خیالهایی در دنیای علم، که واقعی شدند
بسیاری از کارشناسان ادبیات، گونه ادبی علمی – تخیلی را یکی از قدیمی ترین ژانرهای ادبیات می دانند که ریشه اش را می توان تا افسانه ها و اساطیر اقوام باستانی ردیابی کرد.
اتومبیل های بدون راننده
رمان «گزارش اقلیت» که توسط فیلیپ دیک در سال ۱۹۹۰ منتشر شد (و فیلم آن با بازی تام کروز در سال ۲۰۰۲ اکران شد) به رویدادهایی در آینده می پردازد. یکی از مولفه های فناوری در آینده که در این فیلم وجود دارد، خودروهایی است که می توان آن را در حالت راننده خودکار قرار داد. این خودروها می توانند بدون اشکال از کنار هر ترافیکی عبور کنند. در کتاب «من، روبوت» نوشته آیزاک آسیموف (که در سال ۲۰۰۴ فیلم آن با بازی ویل اسمیت اکران شد) هم چنین خودروهایی دیده می شود و این فناوری حالا به حقیقت پیوسته است!
خودروی بدون راننده گوگل (Google Driverless Car) از اولین تلاش هایی در این باره بود که مورد توجه بین المللی قرار گرفت. خودروی گوگل از ترافیک ها می تواند عبور کند و بر اساس آمار گوگل، از ژوئن ۲۰۱۶ تاکنون ناوگان این خودرو ۱,۷۲۵,۹۱۱ مایل را بدون دخالت انسان پیموده است. نام سیستم عامل این خودروها شوفر گوگل (Google Chauffeur) است.
داده های همیشگی
در فیلم «ماشین زمان» (۲۰۰۲)، که اقتباس آزادی از رمان مشهور اچ جی ولر به همین نام است، قهرمان داستان، ماشین زمانی می سازد و تصادفا به سال ۸۰۲۷۰۱ میلادی سفر می کند. او خرابه های ساختمانی را می یابد که دربردارنده اطلاعاتی با قدمت هشتصد هزار سال است. مسلما اولین چیزی که ذهن کارشناسان کامپیوتر را بعد از تماشای این بخش فیلم درگیر می کند این خواهد بود که آیا به هیچ عنوان می توان داده ای را تا این اندازه طولانی نگه داشت.
شرکت ژاپنی هیتاچی اخیرا یک دیسک ذخیره سازی تولید کرده که می تواند به معنای حقیقی کلمه، اطلاعات را دائما نگه دارد! این دستگاه ذخیره سازی دو سانتیمتری، داده های باینری (صفر و یک) را در فرم نقاط کوچکی ذخیره می کند که با دستگاهی مثل میکروسکوپ می توان آن را مشاهده کرد. برای خواندن این اطلاعات به دستگاه مخصوصی احتیاج است. آنطور که شرکت هیتاچی اعلام کرده، این فضای ذخیره سازی از بلور کوارتز ساخته شده که ماده ای به شدت با دوام و انعطاف پذیر است.
این دیسک بلورین، ضد آب است و در برابر امواج رادیویی و شیمیایی مقاوم است، همچنین برای دو ساعت می توان آن را در برابر دمای ۱۸۳۲ درجه فارنهایت قرار داد و آسیبی نمی بیند. به گفتار دیگر، در قیاس با کتاب فیزیکی، نوار مغناطیسی، دیسک نوری، فلش مموری و تمامی دیگر وسایلی که به عنوان واسط نگهداری اطلاعات برشمرده می شوند، این دستگاه یک ترمیناتور اطلاعاتی خواهد بود و تقریبا فناناپذیر است!
دستگاه دفع کوسه
بسیاری از گجت هایی که در سری بتمن، توسط این ابرقهرمان مورد استفاده قرار می گیرد با پیشرفت های فناوری در ارتباط است که افراد عادی (حتی در همان فرانشیز) از آن بی بهره اند. در فیلم بتمن ۱۹۶۶، یکی از مهم ترین گجت های بتمن وسیله ای است که با استفاده از آن کوسه به انسان نزدیک نمی شود. وسیله مورد استفاده بتمن، یک اسپری دفع کننده کوسه است. اسپری دفع کننده، چیز فوق العاده ای است و در آن زمان کسی فکرش را نمی کرد هرگز در زندگی واقعی بتوان چیزی شبیه به آن را خلق کرد تا این که ...
دکتر اریک استرود، دستگاهی را ساخته که واقعا کوسه ها را دفع کرده و مجبورشان می کند تا به سمت دیگری شنا کنند. این دستگاه بر اساس خاصیت مغناطیسی عمل کرده (متاسفانه هیچ قوطی اسپری در کار نیست) و روی حسگرهای کوسه برای شکار و تغذیه اختلال ایجاد می کند.
ویروسی فراگیر
شاید چیزی بیشتر از ویروس کشنده ای که به طور بالقوه بتواند میلیاردها نفر را نیست و نابود کند، تهدیدآمیز نباشد. خوشبختانه این جور چیزها در اکثریت قاطع موارد به بدمن های فیلم های جیمز باند محدود بوده است! کتاب «نقطه گرم» چاپ ۱۹۹۵ نوشته ریچارد پرستون، به داستان شیوع ویروسی می پردازد که به شدت مرگبار و واگیردار است و طی چند روز ۹۰ درصد مبتلایان را در واشنگتن می کشد و ظاهرا درمانی هم ندارد. از قضا در سال ۲۰۱۱، متخصص ویروس شناس هلندی ران فوشیر اعلام کرد که چنین ویروسی را پرورانده است!
این ویروس از نظر ژنتیکی نسخه ارتقا یافته ویروس دیگری به نام H۵N۱ (مشهور به آنفلوانزای پرندگان) است. با این که ویروس مرگبار پرندگان می تواند برای انسان ها هم مرگبار باشد اما چون به راحتی بین انسان ها گسترش پیدا نمی کند از سال ۲۰۰۲ تاکنون فقط حدود ششصد مورد سرایت به انسان گزارش شده است (برای قیاس، آنفلوانزای رایج به طور معمول حدود سه هزار نفر را سالانه می کشد!)
ران فوشیر و تیمش در آزمایش های شان پی بردند این ویروس با پنج جهش در دو ژن، در شرایط آزمایشگاهی همزمان مرگبارتر و بسیار بسیار واگیردارتر بوده و تقریبا ۵۰ درصد موش های تست شده را کشت.
اسکنرهای چهره
در رمان ۱۹۸۴ به قلم جورج اورول (نویسنده مزرعه حیوانات)، جامعه ای به تصویر کشیده شده که تمامی اعمال توسط برادر بزرگ رصد می شود و مردم در کنترل دائمی اند. نبود حریم شخصی چیز هراس آوری است. دوربین ها در هر گوشه خیابان وجود دارند و پایگاه داده ای بزرگ، هر چهره ای را با بایگانی اطلاعاتش انطباق می دهد؛ هیچ جا برای مخفی شدن امن نیست.
در چنین ساختاری، می توان به طور مستقیم چهره هر فرد را از روی دوربین تطبیق داد و سپس ردیابی کرد. بدین ترتیب در کسری از ثانیه مشخص خواهد شد فرد در چه نقطه ای قرار دارد. همچنین با انجام عملیات پردازش تصویر، می توان حتی تعیین کرد فرد در روزهای قبل هم چه کارهایی انجام داده و به کجاها رفته است.
کارت بانک
بی تردید صد سال پیش دنیای اقتصاد و تراکنش های مالی با امروز کاملا فرق داشت و چنین امکانی برای مردم صد سال پیش وجود نداشت تا به شعب غیر متمرکز بانک در جهان مراجعه کرده و از هر جایی در کره زمین به اعتبار مالی شان دسترسی داشته باشند. ادوارد بلامی در سال ۱۸۸۸ رمانی به نام «نگاهی رو به عقب» نوشت که در دوره خود موفقیت زیادی کسب کرد اما این کتاب شاید در حال حاضر بیش از هر چیز به این خاطر شهرت دارد که برای اولین بار مفهوم اعتبار مالی در آن مطرح شد. شهروندان این آرمان شهر، کارت هایی به همراه دارند که آنها را قادر می سازد از اعتبار مالی (بدون حمل کاغذ و پول نقدی) برای خرید کالا یا دریافت سرویس استفاده کنند!
ارتباطات ماهواره ای
یکی از بزرگ ترین پیشرفت های تمدن بشری در طی صد سال اخیر در مبحث شبکه ارتباطی بود. تصور جهانی بدون مخابرات و ارتباطات ماهواره ای در حال حاضر ممکن نیست اما در سال ۱۹۴۵ هنگام یکه آرتور سی کلارک از نویسندگان پیشروی علمی تخیلی داستانی را با عنوان «ایستگاه فضایی» نوشت، هیچ کس نظر دقیقی در مورد آن نداشت. در این داستان ماهواره های متقارن برای انتقال پیام (مخصوصا سیگنال های تلویزیونی) مورد استفاده قرار می گیرند. قابل ذکر است که پیشگویی آرتوی سی کلارک در زمانی صورت گرفت که پخش برنامه های تلویزیونی به صورت تجاری امروزی حتی نظریه پردازی هم نشده بود.
مکالمه با افراد بی هوش
نویسندگان داستان های علمی تخیلی همیشه از فعالیت آگاهی ذهنی در داستان ها استفاده می بردند. به عنوان مثال در فیلم علمی - تخیلی تلقین (Inception) به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی کریستوفر نولان، دی کاپریو نقش یک دزد حرفه ای را دارد که با نفوذ به ضمیر ناخودآگاه افراد، افکار آنها را می دزدد. هنوز با چنین سطحی از ورود به ذهن، فاصله بسیار باقی است اما بر طبق آزمایشات پروفسور آدریان اوون (Adrian Owen) از انستیتوی مغز و ذهن کانادا، برخی بیماران در حالت اغما نه تنها می توانند حرف ها را بشنوند بلکه می توانند واکنش هم نشان بدهند.
بعد از حصول این نتیجه در سال ۲۰۱۰، پروفسور اوون تحقیقاتش را گسترش داد. در نتایج منتشر شده توسط او، برای مثال از بیماران در حال اغما خواستند تا خودشان را در حال بازی تنیس تجسم کنند. این تقاضا باعث فعال شدن بخشی از ذهن شد که به فعالیت ورزشی مرتبط می دانند و بار دیگر از آنها خواسته شد به پیاده روی در اطراف منزل شان فکر کنند، که بخش دیگری از ذهن را فعال کرد. یکی از این فعالیت ها نمایانگر بله، و دیگری به معنی نه است. اگرچه این تحقیقات تنها روی عده معدودی از بیماران جواب داد اما همان موارد به دست آمده، اهمیت کافی را برای ادامه تحقیقات پژوهشگران ثابت می کند.
تانک
اچ جی ولز را می توان یکی از نوابغ و پیشگوهای قرن بیستم قلمداد کرد. این نویسنده در هر داستانش مفاهیمی خیالی را مطرح می کرد که بعدها به علم روز مبدل می شد. او در داستانش با عنوان «سرزمین زرهی» که در سال ۱۹۰۳ در مجله استرند به چاپ رسید (همان نشریه ای که داستان های هولمز را منتشر می کرد)، کشتی های جنگی تمام فلزی را پیش بینی می کند که به جای آب، بر روی زمین حرکت می کنند.
هدفون هندزفری
ری بردبری در کتاب موفق خود «فارنهایت ۴۵۱» که در سال ۱۹۵۳ منتشر شد برای اولین بار به گوشی های هدفون قابل حمل اشاره می کند. در سال ۱۹۵۳ تلفن بی سیم وجود داشت و هدفون های بزرگ هم بود اما تلفیق این دو به صورت کاملا سیار وجود نداشت. برد بری این دستگاه را مانند «صدف های کوچک ... رادیوهای بند انگشتی، که موسیقی و کلام را رد و بدل می کند.» توصیف می کند. هدفون های هندزفری که ری برد بردی در این کتاب آورده تا سال ۲۰۰۰ اختراع نشدند. گرچه در سال های بیش از آن نسخه های آزمایشی وجود داشتند، اما اولین بار اپل بود که این نوع هدفون را با آیپاد عرضه کرد.
ویدئوچت
اولین ویدئوکنفرانس در فستیوال جهانی نیویورک در سال ۱۹۶۴ انجام گرفت. شرکت ارتباطات راه دور آمریکا (AT&T) همه را با این ویدئوی تصویری شگفت زده کرد. طبیعتا این فناوری روز به روز پیشرفت کرد تا امروز به اسکایپ و اپلیکیشن های گوناگون موبایل رسید اما اولین بار هوگو گرنسبک در مجموعه داستان سریالی اش به نام «رالف ۱۲۴ سی ۴۱ پلاس» که در سال ۱۹۱۱ منتشر شد، از این تلفن های تصویری در داستانش استفاده کرد. نام این دستگاه در داستان گرنسبک «تله فات» بود و از طریق آن می شد تماس صوتی و تصویری از راه دور برقرار کرد.
ارسال نظر