نگاهي به آدمهاي فيلم «زنان ونوسي؛ مردان مريخي» و زندگيهاي آنها
زنان ونوسي؛ مردان مريخي و همه اشتباهاتشان
زنان ونوسي... فيلمي است كه در قالب طنزي اغراق شده، اشتباهات زنان و مردان در ارتباطات و زندگي زناشوييشان را به تصوير ميكشد. دنياي اين فيلم، دنياي آدمهايي است كه زندگيشان را با اشتباهات بسيار و بدون تصميمگيريهاي بالغانه پيش ميبرند.
اگر چه جانگري، روانشناس مشهور، در كتابش از تفاوتهاي زنان و مردان و سوء تفاهمهاي ميانشان ميگويد اما زنان ونوسي و مردان مريخي كه نامش را از كتاب او گرفته شباهت زيادي به حرفهاي جان گري ندارد. زنان ونوسي... فيلمي است كه در قالب طنزي اغراق شده، اشتباهات زنان و مردان در ارتباطات و زندگي زناشوييشان را به تصوير ميكشد. دنياي اين فيلم، دنياي آدمهايي است كه زندگيشان را با اشتباهات بسيار و بدون تصميمگيريهاي بالغانه پيش ميبرند و هر كدام ميتوانند نماينده گروهي از ما باشند. همين جمع آدمهاي پر اشتباه بهانه ما شد تا با بررسي شخصيت هر يك از نقشهاي فيلم، از يك اشتباه رايج زنانه يا مردانه صحبت كنيم و چند جملهاي در مورد راههاي پيشگيري از شايعترين اشتباهاتمان بگوييم.
سيمين يك زن بيمنطق است. هيچ كاري به خانه و خانهداري ندارد و خودش را وارد حساب و كتابهاي مالي زندگي نميكند. همسرش مجبور است براي سفرهاي مجردي او نزول بگيرد و كارهاي خانه را انجام دهد تا سيمين آرام بماند.
سعيد يك مرد منفعل است. از آن آدمهايي كه توي هر ظرفي كه بگيريدشان شكل همان ظرف را بهخود ميگيرند. زورگوييهاي زنش را به جان ميخرد و هنوز هم فكر ميكند كه خوشبختترين مرد جهان است.
مرجان از آن زنهاي رويايي است كه زندگيشان با كتابهاي رنگارنگ روانشناسي ميگذرد. از آن زنها كه ميخواهند توصيههاي روانشناسي را با تمام جزئيات و در همه لحظهها رعايت كنند و خودشان را قرباني خوشبختي همسرشان كنند.
مادر سيمين يك زن نيمهمستبد است؛ زني كه بهدليلي نامعلوم بدون همسرش زندگي ميكند و به بچههاي كوچك و بزرگش ياد ميدهد كه چطور زندگي را ببرند و همسرشان را در مشتشان بگيرند.
پدر مرجان ميخواهد همه جا پشت دختر زودباور و سادهاش بايستد. او كه فكر ميكند دخترش از عهده دفاع از خودش بر نميآيد، خودش به ميدان ميآيد و باعث ميشود كه دختر جوانش تجربه ۳جدايي و ۴ ازدواج را در كارنامه داشته باشد.
مهران از آن مردهايي است كه در حرف عليه همه زنان جهانند و در عمل آرزوي يك ازدواج رويايي را دارند. بهنظر او سعيد يك زن ذليل تمام عيار است كه بايد هر چه زودتر از اين چشمگفتنها دست بردارد و زنش را سرجايش بنشاند.
حضور سيمين در فيلم با شكهايش شروع ميشود. او فكر ميكند همسري كه توي مشتش گرفته ممكن است هر لحظه از دستش فرار كند و به همين دليل ثانيه به ثانيه او را چك ميكند. بهنظر او راز موفقيت ازدواجش اين است كه لحظهاي هم همسرش را آزاد نميگذارد و با ريختن كارهاي خانه و بيرون روي سرش و همينطور هميشه بدهكار نگه داشتنش فرصت فكر كردن به خيانت را هم به همسرش نميدهد.
در زندگي واقعي سيمينها كم نيستند، زناني كه بيدليل و حتي با وجود اينكه ميدانند يك زندگي تمام عيار دارند، باز هم به همسرشان شك ميكنند و مرتب در حال كنترل او هستند. اين زنان فكر ميكنند اگر لحظهاي دست از مراقبت بردارند همه چيز به هم ميريزد و تا همسرشان را زير سلطه خود در نياورند نميتوانند مانع از خيانتش شوند. اما واقعيت اين است كه شما با هيچ كدام از اين رفتارها نميتوانيد مانع خيانت شويد. روان شناسان اكيدا توصيه ميكنند سعي نكنيد با زورگويي و كنترل كردنهاي غيرعادي زندگي مشتركتان را نجات دهيد. شما بايد يك سري قانونها در زندگي مشتركتان داشته باشيد كه هم همسرتان به آنها وفادار است و هم خودتان. تا زماني كه زندگيتان مطابق اين قانونهاي مشترك پيش ميرود دليلي براي حساسيت وجود نخواهد داشت. اگر فكر ميكنيد بيدليل در اين مورد نگرانيد بهتر است به يك متخصص مراجعه كنيد و اگر هم به اندازه كافي دليل و مدرك داريد و مدتهاست كه احساس ميكنيد خيلي چيزها بين شما تغيير كرده، بهتر است با او صحبت كنيد و بگوييد كه نسبت به ادامه زندگي مشتركتان نگران هستيد و اگر او خودش را بيگناه ميداند بايد اين شكها را برطرف كند و بيگناهياش را به مرور زمان به شما نشان دهد.
اگر همسرتان فكر كند كه شما مثل يك كارآگاه بهدنبال او هستيد و مثل يك بازجو از او جواب ميخواهيد مطمئن باشيد اين آغاز فاصله بين شما و همسرتان است. براي فهميدن اينكه همسرتان به شما خيانت ميكند، هيچ دليل قطعي يا قانون خاصي وجود ندارد و خيلي اوقات مرداني كه خيانت كرده اند، هيچ ردپايي براي مشكوك شدن از خودشان به جا نگذاشتهاند، پس به عرصه خصوصي زندگي همسرتان مثل تلفن همراه يا صندوق ايميلش سرك نكشيد و خانه را برايش ناامن نكنيد. اينكه او فكر كند در نبودش لباسهايش را گشتهايد و سراغ كيف شخصياش رفتهايد ميتواند اعتماد را از زندگي مشتركتان بيرون كند. يادتان نرود كه به همان اندازه خطا كار بودن او احتمال دارد كه هيچ خطايي از همسرتان سر نزده باشد. اگر اينطور باشد او با ديدن شكهاي شما اعتمادش را به اين رابطه از دست خواهد داد و تلاشهايي كه براي زندگي مشتركتان ميكند را بيمعنا خواهد دانست.
سعيد مردي هميشه خوش بخت است. تا زماني كه با سيمين زير يك سقف زندگي ميكند عاشق همسر و زندگياش است و فكر ميكند براي بهتر شدن رفتارهاي سيمين تنها كافي است كه دستوراتش را اجرا كند و به او فرصت دهد. زماني هم كه بعد از مرگ ظاهري سيمين با مرجان ازدواج ميكند باز هم خودش را خوشبختترين مرد جهان ميداند و با وجود اينكه ۲ زن اصلي زندگياش شخصيتهايي كاملا متفاوت دارند، عاشق هردويشان ميشود.
اين تصور اشتباه تنها گريبان زنها را نميگيرد بلكه در بسياري مواقع مرداني مثل سعيد را با خود درگير ميكند. خيلي اوقات ما عشق را با احساسات ديگر اشتباه ميگيريم. عادت، وابستگي، ترس از تنهايي، هوس و... همگي ميتوانند در ذهن ما بهعنوان عشق مجسم شوند و حتي با گذشت زمان در وجودمان ريشه بگيرند و ماندگار شوند.
شناختن مرز دوست داشتن با اين احساسات ساده نيست. بهترين راه براي اينكه بدانيد زني را واقعا دوست داريد يا نه اين است كه تعريفي از دوست داشتن براي خودتان مشخص كنيد. يك قلم و كاغذ برداريد و تعريفي از همسر ايدهآلتان را روي آن بنويسيد. اين تعريف شامل چند ويژگي خواهد بود كه دوست داريد همسرتان داشته باشد. بعد از نوشتن اين معيارها، آنها را اولويتبندي كنيد. كدامشان برايتان مهمتر است و نميتوانيد از آنها صرفنظر كنيد و كدامشان قابل چشم پوشي هستند؟
وقتي كه تكليفتان با خودتان روشن شد، نگاهي به فردي بيندازيد كه فكر ميكنيد دوستش داريد و ميخواهيد با او ازدواج كنيد. ويژگيهايش را روي كاغذ بنويسيد هم مثبتها را و هم منفيها را. او تا چه اندازه ويژگيهايي كه دوست داريد همسرتان داشته باشد را دارد و چه رفتارها و ويژگيهايي دارد كه نميتواند برايتان قابل پذيرش و تحمل باشد؟
اگر شما در حسي كه براي خودتان ساختهايد غرق شدهايد و با وجود تمامي اين نوشتهها نميتوانيد از پس احساستان بربياييد، بهتر است از يك متخصص كمك بگيريد تا اگر حس ديگري به غيراز عشق، شما را به او پيوند زده بشناسيد و مقابلش بايستيد.
مرجان ميخواهد يك زن ايدهآل باشد. زني كه با بله قربان گفتن دل شوهرش را به دست ميآورد. روزهاي اول زندگياش با سعيد هر روز خودش را به شكل يك زن در ميآورد و از ترس اينكه همسرش بهخاطر علاقه به زن ديگري او را تنها بگذارد ميخواهد كه نقش ۱۰ زن را براي شوهرش بازي كند. او ۳ بار طلاق گرفته و به خاطر اينكه دوباره زندگياش را از دست ندهد، خواستههاي هر ۳ مرد قبلي را براي همسر چهارمش برآورده ميكند
زندگي مشترك بدون سازگاري و كنار آمدن معناي مشترك بودنش را از دست ميدهد اما اين سازگاريها هيچ ارتباطي به فراموش كردن شخصيت و خواستههاي خود ندارد.
گرچه خيلي از زنها مانند مرجان گمان ميكنند با فداكاري تمام و كمال ميتوانند يك مرد را عاشق خود كنند اما واقعيت اين است كه مردها دوست دارند همسرشان عقايد و نظرات خودش را داشته باشد. آنها به استقلال فكري همسرشان اهميت ميدهند و گرايشي به زناني كه خود را در زندگي مشترك حل ميكنند و خواستههاي مردشان را بيچون و چرا و بردهوار ميپذيرند ندارند. مردها اهميت زيادي به زنان با اعتماد به نفس ميدهند و دوست دارند به جاي يك زن منفعل كه هيچ نظر و عقيدهاي از خود ندارد، يك زن منطقي داشته باشند كه نظرهاي مختلفش را هم با منطق و آرامش بيان ميكند و به جاي تاييد هميشگي نظر همسرش، يك تصميم منطقي و مشترك كه از دل گفتوگو بيرون آمده را ميگيرد.
برخلاف تصوري كه برخي زنها دارند و آن را نسل به نسل هم منتقل ميكنند، مردها به خانه مشتركشان بهعنوان يك رستوران يا هتل نگاه نميكنند بلكه دوست دارند همسرشان براي آنها نقش يك دوست و همراه را بازي كند؛ همراهي كه ممكن است به خاطر اقتضائات زندگي مشترك، بخش خاصي از مسئوليتهاي خانه را هم بهعهده گرفته باشد. آنها دوست دارند همسرشان دوشادوش آنها براي ساختن يك زندگي موفق تلاش كند و بار تصميمگيريها هميشه به دوش آنها نباشد.شما ممكن است خيلي از خواستههايتان را به نفع زندگي مشتركتان كنار بگذاريد اما قطعا هميشه مواردي وجود دارد كه نميتوانيد به راحتي از آنها صرفنظر كنيد. با همسرتان در مورد اين موارد صحبت كنيد و با دلايلتان اهميت اين موضوعات را برايش توضيح دهيد. هرگز در اين زندگي ذوب نشويد و سعي كنيد داشتههايتان را در خدمت زندگي مشترك درآوريد نه اينكه و با رفتن زير يك سقف همه آنها را فراموش كنيد.
او دوست دارد يك زن مقتدر باشد و دخترانش را هم مثل خودش بار بياورد. او به دختران نوجوانش ياد ميدهد كه چطور در آينده همسرشان را توي چنگشان بگيرند و موفقيت سيمين را در ازدواجش تحسين ميكند. از نظر او زن موفق زني است كه با مردها كنار نميآيد و به جاي ساختن يك زندگي برابر، بر زندگياش مسلط ميشود. مادر فكر ميكند زن موفق زني است كه هميشه حرف اول و آخر را در خانه ميزند
زنهايي مثل او گاهي تا پايان زندگيشان هم از اين تصور دست بر نميدارند و با وجود شكستهاي عاطفي و مشكلاتي كه با آن روبهرو ميشوند، حاضر نيستند از اين قانون سلطهجويانه كوتاه بيايند. اگر شما هم مانند او فكر ميكنيد، بايد ابتدا مشخص كنيد كه بهدنبال چه زندگياي هستيد. دوست داريد بر همه چيز سلطه داشته باشيد و تمام روزتان را بر يك نفر رياست كنيد يا دنبال يك زندگي مشترك و حمايت مردي هستيد كه شما را دوست دارد و نه به خاطر ترس از واكنشهايتان بلكه به خاطر احترام به ارتباطتان حد و مرزهاي زندگي مشتركتان را رعايت ميكند.
هيچ كسي دوست ندارد زندگياش را با مورد امر و نهي قرار گرفتن بگذراند.حق همسر شماست كه بعد از ازدواج هم علائق شخصي خود را داشته باشد و بهخاطر آنها مورد احترام قرار گيرد. اگر قصد ازدواج داريد و فكر ميكنيد كه يكسري از رفتارها و ويژگيهاي همسرتان برايتان قابل تحمل نيست، در كمال آرامش با او صحبت كنيد و بگوييد كه اگر اين رفتارها در آينده هم ادامه پيدا كنند، براي زندگيتان دردسرساز خواهند شد اما اگر با آگاهي از تمام ويژگيهاي شخصيتي او را پذيرفتهايد، دليلي ندارد كه به خاطر هر كدامشان تحقيرش كنيد. يكي از بزرگترين اشتباهاتي كه ميتوانيد مرتكب شويد اين است كه شخصيت پيشين همسرتان را از او بگيريد و بخواهيد او را به نمونه كپي شده خود تبديل كنيد يا خواستههايتان را به او تحميل كنيد. فراموش نكنيد كه چه كسي را انتخاب كردهايد و سعي نكنيد كه زمام زندگي را با امر و نهي و واكنشهاي تند به دست بگيريد. يادتان نرود، زندگي خياباني دوطرفه است و هر دوي شما حق گذشت از آن را ( آن هم در كنار هم نه در مقابل هم) داريد.
مهران از تلاش براي سر عقل آوردن او دست بر نميدارد. به سعيد ميگويد اگر يك بچه بياورد و همه كارها را سر زنش بريزد، زندگياش زير و رو ميشود؛ «تا كي ميخواهي به اين وضعيت ادامه دهي و اجازه دهي كه زنت مدام توي كارهاي تو سرك بكشد.» بهنظر او سعيد نمونه يك مرد زن ذليل است كه آبروي تمام مردها را ميبرد.
همان اتفاقي كه براي زناني مثل مادر سيمين ميافتد ممكن است براي خيلي مردها هم پيش بيايد. تصور اينكه زندگي مشترك ميدان رقابت است و تنها با تاك تيكهاي پيچيده و پنهاني ميتوان در اين ميدان پيروز شد، يكي ديگر از اشتباهات دنياي زناشويي است. اگر شما از آن دسته آدمهايي هستيد كه تمام روزشان را به صفآرايي مقابل همسرشان ميگذرانند، بهتر است شيوه زندگيتان را تغيير دهيد و با همراهي و البته درايتتان آرامش واقعي را تجربه كنيد.
بسياري مردها فكر ميكنند، مدام در معرض سوءاستفاده همسرشان قرار دارند و اگر لحظهاي غفلت كنند، عنان زندگي را از دست ميدهند و هر چه ساختهاند بر باد ميرود. براي خلاص شدن از اين تصور آزار دهنده بايد به همان اصل قانون هاي مشترك برگرديد. به جاي وضع محدوديت ها براي چنين ارتباطي، با همسرتان در مورد شرايط زندگي تان صحبت كنيد و براي وظايف و مسئوليت هايتان يك محدوده تعريف كنيد. محدوده عادلانه اي كه هر دوي شما با آن موافقيد و براي استحكام زندگي تان با دل و جان رعايتش مي كنيد.
اين جمله را از زبان خيلي از مرد ها مي شنويم « همه زن ها مثل همند ...» اما به جاي پيروي از اين قاعده هاي بي معنا و قبل ازگرفتن تصميم هاي افراطي، بايد نگاهي به همسر آينده يا فردي كه حالا زير يك سقف با او زندگي ميكنيد بيندازيد. نشانه ها را جدي بگيريد و قدر هر فرصتي كه او براي نشان دادن حسن نيتش ا زآن استفاده مي كند را بدانيد. گمان نكنيد كه با رفتارهايش به شما باج مي دهد، چرا كه او تنها مي خواهد شرايط را براي رابطه اي آرام فراهم كند، پس با او در ساختن اين آرامش سهيم شويد.
به جاي ادامه دادن به اين وضعيت، ترسهايتان را با هم در ميان بگذاريد و به طرف مقابلتان براي نشان دادن حسن نيتش فرصت دهيد. دست از توهم توطئه داشتن برداريد، همسرتان را آنطور كه هست ببينيد و نه آنطور كه فكر ميكنيد بعضي زنها هستند.
پدر مرجان مدير يك كارخانه است. به محض اينكه فكر ميكند سعيد زندگي دخترش را خراب كرده تمام حمايتهاي مالي و غيرمالياش را حذف ميكند تا درس خوبي به داماد بدهد و زندگي دخترش را نجات دهد. او پيش از اين ۳ بار طلاق دخترش را گرفته و فكر ميكند كه اگر اين بار هم داماد پايش را كج بگذارد بايد دخترش را از خانه او بيرون بياورد.
درست است كه او بهعنوان يك پدر، با ديدن مشكلات زندگي دخترش ناآرام ميشود و فكر ميكند چون راه درست را ميداند بايد خودش وارد عمل شود اما واقعيت اين است كه هيچ راهي مطلقا درست يا غلط نيست. اگر شما هم مانند او ميبينيد كه دخترتان با مشكلاتي در زندگي مشتركش روبهرو است تنها كنار او باشيد و به او نشان دهيد كه درصورت هر اتفاقي او را حمايت ميكنيد.
به جاي سرزنش كردنهاي بيوقفه به او زمان دهيد كه مشكلاتش را درك كند و راهحلهايي كه گمان كرده كارساز هستند را امتحان كند. به جاي پرسش و پاسخهاي مداوم در مورد مشكلاتش و دلايل رفتارهاي شوهرش، به او فرصت دهيد كه موضوع را خودش با شما مطرح كند. زماني كه سراغتان آمد و نگرانيهايش را بيان كرد ابتدا با آرامش گوش كرده و بعد راه حلهايي كه بهنظرتان ميرسد را مطرح كنيد. اگر فكر ميكنيد كه او گوشش به اين حرفها بدهكار نيست، بدون سرزنش و در آرامش از او بخواهيد كه يك متخصص را ببيند. شايد بد نباشد خودتان هم با يك مشاور صحبت كنيد و آگاهيتان را نسبت به مشكلات دخترتان، دلايلش و راهحلهايش بيشتر كنيد. او را به سمت جدايي پيش نبريد و تا زماني كه كاملا اين موضوع را نپذيرفته و خودش آن را مطرح نكرده است، براي بازگرداندن او به دنياي مجردي تلاش نكنيد.
اگر مايل هستيد ميتوانيد يك گفتوگوي بدون بحث و تهديد را با دامادتان ترتيب دهيد. نگرانيهايتان را بهعنوان يك پدر مطرح كنيد و به دلايلش توجه كنيد. آيا واقعا زندگيشان آنطور كه شما فكر ميكنيد به سراشيبي افتاده يا اينكه شما به دليل علاقه به دخترتان بخشي از ماجرا را نميبينيد؟
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
نظر کاربران
خیلی عالی بود.واقعا از تحلیلتون ممنونم.
گل به جمال تون عالی بود
در خوب بودن تحلیل که شکی نیست. فقط قسمت جالب اینه که من به این نتیجه رسیدم هیچکس تو این فیلم رفتار درست رو بلد نبود!!!
مجموعه ای صرفا از اشتباه
عالیییییییییییییییییییییییی بود دوستون دارم i love you
جالب بود