«مادران شنبه» در ترکیه چه میکنند؟
امروز «مادران شنبه» قدیمیترین جنبش نافرمانی مدنی در ترکیه است. بعد از بیست و دو سال مبارزه، اعضای این سازمان از مادران خانهدار به «مخالفان حکومت» تبدیل شدهاند.
وبسایت آسو: در دههی ۱۹۷۰ چند ناراضیِ سیاسی در ترکیه ناپدید شدند، اما این کودتای سال ۱۹۸۰ بود که شکل جدیدی از خشونت سیاسی را در حوزهی عمومی ترکیه رواج داد، زیرا نیروهای نظامی و شبهنظامی شروع به دستگیری، شکنجه و سربهنیست کردن مخالفان عمدتاً در زندانها، کلانتریها، و شکنجهگاهها کردند.
در دوران کودتا و پس از آن افرادی در سراسر کشور شکنجه و ناپدید شدند. اما این امر، بهویژه در دههی ۱۹۹۰، در بخش شرقی ترکیه، که اکثر جمعیت آن را کردها تشکیل میدهند، سازمانیافتهتر بود. «مادران شنبه» والدین (عمدتاً مادران)، بستگان و دوستانِ ناپدیدشدگانِ قهری نخستین بار در ۲۷ مه ۱۹۹۵، در واکنش به سیاستهای خشونتآمیزی که زندگی آنها را به طور جبرانناپذیری تغییر داده، تظاهرات کردند.
امروز «مادران شنبه» قدیمیترین جنبش نافرمانی مدنی در ترکیه است. بعد از بیست و دو سال مبارزه، اعضای این سازمان از مادران خانهدار به «مخالفان حکومت» تبدیل شدهاند. در همین حال، تجمعات آنها حوزهی عمومی ترکیه را از طریق بیطرفیِ راهبردیِ مادری و لحن عاطفیاش متحول کرده است. هدف از نگارش این مقاله بحث دربارهی امکانات، محدودیتها و پیامدهای نوعی از سیاست مادری است که «مادران شنبه» همچون شکلی از مقاومت بر آن تأکید میکنند.
جنبش «مادران شنبه» در سال ۱۹۹۵ برای بهتر شناساندن خشونت دولتی در ترکیه پدید آمد، و نقشی شبیه به «مادران ناپدیدشدگان» در شیلی، «مادران میدان مایو» در آرژانتین، «مادران سربازان» در روسیه، «مادران تیانآنمِن» در چین، و «انجمن مادران» در الجزایر داشت (فِمِنیا ۱۹۸۷؛ فیخو این ناری ۱۹۹۴؛ فیشر ۱۹۹۹). همچون مادران ناپدیدشدگان در شیلی و آرژانتین که در دههی ۱۹۷۰ در دوران دیکتاتوریهای نظامی و پس از آن دور هم جمع شدند، هدف از سازماندهی جنبش «مادران شنبه» این بود که عزیزان خود را پیدا کنند و عاملان جنایتها را به دست عدالت بسپارند.
این مادران همچنین میخواستند از طریق اعتراضاتی مثل تحصنهای خاموش هفتگی، راهپیماییها و عزاداری عمومی برای مقتولین ومفقودینِ خود نقض حقوق بشر را محکوم کنند. علاوه بر این اعتراضات علنی، برخی از «مادران شنبه» به منظور افشای خشونت پنهانی که در ترکیه متحمل شده بودند در کنفرانسهای ملی و بینالمللی شرکت میکردند. افزون بر این، بعضی از مادران در دادگاه اروپایی حقوق بشر اقامهی دعوا کردند، امری که به محکومیت دولت ترکیه انجامید. «کمیسیون رسیدگی به ناپدیدشدگان قهری در دوران بازداشت»، که تحت لوای «کانون حقوق بشر» برای سازماندهی تظاهرات «مادران شنبه» تشکیل شد، کوشیده تا با همکاری نمایندگان رسانهها و سازمانهای غیردولتی ترکیهای یا بینالمللی توجه افکار عمومی را به این جنبش جلب کند.
این جنبش دولت ترکیه را به امضای معاهدات بینالمللی، از جمله «معاهدهی بینالمللی مصونیت همگانی از ناپدیدشدن قهری»، به منظور تضمین بهروزی همهی اتباع ترکیه تشویق میکند. همهی اینها نشان میدهد که روند سیاسیشدن عملاً سبب شده که «مادران شنبه» خود را نه فقط مادر فرزندان خویش بلکه مادر همهی قربانیان زنده و مردهی خشونت حکومتی بدانند. در نتیجه، «مادری» برای این مادران صرفاً نسبتی خویشاوندی نیست بلکه نوعی هویت زنانهی سیاسیشده نیز هست.
فصل مشترک امر شخصی و جمعی در سکوت و درد مشترک
وقتی «مادران شنبه» خود را مادر همهی قربانیانِ (زنده و مردهی) خشونت حکومتی، از جمله افراد حاضر در تظاهرات، شمردند پیوند میان متحصنین تقویت شد.
این شکل جدید «مادری» پیوند کاملاً محکمی با ماهیت کنشهای جمعیِ «مادران» داشت. آنچه «مادران شنبه» را با یکدیگر متحد کرد همان درد عذابآورِ از دست دادن فرزند بود. در ابتدا «مادران» در میادین مرکزی گوناگونی در استانبول دور هم جمع میشدند. پس از مدتی تصمیم گرفتند که هر هفته در زمان و مکان یکسانی گرد هم آیند. از سال ۱۹۹۵، آنها هر هفته ساعت ۱۲ ظهر شنبهها در میدان تقسیمِ استانبول دست به تحصن نشستهی خاموش زدهاند. بهتدریج، افرادی از گروههای قومی، شهرها، فرقهها، ادیان، طبقات و پایگاههای اجتماعی مختلف به نشانهی سهیم بودن در ضربههای روحی، درد، خشم، مقاومت و مبارزهی جمعی به «مادران شنبه» پیوستند.
تعمیم «مادری» به «مادران» جانی تازه بخشیده، زیرا دست به دست شمار فزایندهای از مردم دادهاند. به این ترتیب، در بیست و دو سال گذشته تعداد «آنها» یی که شنبهها با گل میخک قرمزی در دست در میدان تقسیم حاضر شدهاند، افزایش یافته است.
هر هفته «مادران» داستان یکی از ناپدیدشدگان قهری را با یکدیگر در میان میگذارند. علاوه بر این، تظاهرات خاموشِ آنها تجلی درد، خشم و مقاومت مشترک است. همان طور که شمار فراوانی از مادران آرژانتینی شمع و عکس عزیزان خود را در دست میگرفتند و سی دقیقه در سکوت راهپیمایی میکردند، «مادران شنبه» هم از سکوت همچون سلاحی سیاسی استفاده کردهاند.
این «مادران» به شیوههای گوناگونی از سکوت بهره بردهاند. اول این که شعار ندادن و سکوت محض «مادران» این امکان را فراهم میآورد که خانوادههایی با پیشینههای سیاسی مختلف هر هفته در مکانی واحد تحصن کنند. دوم این که در کشوری که سرکوب مانع از آزادی بیان همگانی است، و مسئولان حق خانوادهها و دوستان برای آگاهی یافتن از سرنوشت عزیزان خود را به رسمیت نمیشناسند، سکوت یکی از مؤلفههای مهم اعتراض سیاسی است.
«مادران»، در مقام عاملان سیاسی، هر هفته نیم ساعت در یک میدان مرکزی خاموش مینشینند و به این ترتیب از نابرابریها، خشونت حکومتی، و فقدان حقوق مدنی انتقاد میکنند. معنای ضمنی این سکوت این است که مسئولان حق آزادی بیان «مادران» و حق واداشتن حکومت به پاسخگویی در مورد قتلها را به رسمیت نمیشناسند. به عبارت دیگر، سکوت «مادران» نماد موانعی است که مسئولان حکومت در برابر آنها قرار میدهند تا از استیفای حقوق شهروندی خود باز بمانند.
سکوت آنها نشانی از نقش موقعیت جغرافیایی و هویتهای قومی (در این مورد، عمدتاً ترکی/کردی)، طبقاتی (در این مورد، عمدتاً طبقات پایین و متوسط) و جنسیتی (در این مورد، عمدتاً زنانه) در تعیین حقوق شهروندی در ترکیه است. علاوه بر این، «مادران شنبه» با استفاده از سکوت به مخالفت و رد فهم رایج از عدالت اجتماعی، نظام قضایی، رویّههای قضایی، و زبان قضایی میپردازند. آنها با سکوت خود از مشارکت در نظامهای سرکوبگرانهی موجود خودداری میکنند. در عوض، به طور مستمر مردم ترکیه را به دستیابی به فهم جدیدی از عدالت، شکل جدیدی از قانونمداری، و درک تازهای از صلح اجتماعی فرامیخوانند. به همین دلیل، سکوت «مادران» را میتوان حاکی از خودداری آنها از کاربرد زبان نظام موجود دانست، نظامی که به آنها اجازه نمیدهد حرف خود را بزنند.
دردِ ناگفتنیِ مادران «بد»
تظاهرات شنبههای «مادران» که بیش از دو دهه با جدیت و سکوت ادامه یافته بیتوجهی ملی و بینالمللی را جبران کرده و این پرسش را در ذهن مردم عادی زنده نگه داشته است: «چطور ممکن است که مادری نتواند در حوزهی عمومی ترکیه دردِ از دست دادن عزیزش را بیان کند؟»
پاسخ روشن است: همهی گفتمانهای ملیگرا جنسیتزدهاند. آنها ملت را همچون پیکر زنانهای میدانند که بر سر تصاحب آن درگیریهای گوناگونی رخ میدهد.
در ابتدای تظاهرات «مادران شنبه» در سال ۱۹۹۵، دستیابی آنها به تریبونهای آزاد عمومی نسبتاً آسان بود، زیرا آنها را غیرسیاسی میشمردند. واکنش مردم به فعالیتهای آنها متفاوت بود. بعضی از رهگذران بیاعتنا از کنار «مادران» میگذشتند. بعضی دیگر میایستادند و نسبت به مقاومت آنها ادای احترام یا ابراز همبستگی میکردند. برخی از عابران هم سرود ملی یا شعری ملیگرایانه را با صدای بلند میخواندند تا به خیال خود به «مادران» اهانت کنند.
گاهی این رهگذران با داد و فریاد به تظاهرکنندگان میگفتند که دربارهی ناپدیدشدن فرزندانشان دروغ میگویند و فرزندانشان زندهاند و دوشبهدوش سازمانهای غیرقانونی سرگرم مبارزه با نیروهای امنیتی ترکیهاند. اما هیچ یک از این گروهها به طور فیزیکی به «مادران» حمله نمیکردند، عمدتاً به این دلیل که «مادربودن» در ترکیه به طور سنتی جایگاه اجتماعی مقدسی دارد.
براساس طبقهبندی رسمی، «مادران شنبه» نه تنها پسرانی «دگراندیش» پرورش دادند بلکه از حق زندگی آنها نیز دفاع میکنند. در نتیجه، آنها نمیتوانند مادران یا شهروندانی واقعی باشند. بنابراین، عجیب نیست اگر از حقوق اساسیای که شهروندان واقعی «به طور طبیعی» از آن بهره میبرند، محروم باشند.
اما این وضعیت دیری نپایید. تصور اولیه این بود که «مادران شنبه» «مادران بیچارهی غیرسیاسی»ای هستند، اما این تصور به سرعت از بین رفت، زیرا مسئولان سیاسی و بعضی از رسانهها آنها را آدمهای خطرناکی جلوه دادند که لایق احترام و حمایت نیستند. از این لحظه به بعد، حضور «مادران» در فضای عمومی به این بحث دامن زد که سازمانهای تروریستی سرگرم اداره و بهرهبرداری از «مادران شنبه» بودهاند.
این بحثها نظر افکار عمومی نسبت به «مادران» را تغییر داد. در این بحثها ادعا میشد که «مادران» «آلتدست قانونیِ سازمانهای تروریستی» هستند. حالا آنها «مادران تروریستها» بودند و همین کافی بود تا آنها را «تروریست» یا حامی تروریستها بخوانند. میگفتند که همدردی با آنها، شرکت در تظاهرات آنها، و حمایت از آرمانشان به معنی حمایت از تروریستها است. اندکی پس از شروع این بحثها، «مادران شنبه» از سپر ایمنیِ «مادری» محروم شدند. پلیس کوشید با استفادهی مکرر از گاز اشکآور، ضرب و جرح و بازداشت «مادران» آنها را پراکنده سازد. خشونت فزاینده علیه «مادران» سبب شد تا آنها تظاهرات خود را از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۹ متوقف کنند.
از سال ۲۰۰۹ «مادران شنبه» تظاهرات خود را از سر گرفتند تا در «دادگاه اِرگِنِکون» شرکت کنند. بنا به ادعای مسئولان حکومت، هدف از برگزاری این محاکمهها پاکسازی ترکیه از دولت پنهان بود. یکی از نخستین متهمان دادگاه ارگنکون ژنرال بازنشستهای به نام، ولی کوچوک بود. اتهام او رهبری سازمانی مخفی بود که در ربودن، قتل و دفن مخالفان در گورهای دستهجمعی در مناطق کردنشین دست داشت. پس از مدتی کوتاه، صدها متهم در این دادگاه حاضر شدند. «مادران شنبه» از مسئولان حکومت خواستند منصفانهبودن روند دادخواهی در دادگاه ارگنکون را تضمین کنند تا سرنوشت ناپدیدشدگان قهری در دههی ۱۹۹۰ معلوم شود.
این درخواست بیپاسخ ماند. محاکمهها برای خانوادههای ناپدیدشدگان فایدهای نداشت. اما بیتوجهی و سکوت مسئولان برای «مادران شنبه» تازگی نداشت. آنها در بیست و دو سال گذشته به هر دری زدهاند تا مسئولی را پیدا کنند که به آنها بگوید چه بر سرِ بستگانشان آمده است، اما تلاشهایشان بینتیجه مانده است. بارها و بارها این سکوت و بیاعتنایی جای خود را به خشونت داده است. تلاش امینه اوچاک، یکی از «مادران شنبه»، مثال خوبی از فقدان یک پاسخگوی رسمی در صورت لزوم است.
قدرت «مادران شنبه» ناشی از عزم و ارادهی آنها برای دنبال کردن آرمان برحقِ خود و استمرار تظاهرات خاموش در برابر خشونت است. آنها با ثباتِ قدمِ خویش، مردم ترکیه و جهان را از سرنوشت واقعی ناپدیدشدگان قهری در ترکیه آگاه کردند. این «مادران» جسم و احساسات خود را همچون زخمهای بازی در میدان مرکزی استانبول در برابر دیدگان شهروندان ترکیه، مسئولان حکومت و عاملان جنایتها به نمایش میگذارند تا از احتمال تکرار چنین کارهای خشونتآمیزی جلوگیری کنند.
آنجا «مادران» و هوادارانشان امر «شخصی» و جمعی را به هم میآمیزند، زیرا احساسات از طریق سکوت، کلمات یا ایما و اشاره از فردی به فرد دیگر منتقل میشود. به این ترتیب، رنجهای فردیِ «مادران» در جریان تظاهرات به ضربههای روحیِ جمعی تبدیل میشود و افرادی با سرگذشتهای مختلف به علت زخمهای جمعیِ مشترک با هم متحد میشوند.
به این ترتیب، «مادران شنبه» و این غریبههای صمیمیِ پرشمار، که پیوندشان با «مادران» مبتنی بر زخمهای جمعی است، به کابوس جنایتکارانی بدل میشوند که مردم را به طور سازمانیافته در ترکیه سربهنیست کردند. قطعه شعر زیر از اوتال بهرام اوغلو گویای حالِ زارِ این جنایتکاران است:
«جلاد نیمهشب از خواب میپرَد.
میگوید، خدایا! چه معمای پیچیدهای!
هر چه آنها را میکُشم فزونی مییابند
و هر بار که میکُشم خود هلاک میشوم.»
نظر کاربران
چه عجیب اشنا بود....