همه ادعاهای شبه علمی سال های اخیر
همه چیز با یک خبر ساده شروع شد. با این تیتر که «مبتکر ایرانی موفق به ساخت ماشین زمان شد». ماجرای «ماشین زمان» تنها نمونه از این خبرهای پرحاشیه نبود، خبرهایی که هر از چندگاه همه را شوکه می کند؛ خبرهایی که معمولا توی آنها همه قوانین فیزیک را به هم ریخته اند.
در متن خبر توضیح داده شده بود که این فرد، نه ابزاری برای جابجایی در بعد زمان، بلکه ابزاری ساخته است که می تواند شرایط آینده را پیشگویی کند و مثلا تاریخ مرگ، تعداد فرزندان و ... را به شما بگوید یا از تغییرات قیمت ارز شما را مطلع کند.
خبرگزاری فارس خیلی زود متوجه اشتباه خود شد و دو روز بعد این خبر را از روی سایت حذف کرد، اما معلوم بود که چنین سوژه ای به این زودی ها رونق خود را از دست نخواهد داد. اول از همه کاربران شبکه های اجتماعی موضوع را داغ کردند، بعد روزنامه ها سراغ خبر رفتند، کارشناس ها درباره اش بحث کردند ... حتی برخی مجلات علمی دنیا هم به این خبر پرداختند.
به این ترتیب، یک خبر «علمی» (علمی؟!) بعد از مدت ها توانست با اخبار داغ سیاسی و ورزشی رقابت کند اما ماجرای «ماشین زمان» تنها نمونه از این خبرهای پرحاشیه نبود، خبرهایی که هر از چندگاه همه را شوکه می کند؛ خبرهایی که معمولا توی آنها همه قوانین فیزیک را به هم ریخته اند.
کشفیاتی کرده اند که تا به حال به ذهن هیچ دانشمندی نرسیده و گره از کار فروبسته همه مشکل ها باز کرده اند اما اصلا برای چی یک نفر به فکر چنین ادعاهایی می افتد؟ چگونه این اخبار سر از فضای رسانه ای درمی آورند؟ چطور باید یک کشف علمی واقعی را از این ادعاهای شبه علمی تشخیص داد؟ حالا ما این وسط چه کار کنیم؟ ... اگر برای شما هم این سوال ها مهم است، پرونده کوچک ما را بخوانید.
همه کشفیات عجیب و غریبی که در سال های اخیر خبرساز شد
تکثیر تاسف برانگیز اینشتین
دانش آموزی که ثابت کرد اعداد اول وجود ندارد، الگوریتم درمان سرطان را ارائه کرد. یکی دیگر که ثابت کرد عدد «پی» گویاست. یکی دیگر ملاصدرا را بنیانگذار فیزیک کوانتومی دانسته بود و این آخری که می گویند با نیوتن و اینشتین مشکل شخصی دارد. میان همه این اخبار دو جزء مشترک وجوددارد: فقدان تحصیلات دانشگاهی دست کم مرتبط در سوژه خبری و فقدان درک مفهوم علم در خبرگزاری هایی که لباس جدید این پادشاهان کوچک شبه علمی را سری دوزی می کنند. در اینجا برخی از رسواترین خبرهای پر سروصدای شبه علمی را با هم مرور می کنیم. قسمت های داخل گیومه از اصل خبر انتخاب شده اند.
ماجرای آقای دیرینه شناس
سال ۸۱ نگارنده همراه تیمی بود که برای نخستین بار در ایران به پی جویی برنامه ریزی شده سنگواره دایناسورها می رفت. گروه ما پس از چند هفته کار زیر آفتاب داغ تابستان، آثار مهمی پیدا کرد که با وجود ارزش علمی، با تصور اغلب مردم درباره اسکلت های غول آسای دایناسورها بسیار تفاوت دارد. در آخرین روزهای سفر، مردی که خبرساز شد، از ما دعوت کرد از سنگواره های دایناسوری که کشف کرده بازدید کنیم. ما با خوشحالی و امید پذیرفتیم.
اما از همان نگاه اول مشخص بود که مجموعه ایشان به جز چند نمونه سنگواره های نه چندان کمیاب صدف مشتی سنگ های رسوبی فرسایش یافته است. جواب ما به ایشان روشن بود: اینها هیچ چیز نیستند اما گویا ایشان توانستند در سال های بعد موزه ای تاسیس و کمک هایی برای آن دریافت کنند. ایشان را که برای گرفتن تایید علمی به دانشگاه تهران آمده اند، مدتی بعد دوباره دیدم. باز همان آش و همان کاسه.
ایشان نظر دانشگاهیان را نمی پذیرفت زیرا کتابی به زبان انگلیسی با پرینتر جوهرافشان خانگی چاپ کرده بود که یک نسخه از آن بیشتر موجود نیست. ناشر کتاب هم دانشگاهی ناشناخته در سرزمین نیولیند بود. خودش هم با وجود عنوان افتخاری «دیرینه شناس» نه تحصیلات مرتبطی داشت، نه مطالعه ای. این عنوان را خبرنگارانی به او دادند که از خبر تنها به دنبال گزکی برای «انتقاد سازنده» بودند: «سنگواره های دایناسور که توسط دیرینه شناس ایرانی کشف شده بودند، در گونی ریخته شد.»
آیا عدد «پی» سوراخ است؟
این عدد واقعا چقدر است؟ یعنی تمام ریاضی دانان بزرگی که مقدار عدد «پی» را تا صد رقم و هزار رقم و صد هزار قم اعشار محاسبه کرده بودند، دروغ می گفتند؟ آیا همه درس هایی که در مدرسه خواندیم کشک بود؟ بله! در خیلی از روزنامه ها و خبرگزاری ها صحبت از مردی بود که ادعا می کرد ۳.۱۴۱۵ عدد «پی» نیست، بلکه ۳.۱۵۴۷ است!
این ریاضیدان نابغه به علاوه در مصاحبه هایش ابراز می کرد از این ادعا با گیوتین دفاع می کند. به قسمت های دیگری از بیانات ایشان توجه فرمایید: «زمان تحمیل جهل به سر آمد، جهال پوست اندازی کنید، خرقه تهی نمایید، علم از خفا به در آمد، ستر علم دریده شد ...» فروتنی تا کجا؟! ایشان که مؤلف چندین عنوان کتاب از جمله «پی چیست؟»، «شگفتی های ریاضی»، «تربیع دایره»، «تثلیث زاویه»، «تضعیف مکعب»، «رسم n ضلعی های محیطی و محاطی»، «تثبیت زاویه ۶۰ درجه»، «روش اثبات آن به وسیله خط کش و پرگار» و «نوادر فریاد سکوت» هستند، تمام مباحث گذشتگان در هندسه را باطل کرده اند، در حالی که «هیچ مرکز یا مجمعی در سراسر جهان آن را رد نکرده است». ایشان چندین عنوان کتاب دیگر هم دارند که به دلیل مشکلات مالی «قادر به تألیف آنها نیستند». اکنون چه چیزی از این بهتر که آرزو کنیم ایشان به یونان باستان بازگردند؟
نظریه افزایش جاذبه زمین
دیرینه شناسان هیچ وقت تنها نیستند! تقریبا 13-12 سال پیش برای نخستین بار سر و کله نظریه ای انقلابی در نشریات علمی کشور پیدا شد. نظریه ای که در حقیقت یک فرضیه بود، آن هم یک فرضیه بدون سند، مدرک و حتی استدلال منطقی درست. شخصی با مطالعه کتاب های دیرینه شناسی احساس وظیفه کرده بود توجیهی برای اندازه بزرگ بدن دایناسورها بیابد؛ به علاوه توضیح دهد چرا امروز چنین موجودات بزرگی روی زمین نیستند.
بنابراین اولین چیزی که به ذهنش رسید، به عنوان «نظریه» برای نشریات علمی آن زمان فرستاد و با استقبال خوبی مواجه شد؛ تا جایی که حتی کتابی در این زمینه منتشر کرد. طبق نظر این دوست بسیار دانشمند، جاذبه زمین در گذشته کمتر بوده و به مرور افزایش یافته، بنابراین دیگر موجودات غول آسا نمی توانند روی زمین زنندگی کنند. نکته جالب درباره این نظریه اینجا بود که روندی کاهشی در وزن متوسط جانوران غول آسای خشکی زی توسط واضع «نظریه» کشفانده شده بود.
در حقیقت هیچ دیرینه شناسی تاکنون احساس نکرده بود چنین روندی وجود دارد، چون هر چند میلیون سال چند موجود غول آسا پیدا شده اند و منقرض شده اند و دوباره این روند تکرار شده اما این بار نظریه ای در کار است و باید به نفع آن، برخی شواهد را نادیده گرفت و برخی شوادهد دیگر را موجودیت بخشید.
مدال های اینشتین
این یکی خبر بیشتر به لطیفه شبیه بود اما لطیفه ای تلخ. اینکه یک دختر خانم فکر کند کشف بزرگی کرده، خیلی عجیب نیست؛ حتی اگر کمی درباره آن غلو کند و احیانا مصاحبه ای ساختگی به زبان انگلیسی با روزنامه تخیلی (روزنامه «دیلی نیوز»ی پر از غلط های دستوری و املایی) دست و پا کند.
عجیب آنجاست که رسانه ملی در چند برنامه خبری از «کشف» مدال های اینشتین پس از ۵۰ سال» رونمایی کند و صفحات همان مصاحبه ساختگی را به بینندگان نمایش دهد. باز هم دانشمندی در کار است که تحصیلات دانشگاهی در رشته ای نامرتبط [اما ذهنی کنجکاو و دلی قرص و محکم] دارد که «توانست مدال های اتمی مد نظر اینشتین را طراحی و توجیه کند»؛ به گزارش واحد مرکزی خبر «اینشتین در سال ۱۹۴۸ بر این باور بود که چون قدرت انرژی اتمی مهار نشده است، برای مهار شدن انرژی هسته ای نیاز به شناسایی ذرات نگهدارنده هسته اتم است. او معتقد بود می شود با مهار کردن انرژی هسته ای ماشین های پرنده ای طراحی کرد که در ارتفاع ۳۰ متری سطح زمین بتوانند پرواز کنند.»
به هر حال خیلی طول نکشید که این «ستاره دنباله دار ذهن اینشتین در ایران» رسوا شد و خاطره اش چند صباحی (پیش از اینکه فراموش شود) دستمایه لطیفه های عامیانه گشت. عجیب اینجاست که حتی این لطیفه ها هم کار خودشان را نمی کنند و باز خیلی ها یادشان می رود از این سوراخ گزیده شده اند.
یادداشت
دستگیره را بچرخان
حالا اینطور به نظر می آید که موقع تماشای کارتون های کودکی، از میان داوینچی - که برای ساختن ماشین پرنده، بارها و بارها آزمایش می کرد و شکست می خورد - و بالتازار - که برای حل هر مساله ای کافی بود بعد ازت چند ثانیه «تفکر»، دستگیره دستگاهش را بچرخاند - ما دومی را به عنوان الگو انتخاب کرده ایم.
ظاهرا بالتازار با آن دستگاه معجزه گر و بازده صددرصدی فعالیت های «علمی» اش، به ناخودآگاه مانزدیکتر بوده است: مگر ما باهوش ترین قوم جهان نیستیم؟ مگر همه چیز را یک بار در گذشته دور، ما اختراع نکرده ایم؟ مگر امروز تک تک شرکت ها و موسسات عظیم دانش بنیان جهان - از ناسا گرفته تا اینتل - روی کاکل یک ایرانی نمی چرخد؟ و بالاتر از آن، مگر هر روز یک بالتازار جدید ادعا نمی کند که برای همه چیز، راه حلی جدید، سریع، معجزه آسا و مطلقا بی ربط به همه تجربه های پیشین بشری در اختیار دارد؟ مگر دائما به همین «بی ربطی»، به همین شکافتن سقف فلک و انداختن طرحی «نو»، به همین چرخاندن دستگیره دستگاه بعد از لختی تفکر افتخار نمی کنیم؟ مگر منتهای آرزوی تک تکماناین نیست که بدون تن دادن به ملزومات دشوار «مسیر» (چیزهای کسل کننده ای مثل «پژوهش» و «برنامه» و «تداوم» و «شکست» و «تجربه») با یک گام بسیار بسیار بسیار بلند، گذشته درخشان اجدادمان را به دنیای امروز بدوزیم و یک شبه همه را پشت سر بگذاریم؟
در این بالتازارسرا، مخترع ماشین زمان، نمونه غریبی نیست. اگر اینطوربه نظر می آید، نتیجه اشتباه استراتژیک خودش است در انتخاب حیطه کیمیاگری؛ با علم تجربی، مخصوصا فیزیک، به این راحتی نمی شود شوخی کرد. نتیجه چند هزار سال اندیشه بشر درباره قوانین طبیعت، نتیجه چندین قرن تلاش متفکرانی که هر کدام روی دوش پیشینیانشان ایستاده اند حالا به بنای استواری تبدیل شده که ورود به آن یا دست زدن به آجرهایش نیازمند پشت سر گذاشتن آزمون های دشوار است؛ آنقدر که حتی چندین میلیارد دلار و چندین میلیون ساعت، سرمایه و زمان صرف شده برای ساخت بزرگترین شتاب دهنده جهان هم نمی تواند اعلام کشف بوزون هیگز را تسهیل کند. علی رازقی می توانست حیطه دیگری (عملا هر حیطه دیگری، از هنر و فرهنگ گرفته تا اقتصاد و سیاست و باقی علوم انسانی و حتی پزشکی و روانشناسی) را انتخاب کند و خیلی راحت میان بقیه بالتازارهای مشغول به فعالیت در آن حیطه ها گم شود و حتی با یک بازی حساب شده، به جایی برسد به جای اینکه اینطور سوژه تمسخر قرار بگیرد. نتیجه مازاد جاه طلبی است یا توهم، او راه دشوار را انتخاب کرده و - اگر از من می پرسید - بابت این انتخاب شایسته تقدیر است!
نظر کاربران
خیلی خوبه که هرچی بیشتر به آینده نزدیک میشویم,اختراعات ما هم بهتر میشود.
پاسخ ها
حالا انقدر به اینده نزدیک میشیم تا دستگاه غذا درست کن و ،پول چاپ کن و ، خونه تمیز کن و .....
کلا بی کار و بی عار میشی م :/
البته بلانسبت بعضی ها:)
و بقیه ی بعضی ها:)
کلا جدی نگیر:)
الکیییی.....:/
مطالبتون خوب بود.