ایرانِ دهه ۷۰؛ روزهای توکیو بدون توقف
مهاجرت به ژاپن برای کار به یک پدیده اجتماعی در آغاز دهه ۷۰ تبدیل شد. در این مطلب، روایتی از آن زمان بخوانید.
روزنامه همشهری - ترمه هوشیار: امیر یکی از آن ۸ هزار نفر بود؛ آن هم از میان ۴۰ هزار نفری که پاییز سال ۱۳۷۰ به استادیوم شیرودی آمده بودند تا بخت خود را برای تهیه بلیت سفر به سرزمین آفتاب تابان در قرعهکشی شرکت هواپیمایی ایران ایر بیازمایند. او چندماه پیش بختش را در قرعهکشی هتل استقلال تهران و در بین ۳۲ هزار نفر متقاضی امتحان کرده بود که به نتیجه نرسید، ولی این بار توانست بلیت آبیرنگ تهران به توکیو را بهدست بیاورد.
این بلیت برایش رؤیای زندگی در خانهای بزرگ با سنگهای سفید و وسایل طلایی در بالای شهر پایتخت را ساخت که او با ربدوشامبری براق داشت بازی بچهها را تماشا میکرد؛ اما چند هفته بعد او پشت سینک یک ظرفشویی پر از بشقابهای کثیف و بدبوی رستورانی در محله قدیمی توکیو ایستاده بود. بهجای آن رؤیای سال ۷۰ حالا او در خانهای صدمتری در خیابان پلیس زندگی میکند و خاطرات ریز و درشت آن سفر به عکسی از او کنار معبد بزرگ توکیو محدود شده که آن را زیر شیشه پیشخان آجیلفروشی کوچکش گذاشته است.
سال ۷۰ خبر رسید آن سوی جهان، در سرزمین آفتاب تابان پول روی زمین ریخته و کافی است پاسپورت در دست باشد و آن قدر پول، که بلیت خرید و سوار هواپیما شد و خود را به توکیو رساند. سالهای پایانی دهه ۶۰ و ابتدایی دهه ۷۰ سالهای اقبال عمومی جهان به ژاپن بود. مجمعالجزایر ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم و مصیبتهایش با سختکوشی مردمان آن سرزمین به روزگار آرامش رسیده بود و حالا در مسیر پرشتاب قدرت تکنولوژی و ثروت پیش میرفت. مردمی که ۴۰ سال پیشتر روزگار خرابیها را با تلاش شبانهروزی پشت سر گذاشته بودند حالا داشتند به آرامش نسبی میرسیدند و جهان را با تولیدات خود تسخیر میکردند. ایران نیز یکی از بازارهای محصولاتشان بود؛ از ماشینهای تویوتا و موتورهای هوندایشان در خیابانها تا تلویزیونهای سونی و توشیبا در خانهها رسوخ کرده بودند.
اوشین و سالهای دور از خانهاش ختم به خیر شده بود و حالا نوبت پدر مجرد و از سرزمین شمالی یا قصه زندگی با هانیکو و خانواده سختکوش و سرخوشش بود؛ از سوی دیگر هفت سامورایی و سریر خون و دیگر آثار کوروساوا که عصرهای جمعه در دهه ۶۰ از تلویزیون پخش میشد، مردم ایران را با فرهنگ ژاپنی آشنا کرده بود. دور، دور ژاپنیها بود که شایعه پولدار شدن در ژاپن در میان بچههای پایینشهر پیچید. گرفتن ویزای ژاپن سخت نبود، بین ایران و ژاپن لغو رواید بود و میشد با یک بلیت در فرودگاه ناریتای توکیو، ویزای چند ماهه کاری گرفت. البته اگر مسافران به در بدشانسی نمیخوردند؛ گاهی یک مسافر باعث دیپورت شدن یک هواپیما میشد.
با این همه بچههای جوادیه، خزانه، نازیآباد و شوش هرچه ته جیب داشتند جمع میکردند و با قرض و قوله راهی خیابان استاد نجاتاللهی یا همان ویلای سابق میشدند تا بلیت ژاپن بخرند و راهی فرودگاه مهرآباد شوند. این استقبال آنقدر زیاد شد که پروازهای ژاپن پر از ایرانیهای مشتاق کار شده بود. برای همین مدیران ایرانایر که هفتهای ۲ پرواز به توکیو داشت، تصمیم گرفتند تا با قرعهکشی، بخشی از این مشتاقان کار در ژاپن را گردهم آورند.
قرعهکشی اول در هتل استقلال تهران که پیش از انقلاب شرایتون نام داشت، صورت گرفت، اما قرعهکشی اصلی در سال ۷۰ در محل بزرگتری یعنی ورزشگاه شهید شیرودی (امجدیه سابق) برگزار شد که حالا مدتها میشد میزبان بازیهای پرسپولیس و استقلال نبود. ۴۰ هزار نفر با پاسپورت و مدارک آماده به آنجا آمدند و ساعتها منتظر ماندند تا مدیران ایران ایر بیایند و با قرعهکشی از میان ۴۰ هزار شماره ۸ هزار نفر را انتخاب کنند و برایشان بلیت سفر به توکیو صادر کنند. با این حال فقط این ۸ هزار نفر مسافر توکیو نبودند؛ در سال ۷۰ بیش از ۱۷ هزار و در سال بعد آن، بیشتر از ۳۲ هزار نفر برای کار از ایران به ژاپن رفتند.
در میان سالهای ۶۹ تا ۷۵ براساس آماری که اداره مهاجرت ژاپن ارائه کرد از ۳۰۰ هزار کارگر مهمان، ۱۲۰ هزار نفر ایرانی بودند. محلههای قدیمی و ارزانقیمت توکیو، جردن جنوبی شده بود. از آنجا که جوانان جویای کار ایرانی فاقد تخصص بودند بیشتر در کارهای سطح پایین بهکار گرفته میشدند. بخش زیادی از آنان که ویزایشان به پایان رسیده بود از سوی کارفرمایان ژاپنی برای کارهای ساختمانی غیرقانونی کار میکردند یا برخی دیگر جذب باندهای خلافکار (یاکوزاها) میشدند. شماری از آنها در آن سالها عاشق دخترهای ژاپنی شدند و با زنان چشم بادامی راهی ایران شدند یا در همان ژاپن ماندند.
عمده جوانانی که از ژاپن به ایران برگشتند، با پولی که آوردند توانستند فقط یک تاکسی پیکان نارنجی بخرند. تاکسیهایی که نشانه سفر صاحبشان به ژاپن بود را میشد از کارتهای تلفن با خط ژاپنی تشخیص داد که جلوی کنسول ماشین نصب شده بودند یا عروسکهای ژاپنیای که زیر آیینه تاب میخوردند. زرنگترهایشان با «ین»هایی که با سختی بهدست آورده بودند، خانهای کوچک در پایین شهر یا مغازهای نقلی خریدند.
نظر کاربران
نه عزیزم . اینجوریام نیست . من فامیل دارم با 7 سال کار تو ژاپن اونم بعنوان راننده هم ی آپارتمان خرید هم ی مغازه (اونم تو تهران) و کلی هم پس انداز داشت . اونایی که فقط ی تاکسی تونستن بخرن ... بودن و نای کار کردن نداشتن و به عیش و نوش مشغول بودن نه کار و جمع کردن پول . اینجاست که میگن عروس بلد نیست برقصه میگه دیوار کجه
پاسخ ها
همیشه هم اینطور نیست برعکسشم بوده ، اونایی که نتونستن بخرن چون مردونه کار کردن و خلاف نکردن و به همون کارگری و ...در ژاپن قناعت کردن چون چاره دیگه ای نداشتن و شرفشونو زیر پا نگذاشتن وگرنه با خرید و فروش مواد و کارهای خلاف دیگه تو ژاپن بله خیلیا برگشتن و زندگیشون متحول شد . چیزی فقط شنیدی ولی من دیدم
الان دیگه جیبوتی هم نمیزارن بریم چه برسه ژاپن خخخخ
زمین البته
نه داداش همچین چیزی نیست کسایی که رفتن و خوب پول در آوردن و قدر پولشون رو دونستن و خانواده های فهیمی داشتند که تو ایران براشون خوب سرمایه گذاری کردن من خودم به شخصه چند نفر رو میشناسم که با کارگری تو رستوران و ... تونستن توی همین پایین شهری که شما میگی و برای شما کسر شان چندین خونه و مغازه بخره دیدم که میگم کسایی هم بودن که هیچی ندارن و آس و پاس برگشتن تازه با یه عالمه قرض و بدهی حداقل برو یکم بیشتر تحقیق کن
خیلی هاشون که لات و لوت های جنوب شهری بودن رفتن به یاکوزاها پیوستن و وارد کار خلاف شدن. فیلم کیفر به کارگردانی حسن فتحی رو ببینید.
ژاپن نه، جاپون
من کسی رو میشناسم یازده سالگی رفته شونزده سالگی برگشته.الان تو دهه سی زندگیش عملا بازنشستست.سه تا مغازه با سه واحد آپارتمان 160 متری روش تو بلوار فردوس
پاسخ ها
خالی نبند. 11 ساله گذرنامه داره که بره ژاپن؟
ما سال 79 ی آپارتمان 60 متری خریدیم که ساختمون چهار طبقه بود صاحب همه طبقات خانومی بود که میگفت تا چند سال پیش هیچی نداشتن ولی از وقتی شوهرش رفته ژاپن بعنوان کازگر در ی فرش فروشی مشغول شده کلی دارایی تو تهران به هم زدن الکی اطلاعات دروغ ندید
چه روزگاری بود
بخاطر خلاف کاری هایی که همین ایرانی ها در ژاپن کردن دیگه به ایرانی ها ویزا نمیده
خوبه الان اگه میشد میرفتم
اینم میتونست یه موضوع واسه ساخت یه فیلم کمدی باشه
نمیدونم چرا اینقدر دروغ مینویسن هر کی دور بر من رفت ژاپن حداقل تو ایران سه تا خونه خریدن،هر کیم ایران موند الان تو بدبختی داره دست و پا میزنه که فقط اگه بتونه کرایه خونه خرج زندگیش در بیاد الانم که هیجا ایرانی رو قبول نمیکنن حتی کشور بدبخت جیبوتی.....
پاسخ ها
ن داداش منم تو همین ایران خودم از راه حلال و درست تلاش کردم و اوضاع زندگیم روبراهه
خاک غربتم نخوردم
بله دوستان درست میفرمایند
من خنگ حداقل ۴ نفر از دوستانم را هر کدام جداجدا فرودگاه بردم وبعد از کلی ماچو بوسه رسوندم وبرگشتم به این دلیل که موتور داشتم ،اونها هر ماه ۳۰۰ هزارتومان(سال۷۰) برای خانواده میفرستادن ولی من هر ماه از اداره با کلی اضافه کار ۶۰۰۰ هزار تومان میگرفتم.
یکی از دوستان رفت ژاپن ۷ سال کار کرد تو تهران یه خونه دو طبقه تو ستارخان و یه خونه دیگه خرید و کلی هم وسایل آورد ایران و دییگه هم تو ۳۰ سالگی نیاز به کار کردن نداره . آره کسی که رفته ژاپن و ولخرجی و خلاف کرده دلیل نمیشه هر کس رفت موفق نشه
دایی خود من رفت ژاپن بعد 10 سال برگشت ماشالا توپ زندگی ش رو تکون نمیده . سه تا خونه و دو تا مغازه داره . یه کارگاه تولید جوراب هم داره . والا ما هر کی رو دیدیم رفته ژاپن زندگیش توپ شده . همه بچه های فلاح و ابوذر اومدن جنت آباد و بلوار فردوس و شهر اندیشه خونه و مغازه خریدن . خودشون که هیچی کل خانواده شون رو هم کشیدن بالا
پاسخ ها
خدا بیشتر بهشون بده
اره چرت نوشته دوست من سال هفتاد ب پول ایران ماهی یک میلیون درآمدش بوده تو ژاپن یعنی به پول الان بیش از یک میلیارد