا که تیم شان همیشه یک پای قهرمانی است، حتی وقتی اوت می شود.
آلمانی ها؛ برنده های عهد عتیق
آنها مغرورترین، وفادارترین و گاهی اوقات روی مخ ترین (!) هوادارها هستند که معتقدند بوندس لیگا بهترین لیگ دنیاست، که نیست! و آلمان شکست ناپذیرترین تیم جام، که به تقریب هست. معمولا تیم جایگزینی ندارند، با سرسپردگی مطلق و تحسین برانگیزی پشت من شافت می ایستند.
آمار بازی های عهد قجر، شوت ها، کرنرها و گل های گِردها و گردهای تاریخ فوتبال آلمان را برایتان تعریف می کنند و البته چشم دیدن هیچ تیم دیگری را هم ندارند. به نظرشان آرژانتین کثیف بازی می کند، انگلیس با گل مردودی در همان دوره قجر قهرمان شده، ایتالیا جز یک مشت مانکن و شارلاتان نیست، فرانسه غیر از زیدان هنری ندارد، اسپانیا تازه به دوران رسیده است و هلند که دشمن قسم خورده آنهاست، نسخه قلابی همین آلمان است.
شاید با تنها تیمی که کمی - فقط کمی - خوب باشند برزیل باشد. بدترین نکته شان این است که بعد از باخت هم همانطور مصمم و بی نتیجه به کل کل ادامه می دهند.
آرژانتینی ها؛ یاغی های دوست داشتنی
هواداران آرژانتین در کشورمان پرشمارند. آنها تا چند سال پیش از هر کجا شروع می کردند به دون دیه گو می رسیدند اما چند سالی است همه راه ها به مسی هم ختم می شود. هر چه باشد آنها کاری به اعلام جرم های بقیه درباره آلبی سلسته محبوب ندارند. بازی خشن و ساق برانداز، تبانی در جام جهانی، اعتیاد مارادونا و علاقه مفرط به گل زدن با دست در نظرشان لوث کردن واقعیت آشکاری است به این شرح که آرژانتین سفت و محکم، تکنیکی و تاکتیک پذیر بازی می کند، به کسی باج نمی دهد و همیشه خواسته میان جماعت حلقه به گوشان فیفا یک یاغی باشد.
آنها به دلایل فوتبالی با آلمان و به دلیل ماجرای فالکلند/ مالویناس (ماجرایی که به کلی بی ربط به نظر می رسد) با انگلیس به شدت و حدت بد هستند. اسپانیا و تیکی تاکایش را هم جعبه مارگیری فیفا می دانند ولی در عوض ایتالیا را همیشه مثل شعبه اروپایی خود دوست دارند، در ضمن به ذکر ماجرای دست های پشت پرده و لعنت به آنهایی که «نمی ذارن آرژانتین قهرمان بشه» علاقه بسیار دارند.
اسپانیایی ها؛ متولدین قرن بیست و یک
مخالفان آنها، یعنی تقریبا هر کسی که طرفدار تیمی جز اسپانیاست، می گویند اسپانیایی ها نه کاری به این تیم داشتند نه سمپاتی برایش نشان می دادند تا که دری به تخته خورد، تیکی تاکا اختراع شد و اسپانیا به قهرمانی رسید.
آن وقت فوجی از شکارچیان افتخار به سوی این تیم روانه شدند و اسپانیایی ها را شکل دادند. شکی نیست که در دهه اخیر تعدادشان رشد قابل ملاحظه ای داشته اما جنگ تمام نشدنی رئال و بارسا هم شاید به قدر تیکی تاکا در جذب هوادار برای لاروخا موثر بود.
اسپانیایی ها دو قطبی مادرید - بارسلون را چندان بد نمی دارند. از سر همین تضاد است که سر هر تورنمنت ملی تصمیم می گیرند برای یک ماه آتش بس برقرار کنند، کنار هم بایستند و برای بازیکنانی هورا بکشند که همین ال کلاسیکوی قبلی می خواستند سر به تن شان نباشد.
کامیابی های این چند سال اخیر تقریبا همه را به خون شان تشنه کرده است. احتمال می رود پس از نتایج ضعیف در این جام جهانی هم دوستان و هم دشمنان اسپانیا آرام تر از قبل رفتار کنند. شاید هم خیلی ها اسپانیا را رها کنند و برگردند سر خانه و زندگی اول شان!
فرانسوی ها؛ فقط تیم ملی
فرانسوی ها از کجا آمدند؟ بدبین ها می گویند همه مستقیما از فینال فرانسه ۹۸ و دو کرنر زیدان آمده اند اما واقع بین ترها میشل پلاتینی، ژان پیر پاپن و المپیک مارسی رویایی را به یاد می آورند ولی حتی آنها هم نمی توانند دلیل قانع کننده ای بیاورند که هوادارهای ایرانی خروس ها چرا هیچ علاقه ای به لوشامپیونا ندارند و فقط در تورنمنت هاست که قلب شان با نبض پاریس می زند.
راهی که فرانسه و دوستداران و دشمنانش طی کردند نسخه اولیه داستانی بود که برای اسپانیا هم در حال تکرار شدن است. دوستان متهم شدند که فقط از سر عشق به زیدان و قهرمانی فرانسه یک شبه طرفدارش شده اند و اصالت لازم را ندارند.
نقره داغ شده ها هم فقط نشستند و ناله و نفرین کردند که این فرانسه کی شرّش از سر فوتبال کم می شود با خداحافظی زیدان و نبود یک چهره کاریزماتیک گلوری هانترها (همان شکارچیان افتخار) و فرانسوی های واقعی غربال شدند و حالا اگر کسی مانده دیگر می تواند مدعی آن اصالت کذایی باشد.
انگلیسی ها؛ مثل تراژدی های شکسپیر
عاشقان حماسی ناکام. آنها سال های سال (دقیقا از ۱۹۶۶) است منتظر درخشش «سه شیر» نشسته اند. در هر جام جهانی با هر گل و بازی خوب یا حتی نیم بندی از انگلیس امیدواری شان به شدت گل می کند و از همان اول فتح جام را نوید می دهند که این بار دیگر زمان افتخار است.
وقتی انگلیس زود یا دیر تورنمنت را ترک می کند انگلیسی ها اول حسابی غمگین می شوند، داد و بیداد می کنند و به زمین و زمان و بخت کج مدار لعنت می فرستند اما در نهایت حقیقت را می پذیرند و به تورنمنت بعدی چشم می دوزند.
اگرچه جنبه باخت دارند ولی کم و بیش با هر تیمی که یک بار آنها را برده باشد به شدت بد هستند. آلمان، آرژانتین و ایتالیا در صف اول این کین خواهی جای دارند. خاطرات شیرینی از ایتالیا ۹۰ و پل گاسکوئین یا تیم رویایی گلن هادل که به نیرنگ دیه گو سیمونه نابود شد برای شما تعریف می کنند و از هیچ چیز مثل کشیده شدن بازی انگلیس به ضربات پنالتی نمی ترسند.
هلندی ها؛ نارنجی های آرام و منطقی
هلندی ها با رویای طلایی قهرمانی در جام ملت ها، گل مارکو فان باستن به شوروی سابق و گرفتن انتقام از آلمان در هر بازی ممکن، زنده اند. در هر موقعیتی می توانند به مثلث هلندی میلان گریز بزنند، داستان دوئل تف آلود رودی فولر و فرانک رایکارد را بگویند یا افسوس بخورند که اگر برادران دی بوئر و سیدورف و داویدز و بقیه به جان هم نیفتاده بودند، شاید در فرانسه ۹۸ قهرمان جهان می شدند.
به ظاهر انتظار قهرمانی موعودشان را در جام جهانی را می کشند اما اگر دمخورشان باشی می بینی که یک بار دیگر بردن آلمان را به هر افتخار ممکن دیگری ترجیح می دهند.
دشمن های بعدی شان ایتالیا و آرژانتین هستند و شاید به این جهت باشد که معمولا با هوادارهای انگلیس خوب تا می کنند و برخلاف آنها تا روی سکوی قهرمانی نروند، های و هوی زیادی راه نمی اندازند.
شاید منطقی و آرام باشند اما افسانه سرایی هایشان در بابِ توتال فوتبال و سبک شناور و نامرد بودن آلمانی ها تمامی ندارد.
ایتالیایی ها؛ آنها آرتیست به دنیا می آیند
طرفداران ایتالیا معمولا با این اتهام مواجه هستند که تیم شان معجونی است از چند مانکن نازک نارنجی که موذیانه خطا می کنند و بیشترشان توی دفاع می چپند تا یک نفر که در آفساید جا خوش کرده با مرده خوری یا پنالتی و هر دوز و کلک ممکن گل بزند.
جالب اینکه ایتالیایی ها نه تنها مشکلی در این تعریف نمی بینند بلکه با خونسردی قبول می کنند. در عوض توان دفاعی تیم شان را با آسمان ریسمان بافتن به خصائلی چون فروتنی، درونگرایی و کاتارسیس حاصل می چسبانند، سوسولی مذکور را تبدیل به قامت اساطیری می کنند و اتهام دغل بازی را معمولا بی جواب می گذارند.
آنها بدون هیچ دلیل مشخصی از انگلیسی ها بدشان می آید، با دلایل واضح آلمان، اسپانیا و فرانسه را دشمن می شمرند و بیشترشان آرژانتین را به عنوان تیم دوم در چنته دارند. نام باجو، مالدینی، توتی و دل پیرو از دهان شان نمی افتد و شعارشان این است که ایتالیا با تیم های خوب، خوب بازی می کند و در برابر تیم های ضعیف وا می رود؛ نکته ای که تا حدودی درست است و نتایج آنها را از قهرمانی در ۲۰۰۶ تا حذف زودهنگام در ۲۰۱۰ به نوسان می اندازد.
ارسال نظر