زنان چگونه با بیل زدن در باغ، به حق رای رسیدند؟
تا اواخر قرن ۱۹ میلادی، باغبانهای حرفهای در تقریباً همهجای جهان، مردان بودند. مردان بودند که بابت باغبانی، ارتقا شغلی و دستمزد میگرفتند. حضور زنان در باغ هم از خرافات و اتهامزنیهای برخی مردان در امان نبود
آسو: تا اواخر قرن ۱۹ میلادی، باغبانهای حرفهای در تقریباً همهجای جهان، مردان بودند. مردان بودند که بابت باغبانی، ارتقا شغلی و دستمزد میگرفتند. حضور زنان در باغ هم از خرافات و اتهامزنیهای برخی مردان در امان نبود. خرافات دربارهی زنان در باغ را بهویژه زنی که در دوران عادت ماهانه به سر میبرد، عجیب بود، مثلا: «چرا که اگر زنی درختچهی جوانی را لمس کند یا به آنها خیره شود، درختچه میمیرد.» یا: «نگذارید هیچ زنی، به خصوص اگر زن در دوران خونریزی ماهانه است، به خیارها نزدیک شود، چرا که نزدیک شدن زنان، بوتهی خیار را ضعیف و پژمرده میکند».
با این همه همزمان از همین قرون شواهدی باقی است که در کنار ترویج خرافات، از بیگاری مفت یا ارزان زنان برای کندن علفهای هرز، کشتن آفتها و حشرات و گاه کندن میوهها در باغها هم استفاده میکردند. اما این باغبانهای مرد بودند که میتوانستند کارهای اصلی را انجام بدهند و به هر درخت و بوتهای که میخواهند دست بزنند. گاه نیز زنان به عنوان آشپز و خدمتکار استخدام میشدند تا در باغ برای بقیه کارکنان آشپزی کنند.
شواهد تاریخی نشان میدهد دستمزد این زنان حتی اگر سالها نیز تجربهی کار در باغ را داشتند، کمتر از پسربچههای نوجوانی بود که تازه برای خردهریزهای باغداری استخدام میشدند. اما کماکان برای زنان طبقهی کارگر، پیدا کردن کاری در باغ یکی از معدود «مشاغل محترم» شمرده میشد.
در قرن نوزدهم بود که باغ و باغبانی به فضایی و مجالی برای کنشگری زنان هم تبدیل شد. زنان کمکم از خانه بیرون میآمدند، با صنعتی شدن فرصت کار کردن برای زنان بیشتری فراهم شد. در کنار انجمنهایی مثل خیاطی و بافتن لباس گرم برای سربازان، آوازخوانی در کلیسا یا انجمنهای ادبی، زنان دست به کار تشکیل انجمنهای باغبانی و گیاهشناسی هم شدند.
اکثر انجمنهای گیاهشناسی یا باغداری، زنان را به عضویت نمیپذیرفتند و برای زنان جایی در این فضاها که در سلطهی مردان بود، وجود نداشت. زنان خودشان آستینها را بالا زده و انجمنهای گیاهشناسی و باغبانی زنانه راه انداختند. در ژانویهی ۱۸۹۱ اولین انجمن زنانه از این دست در آمریکا راه افتاد: «انجمن باغداری زنان آتن، ایالت جورجیا». در سال ۱۸۹۹ در لندن نیز «اتحادیه بینالمللی زنان گیاهشناس و کشاورز» راه افتاد. اگرچه این انجمنها در ابتدا به هدف گفتگو و انتقال تجارب در زمینهی باغبانی آغاز به کار کرد، اما خیلی زود کارکردهای دیگری هم پیدا کرد: از مشارکت فعال زنان در تلاش برای بازسازی و حفظ پارکها گرفته تا جمعآوری کمک مالی برای خانوادهی سربازان. اما مهمترین نکته شاید آنجایی باشد که باغبانی و باغها به عرصهی زنان فعال حق رأی تبدیل شد.
اما چرا ناگهان عدهای از زنان کنشگر به دنبال تشویق مهاجرت به روستا و کار یدی رفته بودند؟ پیتر کینگ در کتاب زنان نقشه را پیاده کردند مینویسد احتمالاً دلیل این نگاه این بود که جنبش حق رأی در این دوران این تحلیل را داشت که باید «کار عملی و واقعی» انجام داد و از تمرکز بر تولید مقاله و کار پژوهشی خسته و ناامید شده بود. یک دلیل دیگر هم این بود که از قضا چند کالج دانشگاهی ویژهی زنان، رشتههای تحصیلی مثل گیاهشناسی، زیستشناسی، اقلیمشناسی یا کشاورزی راه انداختند. زنان جوانی که در این رشتهها شروع به تحصیل کردند، اغلب طرفدار و فعال جنبش حق رأی زنان هم بودند و برای اینکه بین رشتهی تحصیلی و کنشگری پلی بزنند، به این فکر افتاده بودند که باید به روستاها و مزارع رفت و کار یدی کرد و دیدگاههای خود را بین زنان و دختران روستایی نشر داد.
آغاز جنگ جهانی اول و نیاز به نیروی کار زنان در مزارع، نقطهی عطف دیگری شد که هم زنان بیشتری را جدی وارد باغبانی و کشاورزی کرد و گرد هم آورد و هم به زنان کنشگرِ حق رأی فرصت بیشتری برای ارتباط و استفاده از قابلیت باغ و مزارع برای ترویج و آموزش داد. کمبود مواد غذایی در دوران جنگ، فرصت ویژهای به زنان داد تا با تشکیل اتحادیههای زنان، نه تنها شکلی از کشاورزی جمعی را باهم تجربه کنند، بلکه در کنار هم اولین مشقهای کنشگری را تمرین کنند.
با جدیتر شدن فعالیتها برای حق رأی زنان، کارکرد باغها و کشاورزی و گلکاری برای زنان کنشگر نیز تغییر کرد. در یکی از بارزترین این تغییرات، برخی زنان کنشگر بریتانیا در فوریهی ۱۹۱۳ به «باغ گیاهشناسی پادشاهی کیو» در جنوب لندن حمله کرده و بخشی از چایخانه و باغچههای این باغ را به آتش کشیدند. این حرکت، صرفاً اعتراضی به مردسالاری و سلطهی مردان و حذف حقوق سیاسی زنان نبود. اعتراضی به نقشهای سنتی هم بود که مردسالاری برای زنان طبقهی مرفه و طبقهی متوسط تعریف کرده و «مناسب جنس مؤنث» تشخیص داده بود. آنها باغ را انتخاب کردند، چون از اینکه جامعه باغ و باغبانی را مناسب «جنس لطیف زن» میدید و بس، خسته بودند.
جنی اوگلو، مورخ و منتقد در کتاب «تاریخ مختصر باغبانی در بریتانیا» مینویسد: «برای زنان مدافع حق رأی، باغبانی نماد و تبلور همهی آنچیزی بود که نظام مردسالار حاکم بر بریتانیا به زنان تحمیل کرده بود. انتخاب باغ سلطنتی برای آتش زدن، اتفاقی نبود. استراتژی حسابشدهی زنان بود تا بگویند زنان نه تنها "جنس لطیف و شکننده بسان گل" نیستند، بلکه دیگر تن نمیدهند تا با آنها مثل گل در گلخانه رفتار شود: به دور از همه، مثل جنس شکننده و بی قدرت که باید از او در برابر همه چیز محافظت کرد.»
گل میموزا، نماد «روز جهانی زن» است. ماجرای انتخاب این گل به عنوان نماد این روز مهم نیز تأکید دیگری بر جنبههای سیاسی باغ و باغبانی و گل و گیاه در زندگی روزمره زنان است. اولینبار در سال ۱۹۴۶، ترزا ماتئی، سیاستمدار و مدافع حقوق زنان اهل ایتالیا این گل را به عنوان نمادی برای روز زن پیشنهاد کرد. چندسال قبلتر بعضی زنان کنشگر فرانسه گلهای سوسن و بنفشه را پیشنهاد داده بودند. اما ماتئی با هوشیاری فمینیستی میموزا را پیشنهاد کرد.
میموزا گل گرانقیمتی نبود، به آسانی به شکوفایی میرسید، تقریباً در باغچهی هر زنی بیزحمت سبز میشد، و یکی از معدود گلهایی بود که قبل رسیدن بهار شکوفا میکرد و میتوانست نمادی باشد که زنان، قبل رسیدن «بهار پیروزی» در کنار هم شکوفا میشوند و قدرت میگیرند. ماتئی معتقد بود میموزا میتواند نمادی باشد از همهی آنچه جنبش زنان جهان باید باشد: ساختن فضایی که برای هر زنی در این فضا جایی باشد و هر زن بتواند به شکل طبیعی در این فضا رشد کند و ببالد.
پینوشت: این مقاله به شکلی مفصلتر در وب سایت «آسو» منتشر شده که ما در اینجا خلاصهای از آن را ارائه کردهایم.
نظر کاربران
البته درایران زنان ده سال زودترازسوییس حق رای داشتن
درایرانبلطفخاندانپهلویها
حق دادنی نیست،گرفتنیست
الان هم همین طور هست از زن ها برای شغل های با درامد مایین وگارگری استفاده می کنند