۱۱۶۲۷۶۲
۲۵ نظر
۵۱۳۸
۲۵ نظر
۵۱۳۸
پ

چه زمانی دریافتید تنها راهِ باقی مانده طلاق است؟

در چه لحظه‌ای از زندگی مشترکتان دریافتید که راهی جز طلاق برایتان وجود ندارد؟

برترین‌ها - آرمان رمضانی : داستان این مقاله به پرسشی بازمی‌گردد که بازفید از کاربران فعالش پرسید و پاسخ‌ها به این پرسش آنقدر آموزنده و البته دردناک بود که تصمیم گرفتیم تعدادی از این پاسخ‌ها را با هم مرور کنیم. بازفید از کاربرانش پرسید " در چه لحظه‌ای از زندگی مشترکتان دریافتید که راهی جز طلاق برایتان وجود ندارد؟ "

چه زمانی دریافتید تنها راهِ باقی مانده طلاق است؟

پیش از مرور پاسخ‌ها لازم دیدم به این موضوع اشاره کنم که کارِ هیچ کدام از این زوج‌ها تنها به خاطر یک اتفاق به طلاق ختم نشده است و در حقیقت مانند هر رابطه‌ی دیگری مجموعه‌ای از مسائل روی نتیجه نهایی تاثیر گذاشته است.

من زمانی به فکر طلاق افتادم که فهمیدم زنم به من خیانت می‌کند، اما این همه داستان نبود. با شناختی که از خودم داشتم همیشه تصور می‌کردم در چنین موقعیتی آنقدر پر از احساس خشم و انتقام باشم که دست به کار دیوانه‌واری بزنم، اما در آن لحظه هیچ حسی نداشتم. همان زمان فهمیدم نباید حتی یک روز دیگر از عمرم را در آن ازدواج هدر بدهم.از طرف کاربر _Stretch۴

در آن زمان تقریبا برای دو هفته به خاطر مشکل کلیه در بیمارستان بستری بودم و در این مدت شوهرم حتی یک‌بار به ملاقاتم نیامد و من کم‌کم به این فکر می‌کردم که انگار ما دیگر عاشق هم نیستیم. تصمیم قطعی من برای طلاق، اما زمانی اتفاق افتاد که در روز ترخیص، شوهرم من را دم در بیمارستان سوار کرد و پیش از هر سوالی راجع به شرایطم از من پرسید قرار است برای شام چه غذایی درست کنم؟از طرف کاربر _freudian۴ever

چه زمانی دریافتید تنها راهِ باقی مانده طلاق است؟

پس از ازدواج و تولد فرزندانمان تصمیم گرفتم شغلم را رها کنم تا زمان بیشتری برای رسیدگی به همسر و فرزندانم داشته باشم. سال‌ها بعد وقتی در نهایت هر سه فرزندم به سنی رسیده بودند که از پس خودشان بر‌می‌آمدند، با شوهرم درباره این حرف زدم که نیاز به تغییر دارم و قصد دارم تحصیلاتم را ادامه دهم و به حرفه‌ای که دوست دارم بپردازم. وقتی پاسخ همسرم را شنیدم می‌دانستم همه‌چیز به آخر رسیده است. او به من گفت که اجازه ندارم شرایط را تغییر دهم و من برای خانه‌داری ساخته شده‌ام همان‌طور که او برای کسب درآمد ساخته شده است. کمی پس از آن مکالمه از هم جدا شدیم و من خیلی زود وارد دانشگاه شدم و حالا به حرفه‌ای مشغول هستم که زمانی رویایش را داشتم. شاید حقوق زیادی نداشته باشم، اما هرگز تا این اندازه خوشحال نبودم.از طرف کاربر _jennas۴۳adcb۵d۶

یادم هست که روزی مشغول تماشای شوهر و پسرم بودم و ناگهان از این فکر که ممکن است روزی پسرم از نظر رفتاری حتی کمی شبیه شوهرم شود وحشت کردم. خوب یادم هست که ناخودآگاه اشک می‌ریختم چرا که فقط تصور کرده بودم ممکن است پسرم به مردی شبیه به پدرش تبدیل شود. بله آن لحظه برای من لحظه آشکار شدن حقیقت بود و خیلی زود از هم جدا شدیم.از طرف کاربر _jillianvital

چه زمانی دریافتید تنها راهِ باقی مانده طلاق است؟

شاید کمی خنده‌دار به نظر برسد یا به این فکر کنید که چگونه پیش از آن به طلاق فکر نکرده بودم، اما زندگی پیچیدگی‌های زیادی دارد. روزی را به یاد می‌آورم که با قند خونِ بالای ۵۰۰ خودم را سینه‌خیز به اتاقی رساندم که همسرم در آن مشغول تماشای فیلم بود و وقتی از او خواستم من را به بیمارستان برساند با خونسردی از من پرسید که واقعا نمی‌توانم تا انتهای فیلم صبر کنم؟از طرف کاربر_ashleyb

در آن زمان به تازگی شغلم را از دست داده بودم و تنها چند روز بعد خواهرم را بر اثر تصادف از دست دادم. نمی‌توانم شرایط روحیم در آن زمان را توصیف کنم و البته که چیز‌های زیادی هم یادم نمی‌آید. چیزی که، اما خوب یادم هست مکالمه‌ایست که با زنم یک هفته بعد از مرگ خواهرم داشتم. او رانندگی می‌کرد و انگار من بدون اینکه بدانم اشک می‌ریختم. همسرم ماشین را کنار خیابان متوقف کرد و به من گفت بهتر است مثل یک مرد رفتار کنم نه یک دختر بچه. به من گفت که چقدر ناامید شده است که شوهرش چنین انسان ضعیفی است. یادم نمی‌آید پاسخی به او داده باشم یا نه، اما به خوبی می‌دانستم همه‌چیز تمام شده است.از طرف کاربر _quitac

چه زمانی دریافتید تنها راهِ باقی مانده طلاق است؟

من زمانی دریافتم که دیگر نمی‌خواهم با شوهرم زندگی کنم که دخترمان که تنها ۷ هفته عمر داشت در مراقبت‌های ویژه ۵ روز برای زنده ماندن می‌جنگید و شوهرم در آن ۵ روز ۲ بار با دوستانش به زمین گلف رفته بود.از طرف کاربر _j۴۵b۲f۶۰۹۴

به خاطر دارم که در آن زمان بعد از سال‌ها زندگی مشترکِ پر از سوءتفاهم و دعوا، سرانجام تصمیم گرفتیم از متخصصین رابطه کمک بگیریم. به یاد دارم من، شوهرم و مشاور در یک اتاق نشسته بودیم که ناگهان بغض من ترکید و با صدای بلند شروع به گریه کردم. واکنش شوهرم به گریستن من، خنده‌ای تمسخرآمیز بود. مشاور پس از کمی تعجب رو به من کرد و گفت که در دانشگاه به او یاد داده‌اند که برای هر مشکلی در هر نوع رابطه‌ای راه حلی وجود دارد، اما او فکر می‌کند بهتر است ما حتی یک ثانیه هم ازدواجمان را ادامه ندهیم.از طرف کاربر_sallym۴۳۱۹a۱۰۵f

چه زمانی دریافتید تنها راهِ باقی مانده طلاق است؟

در بیمارستان بستری بودم و قرار بود یک عمل جراحی نسبتا ساده و بی‌خطر را انجام دهم. ساعاتی قبل از عمل به دلیل مرگ بیماری که در اتاقم بود ناخودآگاه به مرگ فکر کردم و بعد از چند دقیقه به خودم آمدم و متوجه شدم از فکر مرگ به شدت لذت برده‌ام تنها به این دلیل که دیگر زنم را نخواهم دید. همان زمان فهمیدم که بهتر است همه‌چیز تمام شود. البته بد نیست این را هم اضافه کنم که زنِ من به هیچ‌وجه انسان خیانت‌کار یا پست یا سنگدلی نبود و فقط و فقط تفاوت زیادی با هم داشتیم.از طرف کاربر_stephandes

شما کاربران برترین‌ها

آن دسته از شما مخاطبین برترین‌ها که سابقه جدایی از همسر و یا پایان دادن به رابطه‌ای طولانی را دارید، با ما و بقیه کاربران برترین‌ها در میان بگذارید در چه لحظه‌ای به این اطمینان رسیدید که تنها راه موجود جدایی است؟

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    زمانیکه فهمیدم بایک فرد پرخاشگر خیانکار معتاد و مجرم روبرو هستم
    سخت بود ولی شد
    خداروشکر

  • بدون نام

    مردهای ایرانی همه رو دارند. توجه کردید بیشتر جدایی ها بخاطر بی توجهی مردان هست. زن فقط فقط توجه

  • بدون نام

    وقتی که به شدت فریاد میزد.تنها دلخوشی من فکر کردن به جدایی ازش بود.طلاق اصلا چیز بدی نیست.طلاق رهایی از انسانی هست که نزدیک ترین آزاررسان به ما هست.من که خوشحالم از طلاق.

  • مرضیه

    کمی تحمل بیشتر بد نیست

  • بدون نام

    اینا پس چرا ازدواج کردن؟؟

  • بدون نام

    مشکل مافقط پوله وبس هروقت میخواییم خوش باشیم یادمون میوفته نمیشه چون اصل مهم این زمونه پوله وبس!
    لطفا موضوع انشا« علم بهتراست یاثروت »رو دوباره بدیدبنویسم.

  • بدون نام

    کارای متاهل ها هم جوک است

  • بدون نام

    اولین اختلافی که به وجود بیاد بنظرم بهترین راهش طلاق هست
    واگرنه بین عشق واقعی اختلافی وجود نداره و باید تمام و کمال همدیگرو پذیرفت

  • فرخ لقا

    ۱۰سال پیش وقتی شوهرم ازدواج مجددکردبه فکرطلاق افتادم اما به خاطردخترم ک هنوزسن قانونی نداشت صبرکردم و مسوءلیت مادرانه ام را به سرانجام رساندم الان درخواست طلاق داده ام وخوشحالم که میوه ی دلم به ثمرنشست الان دخترم درتنهای من رفیقم وعصای دستم شده هرنفسی گر.شکرخداگویم بازم کم است

  • بی نام

    خیلی جالب بودن....

  • بدون نام

    زمانی که فهمیدم اعتیاد داره و برای من همه چیز تمام شد

  • بدون نام

    كتك ها و تهمت ها و بيكاري همسرم از همه مهمتر بخاطر خيانت و بلهوسي ايشان باعث شد تصميم به جدايي بگيرم.

  • بدون نام

    من بارها و بارها در این ۳۹ سال زندگی با شوهرم،، به آخر رسیدم و ارزوی زندگی نرمال و با احترام متقابل رو داشتم ، اما چه کنم که نشد و الان در سن ۵۵ سالگی کلی بی حوصله و غمگین هستم ، هر کار رو دوست داشتم انجام بدم ، مانعی بزرگی به نام شوهر سر راهم بود . طلاق من باعث غصه پدر و مادرم و فرزندانم میشد پس سوختم و ساختم . زندگیم هدر رفت .

  • بدون نام

    از دلايل طلاق ازدواج
    پس ازدواج نكنيد

  • بدون نام

    خخخخ
    یهویی فهمیدن بعد اینکه ماه عسلشون تموم شد

  • mir

    فقر

  • بی نام

    هر زمانی که از نداری و بیچارگی به هر دری بزنی که شرمنده خواسته های معقول زن و بچه ات بشی و امیدی نداشته باشی باید جدا شی.با خودت میگی شاید همسرم اگه با کسی دیگه ازدواج میکرد سرنوشتش از الان بهتر بود

  • ابی

    شما هم مثل نونوایی ها فقط صف خانم ها رو راه میندازین.چهارتا تجربه هم از آقایون میزاشتید

  • بدون نام

    آدم باورش نمیشه همچین آدمایی وجود داشته باشن ولی ایکاش زن های ایرانی هم میتونستن به این راحتی راه خودشونو جدا کنند

  • بدون نام

    چه راحت

  • م.د

    پاسخ های دردناکی بودن....و در عین حال بعضی ناباورانه!

  • بدون نام

    دلایلشون برای طلاق کاملا منطقی بود و من به همشون حق دادم

  • س ع

    وقتی که فرزند دوم ما به دنیا اومد وهمسرم هیچ کمکی نکرد وتوقع داشت تا ماهها بعد مادرم کمکم کنه وگفت تو شکمت هفت لایه پاره شد خواستی ز مادرت کمک بگیر نخواستی خودت اذیت میشی با این شرایط همون موقع همه چی برام تموم شد وچقدر خدارو شکر میکنم بالاخره شناختمش

  • بدون نام

    وقتی مادرش اومد قرار عروسی بزاره خونمون هرچی لایق خودش بود گفت. چون ما قبول نکردیم واسه پسر الدنگش خونه بخریم و عروسی مفصل بگیریم. در حالیکه ما داشتیم همدیگه رو تیک پاره میکردیم یه لحظه رومو کردم سمتش دیدم عین مردک گونی سیب زمینی چنان لمیده رفته تو هپروت انگار نه انگار. همونجا فهمیدم این ادم بشو نیس. با مرد بی عرضه دهن بین ازدواج نکنید واسلام

  • بدون نام

    وقتی دو سه روز قبل زایمانم که برای سونوگرافی رفته بودیم و من نمی دونم چراگفتم آزمایش نمیدم که تو ماشین کتکم زد اولین جرقه قطعی طلاق تو ذهنم اومد و بعد از اون ماجرا هر روز بیشتر ازش دور شدم یک سال از اون ماجرا می گذره وبا قاطعیت دنبال طلاق هستم چون نمی خوام دخترم توتنش بزرگ بشه. البته این یه دلیل مهم دیگه بی توجهی به منه طوری که هیییچ وقت تو زندگیم انقدر احساس تنهایی نکردم بماند که غیر از خورد و خوراک اونم درحد بخور و نمیر هیچ هزینه ای برام نکرده.

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج