روایت دردناک بچههای گمشده و خانوادههای منتظر
ناپدید شدند؛ مبهم و معمایی. هیچکس نه داستان گمشدنشان را میداند و نه از سرنوشتشان خبری دارد. حالا خانوادههایشان ماندهاند با کولهباری از انتظار. گفتگویی با خانوادههایی که زندگیشان در «انتظار» خلاصه شده است.
روزنامه شهروند - مریم رضاخواه: ناپدید شدند؛ مبهم و معمایی. داستان گمشدن شان سر به مهر باقی مانده است. هیچکس نه داستان گمشدنشان را میداند و نه از سرنوشتشان خبری دارد. حالا خانوادههایشان ماندهاند با کولهباری از انتظار. هنوز چشمانتظارند. چشمانتظار یک سرنخ یا ردی از کودکانشان که در دهه ۹۰ به طرز مرموزی ناپدید شدهاند. از سال ۹۰ کودکان زیادی گم شدند. هنوز تصاویرشان در فضای مجازی منتشر میشود. عکسها دست به دست میچرخد، اما هیچ ردی نیست.
پروندههای گمشدگان با وجود گذشت سالها در جریان است. جستوجوها ادامه دارد. پلیس هم گاهی با انتشار تصاویرشان به دنبال نشانی از آنهاست. گمشدن کودکان در آخرین دهه قرن ۱۴ عذابی تلخ بر دل خانوادههایشان گذاشته است. مژدگانیهای میلیونی هم آنها را به کودکانشان نرساند؛ وقتی گم شدند، انتظار سختی را بر چشمان بارانی مادر و دل تکیده پدرشان گذاشتند. سالها انتظار برای دیدن چهره فرزندشان ویرانکننده است.
در خیال موهایشان را شانه میکنند و لالایی میخوانند. مگر میشود در چشم به هم زدنی ناپدید شده باشند. وقتی گم شدند، لبخند هم در خانهشان گم شد. گرد پیری، چون غباری روی تک تک چهره هایشان نشست. پیر شدند؛ پیر انتظار. در دلشان صد آرزو نقش بسته بود، اما در آرزوی دیدار کودکانشان دلشان شکست. با هر تماسی روزنه امیدی به دلشان روانه میشود، اما حسرت دیدار را پایانی نیست.
۹ سال رنج
مهر سال ۹۰ شهیاد سلیمانزاده هشتساله ناپدید شد. او نخستین کودک گمشده دهه ۹۰ است. کودکی که هرگز پیدا نشد. او پس از تعطیلی از مدرسه سوار خودروی مردان ناشناسی شد. با ربودهشدن این کودک بازار شایعات در ارومیه داغ شد. سه روز پیش از ربودهشدن شهیاد پسربچه دیگری گروگان گرفته شده بود؛ همین هم شد که کودکربایی زنجیرهای شایعه شود.
اما این آدمرباییها زنجیرهای نبود. کودک ۱۱ساله ربودهشده در سیستانوبلوچستان پیدا شد، اما از شهیاد خبری نشد. هیچ آدمربایی با خانواده آقای سلیمانزاده تماس نگرفت و هیچ درخواست پولی نشد. این درحالی بود که این خانواده با هیچکس اختلافی نداشت و علت این ربایش را نمیدانستند. از زمان فقدان کودک هشتساله پلیس آگاهی استان وارد عمل شد. اما رد پایی از شهیاد پیدا نکرد. در و دیوار شهر پر شد از عکسهای شهیاد تا شاید نشانی از این پسر هشتساله پیدا شود. اما با وجود گذشت یکدهه از ربایش شهیاد، پسر هشتساله ارومیهای، خانوادهاش چشمانتظار دیدار پسرشان هستند تا بار دیگر او را به آغوش بگیرند.
پدرش میگوید: «همه جا را زیر پا گذاشتیم. عکسهای شهیاد را همه جا پخش کردیم، اما پیدا نشد که نشد. همکلاسیهایش میگفتند جلوی در مدرسه سوار خودرو پژو ۴۰۵ شده است، اما هویت راننده و سرنشین آن مشخص نشد. هنوز هم عکسهایش را در صفحات مجازی منتشر میکنیم، گاهی تماسهایی گرفته میشود و اطلاعاتی میدهند. هر بار دلخوش میشویم، اما بینتیجه است.»
امیدم نابود شد
سجاد رئوفی گمشده سال ۹۱ است؛ پسربچه چهارسالهای که در نزدیکی محل کار پدرش ناپدید شد. از او هم هیچ نشانی نیست. تنها آخرین تصویری که از او به یاد مانده، همان لباسهایی است که به تن کرد تا همراه پدرش به سر کار برود. با گمشدن سجاد زندگی خانواده آقای رئوفی هم ویران شد. دیگر هیچ چیز و هیچکس نتوانست جای کودک گمشدهشان را بگیرد.
آنها ماندند با دنیایی پر از درد و رنج. پر از اشک و غم. بدون شیطنتهای کودک چهارسالهشان. کودکی که پر از شور بود و انرژی.
مادر سجاد میگوید: «این همه سال گذشته است، اما انگار همین لحظه سجاد را گم کردهایم. داغ از دستدادن پسرم هیچوقت کمرنگ نمیشود. او در چشم به همزدنی ناپدید شد؛ اما انتظار دیدارش عمرمان را گرفت. خوشی از زندگیمان پر کشید و غم و اندوه در زندگیمان جا خوش کرد. بیستوپنجم اسفند سال ۹۱ به همراه پدرش به کارگاه بلوکزنی رفت؛ محل کار پدرش بود و در یک محوطه باز قرار داشت. معمولا همراه پدرش همه جا میرفت. آن روز همسرم رفت که نماز بخواند، برگشت دید سجاد نیست. پلیس و آتشنشانی آمد، اما فایدهای نداشت. از آن روز منتظر برگشتن سجاد هستیم. الان دیگر ۱۲ سال دارد. کاش ما را فراموش نکرده باشد. سجاد یک خواهر بزرگتر هم داشت که الان ازدواج کرده است. نوهمان همسن سجاد گمشدهمان است.»
ربودهشدن محمدامین و واکنشهای بینتیجه
محمد امین وکیلی
سال ۹۲ هم با گمشدن محمدامین پنجساله همراه بود. او پس از تعطیلی کلاس ورزش ناپدید شد. مسئولان باشگاه لباس محمدامین را تنش کرده بودند و او را به جلوی در فرستاده بودند تا پدرش بیاید. اما پدر به خاطر چنددقیقه تأخیر عمرش را پای جستوجوی پسر پنجسالهاش داد. گمشدن محمدامین وکیلی در رسانهها خبرساز شد. خبر ربودهشدن این پسربچه پنجساله و در پی آن، مرگ تنها مظنون و سرنخ این پرونده در حین رسیدگی، بازخوردهای زیادی به همراه داشت؛ از واکنش هنرمندان و بازیگران تا تأکید مسئولان محلی و نمایندگان مجلس بر پیگیری این موضوع.
تلاشها برای یافتن سرنخی از رد پای این کودک ادامه داشت، اما نه کودک پیدا شد و نه متهمان. حالا هفتسال از ناپدیدشدن این کودک میگذرد، اما سرنوشت محمد در هالهای از ابهام باقی مانده است.
پدرش میگوید: «بارها خوابش را دیدهام که میخندد و میگوید: «بابا من برمیگردم». از این همه انتظار و تلاش خسته ام. همه جا را زیر پا گذاشتهام، به همه رو انداختهام، اما نمیدانم او در این هفتسال کجاست. چه میکند؟ احتمال میدهم پسرم را از مرز خارج کرده باشند تا در حمل موادمخدر از او استفاده کنند. شب و روزمان با رفتن محمدامین سیاه شده است.»
جزئیات ناپدیدشدن پسر خراسانی
۱۸ ساعت بعد از گمشدن محمدامین، مرد ناشناسی با خانواده محمدامین تماس گرفت. تماسی که رنگ و بوی آدمربایی داشت. بعد از این تماس، روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازهای شد. مرد ناشناس دوباره تماس گرفت و برای آزادی او ۵۰۰ سکه بهارآزادی خواست.
مرد کودکربا از یک باجه تلفن همگانی تماس میگرفت که بلافاصله باجه مورد نظر، تحت نظر قرار گرفت و هنگامی که متهم قصد داشت مجددا با خانواده کودک پنجساله تماس بگیرد، از سوی کارآگاهان دستگیر شد. با انتقال مرد تبهکار به اداره آگاهی مشخص شد که او از مجرمان حرفهای است که ۱۷ سال سابقه زندان دارد.
درحالی که متهم مدعی بود وضعیت جسمانیاش خوب نیست، مأموران او را به بازداشتگاه انتقال دادند تا پزشک او را مورد معاینه قرار دهد، اما قبل از اینکه پزشک در محل حاضر شود، تنها مظنون این کودکربایی مرموز جان خود را از دست داد و با مرگ مرد تبهکار معمای این کودکربایی پیچیدهتر شد.
پرونده محمدامین با نگارش نامه چندتن از بازیگران به فرمانده ناجا وارد فاز تازهای شد؛ مظنونان زیادی در این پرونده دستگیر شدند، اما هیچ ردی از محمدامین پیدا نشد. محمدامین حالا ۱۲ سال دارد و پدر و مادرش همچنان چشمانتظار او هستند.
صبح منحوس خرداد ۹۳
مائده کبریائی
سال ۹۳، اما گمشدن مائده کبریایی بار دیگر واکنشهای زیادی به همراه داشت. مائده هشتساله چهارم خردادماه ۹۳ از مقابل مدرسه ابتدایی شهید جعفرینیا واقع در خیابان معلم از مناطق پرجمعیت شهر بندر انزلی مفقود شد. بهزاد کبریایی آبکنار پدر مائده از روزهای سیاه دلتنگی میگوید: «دختر کوچولویمان زنده است و جایی در این دنیا نفس میکشد؛ نمیدانیم کجاست؛ اما منتظرش میمانیم تا نفس در سینه داریم. میدانیم روزی برمیگردد.» حتی جایزه ۲۰۰ میلیونی برای برگرداندن مائده هم کارساز نبود.
پدر از آن صبح منحوس میگوید: «صبحها دخترم را ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه به مدرسه میرساندم و ساعت ۱۰ و ۴۵ دقیقه نیز به سراغش میرفتم، ولی آن روز که به مقابل مدرسه رفتم، دیدم دختربچهها مقابل در مدرسه منتظر خانوادههایشان ایستادهاند و در مدرسه نیز بسته است. خبری از دخترم نبود. مدرسه بدون اطلاع خانوادهها کلاسها را ۲۰دقیقه زودتر تعطیل کرده بودند. در ابتدای تحقیقات، پلیس به پیرمردی مشکوک شد که چهرهاش از سوی همکلاسیهای مائده ترسیم شده بود. اما در بررسیها مشخص شد که آن پیرمرد به دنبال نوهاش آمده بود. عکسهایی از مائده تهیه کردیم همه جای انزلی و حتی بیرون شهر را زیر پا گذاشتیم. عکسهایش را پخش کردیم. هیچ نشانی از مائده نبود. تلاشهایمان تاکنون به نتیجهای نرسیده، ولی امیدواریم.»
دنیای گمشده انزلی
از دنیا گریزان شدهاند، اما هنوز دست از دنیایشان نکشیدهاند. دنیا مالی کودک گمشده سال ۹۴ در بندر انزلی است. آنها هم نمیدانند چه بر سر دنیایشان آمده است. زهرا عاشوری مادر دنیا هنوز هم تا نام دختر سهسالهاش میآید، اشک میریزد. هنوز نمیداند دخترش مفقود یا ربوده شده، او را کشتهاند یا به کار گرفتهاند. تنها دخترشان بیستم مردادماه همان سال در حوالی حرم بیبی حوریه در محلهای به نام شالیور درست دم در خانهشان ناپدید شد. مادر که بغضش را فرو میخورد، میگوید: «دنیا در حیاط خانهمان بود که به آشپزخانه رفتم تا یک قالب یخ را در پارچ آب خالی کنم، به سرعت به حیاط برگشتم و دنیا را صدا کردم، اما نبود.»
او ادامه میدهد: «به کوچه رفتم، اما انگار از اول دنیایی در آن محله وجود نداشته است. با پلیس تماس گرفتیم، همسایهها هم همراه شدند، کوچهها را یک به یک گشتیم، اما انگار ذوب شده بود. هر چقدر بیشتر گشتیم و میگردیم کمتر سرنخی پیدا میکنیم اصلا انگار از اول دختری به نام دنیا نداشتیم.»
نذر کردند، نیاز کردند و مژدگانی هم تعیین کردند تا به دنیایشان برسند، اما گره این مفقودی هرگز باز نشد.
مادر میگوید دنیا برایمان سیاه شده است، اما چشمانتظار دیدار دنیایمان هستیم. ۵ سال از ماجرای گمشدن دنیا میگذرد. تماسهای بیهدف هم ردی از دنیا به خانواده علمی نشان نداد.
سرنوشت معمایی ابوالفضل
سال ۹۵ باز هم کودک دیگری در خراسانرضوی ناپدید شد. معمای رازآلود گمشدن ابوالفضل ۱۰ ساله همچنان با گذشت ۴ سال ادامه دارد.
ابوالفضل جهانشیری هجدهم اسفند ۹۵ زمانی که برای بازی از خانهشان خارج شده بود، گم شد و دیگر کسی او را ندید. پدرش میگوید: «بعدازظهر بود که پسرم لباس و کفش ورزشیاش را پوشید و برای فوتبال از خانه خارج شد. او پسرس درسخوان و باهوش بود که به فوتبال علاقه زیادی داشت. ساعتی بعد به خانه برگشت، لباسهایش را عوض کرد و دوباره رفت تا در مقابل خانه بازی کند. هنوز خاطرم هست که دمپاییهای آبیرنگش را پوشید و رفت. ساعتی بعد دنبالش رفتم، اما اثری از ابوالفضل نبود؛ همه جا را گشتم، اما هیچ ردی از پسرم نبود. خانهمان در منطقهای به نام جاده سیمان است که هیچ دوربین مداربستهای در آن زمان وجود نداشت.
پدرش که یک جوشکار است، در ادامه گفت: «با کسی کینه و دشمنی ندارم. چهارسال از این ماجرا گذشته است. ما یک خانواده پنج نفره بودیم که در این سالها زندگیمان پای انتظار تباه شد. بعد از گمشدن ابوالفضل سکته کردم که کارم را هم از دست دادم.»
از خلخال تا تهران به دنبال ردی از حسین
حسین اسدی
حسین اسدی چهارساله سال ۹۶ گم شد. خانواده حسین برای سیزدهبدر به حوالی رودخانه هروچای شهرستان خلخال رفته و چادری بر پا کرده بودند. حسین نیز داخل چادر بود که ناگهان ناپدید شد. رسیدگی به این پرونده از سیزدهم فروردین سال ۹۶ آغاز شد.
آتشنشانان و غواصان وجب به وجب همه رودخانه را گشتند، اما بینتیجه بود. در ادامه تحقیقات فرضیه کودکربایی قوت گرفت. شکایت آدمربایی مسیر تحقیقات را تغییر داد. پرونده پسربچهای که سهسال قبل در شهرستان خلخال به طرز مرموزی ناپدید شده بود، به دستور رئیس قوهقضائیه برای ادامه تحقیقات در اختیار بازپرس جنایی پایتخت قرار گرفت. در ادامه بررسیهای میدانی، کارآگاهان مطلع شدند که چند متر آن طرفتر از چادری که خانواده حسین برپا کرده بودند، خانوادهای اتراق کرده بودند که نظرشان به حسین جلب شده بود؛ بنابراین دو عضو آن خانواده که یک داماد و پدرزنش بودند، بازداشت شدند، اما آنها نیز پس از تکمیل تحقیقات با قرار وثیقه آزاد شدند.
پیگیری پرونده در تهران
سرنوشت حسین همچنان نامعلوم بود و خانواده پسر چهارساله از ناپدیدشدن پسرشان سردرگم بودند. آنها در ملاقات با رئیس قوهقضائیه خواستار ارجاع پرونده پسرشان به تهران شدند. پرونده برای ادامه رسیدگی به دادسرای امور جنایی پایتخت ارجاع و تحقیقات قضائی و پلیسی دوباره از سر گرفته شد.
به دنبال آیناز سیاه چشم
آیناز غلامی
دوسال پوچ گذشت. آیناز هنوز هم پیدا نشده است؛ دختربچه هفتسالهای که درست جلوی در خانهشان هنگام بازی با خواهر کوچکش ناپدید شد و هیچ اثری از او به جا نماند.
از آن مهر غمانگیز دوسالی میگذرد؛ رنج و عذاب برای خانواده غلامی پایانی ندارد. آیناز به طرز مرموزی ناپدید شد و هیچ کس نتوانست حتی ردی از او پیدا کند. جستوجوها بینتیجه مانده و حتی یک نشانه هم از این دخترک نیست.
تصویر آیناز هشتساله با چشم و ابروهای مشکی بارها در فضای مجازی منتشر شده است. اکبر غلامی پدر این دختربچه، از ماههایی میگوید که رنگ سیاهی دارند. میگوید زمان از پنجم مهر ۹۷ برای ما متوقف شد، ایستاد و دیگر حرکت ندارد. با گمشدن آیناز زندگی هم برای ما تمام شد. به امید برگشت آیناز این روزها را میگذرانیم. هنوز چشمانش در خیابان به دنبال آیناز میدود. هیچ نمیداند. هیچ احتمالی هم نمیدهد؛ نه دشمنی داشتهاند، نه اختلافی با کسی. او میگوید: «هنوز با هر تماسی قلبم سریعتر میتپد. شاید نشانی از دخترم باشد؛ اما هیچ ردی از او نیست. همه جا را گشتم. آیناز سیاه چشمم را گم کردم.»
در جستوجوی زهرا ورامینی
زهرا حسینی
شهریور سال ۹۸ هم زهرای دوساله درست جلوی در خانهشان ناپدید شد. او در محله قلعه نو ورامین وقتی همراه خواهر کوچکش میخواست وارد خانه شود، دور زد و مسیرش را تغییر داد. داخل کوچه شد، دوربینهای مداربسته تنها تصویر ۲۰ ثانیهای از این دختربچه ورامینی ثبت کردهاند که در معرض دید بود.
نه پلیس، نه هلال احمر، نه سلبریتیها، نه مردم محل و نه خانوادهاش هنوز نتوانستهاند رد و نشانی از زهرا پیدا کنند. حالا بیش از یکسال است که پدر و مادر زهرا در آرزوی پیداشدن حتی یک نشانه از دختر کوچک خود هستند. این درحالی است که پلیس آگاهی پایتخت تحقیقات را متوقف نکرده است. جستوجوها برای دریافت ردی از این دختربچه هنوز ادامه دارد. تیمهای هلالاحمر کانال نزدیک خانه را سه مرتبه جستوجو کردند، اما دریغ از یک نشانه. احتمال اینکه زهرا داخل کانال آب افتاده باشد، صفر است.
حسن حسینی شیرازی، پدر زهرای دوساله میگوید: «زندگیمان ویران شد. مادر زهرا مدام خواب دخترمان را میبیند. وضعیت روحی خوبی ندارد. یک رد و نشانه از زهرا زندگیمان را تغییر میدهد. روزهای نخست همه به دنبال زهرا بودند، اما دیگر کمرنگ شده است. همه ناامید شدهاند، اما ما منتظریم. به معجزه ایمان داریم.»
لیست سیاه کودکان گمشده دهه ۹۰
پارسا قندی
ابولقاسم خیابانی
امیر رضا کریمی
محمدسپهر نقدی
محمد مهدی
این ۹ کودک بخشی از بچههای گمشده دهه ۹۰ هستند. پارسا قندی هشتساله گمشده سال ۹۶ جاده هراز، ابوالقاسم خیابانیفرد پنجساله مشهدی گمشده سال ۹۲، محمدسپهر نقدی پسربچه هفتساله شازندی گمشده سال ۹۸، محمدمهدی گمشده سال ۹۸ و امیررضا کریمی پنجساله گمشده سال ۹۴، دیگر کودکانی هستند که بارها نام و تصویرشان در فضای منتشر شده است. پدران و مادران رنجور با انتشار تصاویر و نام تمام هستیشان به دنبال ردی از کودکانشان میگردند. در کنار این کودکان نامهای گمشده کوچک دیگری هم هستند که اسم و تصویرشان کمتر شنیده و دیده شده است.
در سال ۹۹ هم نام کودکان زیادی به این لیست اضافه شد، اما خیلی زود هم اسمشان خط خورد، هم تصویرشان از چرخه انتشار در فضای مجازی برداشته شد. کودکان سال ۹۹ خوششانستر بودند. پلیس در این ۱۰ ماه توانست یا دست ربایندگان را رو کرده و کودکان را از اسارت آزاد کند یا گمشدگان کوچک در عملیاتهای امدادگران هلالاحمر از بیابان و جنگل نجات یافتند.
نظر کاربران
خب چرا مواظب بچه هاتون نیستید اونارو میزارید به امون خدا اینجا ایرانه امنیت صفر
پاسخ ها
کسیکه بخاد دزدی کنه فقط کافی یه لحظه گیر بیاره منم یه پسر سه ساله دارم هیچوقت ازش غافل نمیشم ولی حوادث در لحظات میفتن الان خودم جای والدین اونا میزارم واقعا سخته
انتظار داری نیروی انتظامی برای هر شهروند یه بادیگارد بزاره؟
نیروی انتظامی توی این زمینه ادم خبره نداره ، من یکی از آشناهام گم شد مظنون معرفی کردیم پس از بازجویی ازاد شد بعد چندین سال با صرف هزینه و کاراگاه خصوصی یک هفته نشد همان مظنون اعتراف کرد.
هموطن عزیز
متأسفانه این اتفاقات در همه جای دنیا به شکل بدترش میوفته
کافیه جستجو کنین
اونی که گفتی انتظار داری نیروی انتظامی برای هر شهروند یه بادیگارد بزاره خیر چنین انتظاری نیست اما انتظار داریم نیروی انتظامی به جای اون وقت و انرژی و سرمایه هنگفت رو خرج بهتر کردن امنیت شهر و نصب دوربین های مدار بسته در تمامی نقاط شهر کنن این حداقل کاریه که میتونن بکنن
خیلی سخته ، بچه محلی داشتم که برادرش یک سال قبل از انقلاب گم شد و هنوز امیدوارند که پیدا شود . والدینش به هر شهر و نشانه ای که پیدا کنند ، رفته اند و حتی به رمال و دعانویس هم مراجعه کردند و افاقه نکرد. متاسفانه قبلاً صحبت از استفاده از کودکان برای بزهکاری رایج بود ولی الان فروش اعضاء مطرح است و امیدوارم هیچ خانواده ای عزیزش به این شکل پرپر نشود و خداوند کمکشان کند که زودتر گمشده شان پیدا شود .
خواهش میکنم مواظب بچه هاتون باشید
واقعا از خوندن این پیام قلبم ب درد اپمذ خدا کنه همه این کودکان سالم و صحیح پیش خانواده هاشون برگزدن
پس تو آمریکا که به زور اون همه بچه رو از والدین شون جدا کردن و تو قفس انداختن و شکنجه کردن آدم چی بگه؟!!!
چیه خوب توقع دارین پلیس برا همه بادیگارد بذاره
چقدر دردناک .ان شالله به حق امام زمان خدا دل این پدر و مادرها رو با پیدا شدن دردونه هاشون شاد کنه.
پاسخ ها
بخدا من خودمو میکشم این اتفاق برا بچه هام بیفته
وای قلبم ترکید خدایا خودت میدونی بچه ها کجان خدایا رحم کن به دل این پدرها و مادرها .
جگرم آتیش گرفت. خدایا بهشون کمک کن. به پدرمادراشون هم صبر بده
من خودم بچه دارم. خدا به داد دل پدر و مادرشون برسه. خدا چشمشون رو به دیدن جگرگوششون روشن کنه.
خدا لعنت کنه کسانی که اینکارو انجام میدهند.خیلی سخته خییییلی.انشاالله که زنده باشند و خبری به خانواده ها برسه.
خانواده ها همکمی در نگهداری از فرزندان خود دقت کنند.مملکت خیییییلی بد شده
پاسخ ها
هیچ جای دنیا بچه گم نمیشه فقط تو ایران لعنتی هستش الان با این تبلیغات منفی که برای آمریکا میکنند تو این 30سال گذشته تو کشور آمریکا فقط 10بچه گمشده و 9 تا بازگردانده شده بعد میگن آمریکا امنیت نداره
وای خدااا. چقدر وحشتناک و بد . فک کنم بدترین و غم انگیزترین خبری بود که امسال خوندم. ای کاش میشد همشون تو این لحظه پیدا بشن ای کاااااش....
واقعا از خدا برای خانواده ها طلب صبر میکنم....
امید وارم بچه ها پیدا بشند..
وااای چقد سخته بچه ی بی پناه چقد سخته من حتی یک لحظه اطمینان نمیکنم بچه هام برن دم در یا جایی تنها باشن
وای قلبم به درد اومد
خواندن این گزارشات حالم بد کرد .
خدا کمک کنه و صبر بده به پدر و مادرشون .
لعنت ابدی خدا بر آدم ربایان پست تر از هر حیوان درنده .
فقط چند خط رو تونستم بخونم
واقعا درناک بود
امیدوارم پیدا شن....
پاسخ ها
منم نتونستم تا آخر بخونم خدا بهشون صبر بده
تازه امنیت داریم .
همه می گن امنیت داریم.
کوتاهی از پدر ومادرها هست چرا بچها را برای بازی دم در خانه میفرستید چرا بچهای کوچک را روانه پدر میکنید که انها را سر کار ببرند به هر حال امیدوارم با پیدا شدنشان دل خانوادها شاد شود انشاالله
آون کسانی که این کار را میکنند از شرف بوی نبردن ....
وای خدا یا خودت به خانواده هاشون صبر بده
شاید خیلی ها فکر کنن که بالاترین درد مرگ هست ولی نه گمشدن یک عزیز هزاران بار دردناک تر از مرگه خدا سر هیچکس نیاره یک بلاتکلیفی که تمومی نداره زندگی رو نابود می کنه
این رویداد چند دلیل داره فقره اقتصادی و بدتر از اون فقر فرهنگی که ما هیچ کدوم از شاخص های امنیت رو نداریم ( امنیت اقتصادی ، فرهنگی ، کاری ، هنری ........)
ترسیدم واقعا
زمان ما عصرها تصاویر اینها رو توی تلویزیون نشون میداد
عجب گزارش دردناک و سختی بود. انشاالله که خدا به خونواده هاشون صبر و با پیدا شدنشون شادی بهشون هدیه بده. واقعا سخته.
خداااااا خداااااا به حق سوز دل زهرا پیدا شن این بچه ها
پاسخ ها
اااااای خدااااا قسمت میدم ، همشون صحیح و سالم پیدا بشن
خدا به پدر مادرشون صبر بده .به حق فاطمه زهرا امیدوارم همشون پیدا بشن
پاسخ ها
من چند سال پیش پسرم به جای مدرسه رفته بود گیم نت ساعت پنج بعد از ظهر دیدم نیامد به دوستش زنگ زدم گفت مهدی امروز مدرسه نیامد من مثل دیوانه ها توی کوچه میدویدم یک مرتبه یاد گیم نت افتا دم از پله ها که پایین میرفتم گفتم اگر اینجا نباشه چه خاکی به سرم کنم پنج ساعت گذشته حتما کلیه ها شو در اوردن بچه رو بیرون شهر انداختن رفتن اما خدا رو شکر اونجا بود تا من دید فرار کرد رفت خونه تو اتاق خودشو قایم کرد
وای خدا چشمام سیاهی رفت خدا بفریاد خانواده هاشون برسه چه زجری میکشن من سال ۶۵ یه لحظه دختر چهار ساله مو گم کردم توی بازار ما از یه طرف اونم از یه طرف دیگه رفته بود نمیدونید چی بحالم گذشت دیوانه وار توی خیابان میدویدم و جیغ میزدم تا خدا را شکر از دور دیدمش که گریه کنان برخلاف جهت ما میرفت نفهمیدم چه میکنم چادرمو دور انداختم و پا برهنه بسوی دخترم رفتم هنوز با گذشت اینهمه سال هر وقت اون صحنه یادم میاد عرق سرد میکنم اگر دخترمو پیدا نمیکردم حتما اگر دق مرگ نمیشدم حتما دیوانه میشدم والدین عزیز مراقب فرزندان خود باشید آدمای روانی در جامعه فراوانند تا از غفلت شما سو استفاده کنند
پلیس ایران الکیه-همه میدونن.دکوره
به کوری چشم مثل تو ایران با اینهمه گرگ داخلی،و بیرونی که منتظر فرصت اند ،بازم امنیتش خوبه به لطف خداوند
اینها دزدان حرفه ای اند ،باور کن آشنایند .
خدا لعنت کنه کسی رو که با ی خانواده همچین می کنه خدا لعنتشون کنه
آدم فضایی ها برده اند تحقیقات به رویشان انجام بدهند
من فقط برای 10 دقیقه این تجربه را دارم
گفتم اگر پسرم پیدا نشد نمیخوام زندگی کنم
الحمدالله بخیر گذشت
من از اون روز هر بچه ای که گمشده باشه ببینم تا به خانواده اش تحویل ندم ول کن نیستم
چند سال پیش دخترم شش ساله بود که توی بازارچه بندر ترکمن توی مغازه بودیم یه لحظه برگشتم و دیدم دخترم نیست مثل دیوانه ها دنبالش میگشتیم هر کی یه طرفو میگشت تا دختر بزرگم دید بیرون بازارچه رفته وداره شهر بازی را تماشا میکنه.خیلی دقایق بدی بود
نمیدونم شاید اشتباه میکنم ولی برای خانواده ای که عاشقانه فرزندشو دوست داره گم شدن از مرگ خیلی بدتره،چون فکر کردن به اینکه بچه الان
در چه شرایطی هست واقعا ترسناکه
خودم حتی یه لحظه نمیتونم جای اون خانواده بذارم خیلی سخته. حتی فکر کردنش
هر روز برای بچه های گمشده دعا میکنم که سلامت بر گردند پیش خونوادشون،جدائی از فرزند و بیخبری از وضعیتش بدترین درد عالمه امیدوارم به حق امام حسین (ع) همشون صحیح و سالم به خونه برگردن و دل پدر و مادرشون شاد بشه.مجازات آدم ربایی باید سخت باشه تا کسی جرات نکنه.دوربین هم باید همه جا نصب بشه.
بیشتر موارد برای باندهای مافیایی گدایی و یا باندهای مواد مخدر ربوده میشوند موردی شنیده ام که بچه گم شده ولی سال ها بعد در حال گدایی در مشهد پیدا شده و یا گزینه آخر که قتل هستش واقعا دردناکه خدا به پدر و مادرشون صبر بده و هر چه زودتر فراقشون رو به وصال تبدیل کنه
خدایا تو رو به مقدسات قسم به هیچ پدر و مادری نشان نده من حتی با خوندنش حالم خیلی بد شد خدایا خودت حافظ بچه هامون باش
سلام نام من امید است ۱۵ سال پیش من گمده شده بودم و زمانیکه به این پدرم مریضی شدیده پیش آمد او تمام جزهیات را به من گفت ک ۳ داشته گم شده بودی و من هیچی نمدوستم تا اینکه این پدرم به من گفت خواهش میکنم از تمام دوستان که اگر از فامیل خبر دارند یا فامیل من هنوز دنبال من میگردم به انها اطلاع دهید